Effective Communication Behavior by Mahmood Amirinia

چگونه

بخش اثر ارتباط

باشیم؟ داشته

اول جلد

نیا امیري محمود

سمنگان کتاب

1390

ارتباط

2 1( باشیم؟ داشته اثربخش ارتباط چگونه(


باشیم؟ داشته اثربخش ارتباط چگونه

)اول جلد(

نیا امیري محمود

[email protected]

1390 :اول چاپ

2000 : شمارگان

ISBN 978-600-5967-14-2 : شابک

. است محفوظ حقوق کلیۀ

0231 - 4449585 تلفن 2 واحد سمنان، دانشگاه آوري فن و علم پارك رشد مرکز کوثر، میدان سمنان،

[email protected] 09375224560 -تهران :پخش مرکز

- 1356 ود، م ح م ا، ی ن ري ی ام:سرشناسه

.نیا امیري محمود /باشیم؟ داشته اثربخش ارتباط چگونه:پدیدآور نام و عنوان

.1390 ، سمنگان کتاب :سمنان:نشر مشخصات

.جدول مصور، : .ص 95 :ظاهري مشخصات

.35 سمنگان؛ کتاب:فروست

-14-5967-600-978 :شابک 2

ارتباط -- کار و کسب:موضوع

اشخاص بین روابط:موضوع

1390 8چ8 الف / HF5718:کنگره بندي رده

651/7 :دیویی بندي رده

0 5 1 2 6 4 2 :ملی کتابشناسی شماره

3) 1( باشیم؟ داشته اثربخش ارتباط چگونه

را دیگر واژة واژه، هر رسند، می مشترك فهم به انسان دو وقتی

.شاعرانگی معناي ؛بخشد می معنا زندگی به و دهد می آواز

آقازاده پریسا مهربانم و دانشمند همسر به تقدیم

.درایب ،دلبندمان فرزند براي باشد یادگاري که امید



35


:مطالب نمایۀ

اشاره 7

چیست؟ ارتباط 9

شکالچیست؟ پیام انتقال ارتباطی مدل ا 11

کنیم؟ درك طور چه و چگونه 14

ارتباط ادراکی مدل 14

نگرش عناصر و نگرش 22

معناست؟ چه به نگرش 22

نگرش عناصر 23

است ارتباط قلب گو و گفت 29

خورند؟ن شکست ما يگوها و گفت تا کنیم چه 31


گو و گفت بر رابطه نوع گذار تأثیر عوامل 52

کالمی غیررفتار 62

وگو گفت کردن ساختارمند در مهارت هفت 65

ساختار WASP: گو و گفت یک براي 70

گو و گفت انطباقی ساختار 72

زمان مدیریت 78

پایانی سخن 94


:اشاره

دیگران با را خود اجتماعی روابط دارند دوست که کسانی بسیارند چه

سـردرگم و ملـول ،روابـط بسـیاري از کـه کسـانی یا و بخشند بهبود

مهارتهاي« کتاب نویسنده »بارکر آلن« آقاي که طور همان اما .اند شده

»بخشید بهبود را خود ارتباطی١

شـما اگـر « :ویسـد ن می خود کتاب در

بـراي را کتـاب ایـن مـن ،»مانیـد نمـی زنـده باشـید، نداشته ارتباط

.ام نوشته دیگران و خود کردن زندگی بهتر و ماندن زنده

کتـاب کـه گـرفتم کتـاب ایـن نوشـتن به تصمیم زمانی واقع در

،کـنم می زندگی آنها با که میمرد نیاز فراخور به و خواندم را »بارکر «

نظــر نقطــه از را مقــدماتی دبایــ روابــط بهبــود بــراي کــه دریــافتم

انـدك .بگنجـانم کتـاب ایـن در رفتاري و اجتماعی علوم روانشناسان

ــ ــم را اي هتجرب ــه ه ــول در ک ــالیان ط ــاري س ــجویی، و آموزگ دانش

دانشـگاه در پـژوهش و تحقیـق و مدیریتی نویسندگی، نگاري، روزنامه

اسـتاد کمـک با و گرفتم کار به داشتم، شیراز دانشگاه و بهشتی شهید

ایـن کـه شـد چنـان »همتی اسماعیل « آقاي شفیقم دوست و بزرگوار

.رسید سرانجام به کتاب

١ - Improve your communication skills. Alan Barker.Rev. ٢nd ed, ٢٠١١


بـا و روز بـه را میعل و تخصصی مطالب تا بود آن بر من کوشش

ارزشـمند مطالـب از راه ایـن در و کـنم بیـان فهم همه و ساده زبانی

منـوچهر دکتـر « ، »گنجـی حمـزه دکتـر « آقایـان همچـون بزگوارانی

تلفیـق در نتیجـه .نبـودم بهـره بی »نکشکر حسین دکتر « و »طبیبیان

»بـارکر آلـن « آقاي ارتباطی نظریات با اجتماعی شناسی روان نظریات

چارچوب مورد نظر را براي نگارش این موضوع و تا کرد یاري من به

.کنم طراحیاین کتاب

سوم و دوم جلد براي اي همقدم مانند کتاب، این اول جلد مطالب

و کالمـی ارتبـاط کلیـات بیـان کتـاب آمـده این در آنچه .است آن

منظـر از خود کسوتان پیش همچون ام کرده سعی که است کالمی غیر

و اشـکاالت اسـت ممکـن همه این با .بپردازم آن به کاربردي و تازه

انـدرزهاي و نظـرات هبـت مو از امیدوارم که باشد میان در خطاهایی

.شوم مند بهره فرهیخته و بزرگوار خوانندة شما

1390 ماه مرداد -نیا امیري محمود


چیست؟ ارتباط

در و بـود اطالعـات دریافـت و انتقال معنی به ارتباط گذشته در

پیشنهاد را مدلی ،تلفن مهندسی اساس بر »وروی و شانون « 1945 سال

:بود کلیدي عنصر 5 داراي که دادند

.دکن می تولید را پیام که اطالعات ةفرستند یا منبع.1

.کند می تبدیل رمز به را پیام که هدهند انتقال.2

.دهد می انتقال رمزي صورت به را پیام که ارتباطی کانال.3

.کند می رمزگشایی را ها پیام که کننده دریافت یا گیرنده.4

.درس می آن به پیام که جایی یعنی نهایی مقصد.5

در صداهایی و سر مانند را آن توان می که یعامل ،پارازیت یا مزاحم *

.کند قطع را ارتباط تواند می که بگیریم نظر

اثـر کـه شـد اضـافه مـدل ایـن به 1950 سال در بازخوردي اثر *

.آمد می وجود به پیام ةفرستند و کننده دریافت بین که ودب متقابلی


:تلفنی ارتباط با پیام انتقال ارتباطی مدل

جریـان ،رمزهـا و سـیم همـان ارتباطی کانال ی،تلفن ارتباط

تلفـن هـاي گوشـی ،کننـده دریافـت و دهنده انتقال و است

الکتریکی جریان این بر که است سروصداهایی ،مزاحم عوامل

آن از که باشد صدایی نت تواند می بازخوردي عامل و گذارد

.شود می شنیده تلفن گوشی

تلفـن و کابل و سیم مشت یک ،مدل این که بگیرید نظر در

شـما، از ییکـ مغز نفره، دو يگو و گفت یک در صورت آن

کـار بـه شما که زبانی .بود خواهد کننده دریافت ،دیگري

درك را شـما تا کند می استفاده دیگري که زبانی و گذار رمز

و گو و گفت جریان که عاملی هر به ،مزاحم عوامل .است گشا

،اي هرهـ چ بیان بازخوردي، عامل و گوییم می کند قطع را شما

روي بر و برد می کار به دیگر طرف که است ژستهایی و بدن

مـن کـه گوید می شما به روش این به او واقع در .گذارد می

نه؟ یا آمد خوشم آن از آیا ام؟ کرده دریافت چگونه

مدل مقایسه

ارتباط براي

است الکتریکی

عوامل .هستند

گذارد می تأثیر

گوشی طرف

در حاال

آن در .نباشد

مغز و منبع

رمز ،برید می

گشا رمز ،کند

شما ارتباطی

بدن حرکات

می تأثیر شما

را شما پیام


چیست؟ پیام انتقال یارتباط مدل لشکاا

تصـور آنکـه ویـژه به .است جذاب بسیار پیام انتقال ارتباطی مدل

آیا اما .کند می فهم قابل و بینی پیش قابل را ارتباط ،مدل این ،شود می

نـد چ بـه اسـت بهتر سؤال این به پاسخ براي هست؟ هم دقیقی مدل

:دهیم پاسخ دیگر سؤال

oآیا خواهیم؟ می که است چیزهایی اساس بر همیشه ما ارتباط

یعنـی .خواهیـد می شما آنچه اساس بر است مدلی ،ارتباطی مدل

قالب در درخواست این چند هر .دارد درخواستی همیشه پیام ةفرستند

کـه طـور همـان امـا .باشد اجتماعی مسائل یا فرهنگ دانش، نگرش،

خیلـی .کنند نمی برقرار ارتباط باهم اساس این بر تنها انسانها دانیم می

حتـی .دانـیم نمی را دلیلش که کنیم می برقرار ارتباط کسی با ما وقتها

، بـدن حرکـات بـا کـه اییهـ طارتبـا .دانیم نمی هم را معنایش گاهی

نـوع ایـن از شـود مـی برقرار معنا بی صداهاي برخی و چشم حرکات

.هستند


خود و ارتباط به را شخص تمایل و قصد ،پیام انتقال ارتباطی مدل

فکـري ،ابتـدا در ما گفت توان می .دگیر می نظر در هم از جدا تباطار

هـا خیلـی کـه دانیم می اما کنیم برقرار ارتباط تا باشد باید سرمان در

سرشـان در فکـري چـه که فهمند می بعد کنند می برقرار ارتباط اول

بـراي آنهـا حتـی .هسـتند دسته این از نویسندگان بیشتر .است بوده

.کنند می نوشتن مشق دارند، هایی ایده چه ببینند اینکه

oاست؟ شده توجه ارتباط بافت به پیام، انتقال مدل در آیا

کسـی بـه رو در رو کـه میایپ با شود می فرستاده ستپ با که میپیا

باالدستی مقام یک از که میپیا به ما پاسخ یا دارد تفاوت شود می داده

کـه میپیـا بـه ما ذهن طرفی از .دارد فرق همکار یک تا شود می داده

در .دهـد نمی واکنش جور یک ،نوشتاري یا شود می داده ما به شفاهی

ما و است متفاوت یابد می انتقال پیام آن در که بافتی از ما درك واقع

.دهیم می واکنش ،داریم بافت آن در که موقعیتی به توجه با

oنیست؟ یکسویه و خطی مدل یک ،پیام انتقال مدل آیا

بـه مقصـد و فرسـتد مـی پیام فعال صورت به منبع ،مدل این در

در را بازخوردي اثر ما هرچند .است پیام ةکنند دریافت نافعال صورت

پیام ةکنند دریافت فعال مشارکت اما داریم مدل این ةشد اصالح مدل

.نـدارد وجود گاهی یا نیست چشمگیر ارتباط این در پیام هیمعناد در

.است طرفه یک ةجاد یک ،مدل این که رسد می نظر به


معناست؟ چه به اینها ۀهم

اطالعاتی واحدهاي عنوان به را انسانها پیام انتقال مدل که حالیدر

و پیـام انتقـال فرآینـد یک را ارتباط و گیرد می نظر در نافعال و فعال

یـک عنـوان بـه را ارتبـاط ،امـروزي مدلهاي ،بیند می اطالعاتی داده

معنـایی درك واقـع در و شناسـند مـی مشترك معنایی درك فرآیند

.هستیم آن دنبال به ارتباط در که است چیزي ترین اصلی ،مشترك

گفته این از معنا چند »!خوبم من« :گوید می کسی وقتی نمونه براي

:شود می دراكا ما ذهن در

دارم خوبی احساس من.

شادم من.

دارم بهتري احساس اآلن اما نیستم خوب زیاد من.

ندارم کمک به هم نیازي اما دیدم صدمه من.

بدانی تو را این خواهم نمی اما کثیفم و آشفته من.

نباشد اینها هیچکدام است ممکن یا.

،بدهـد پیـام ةفرسـتند به درستی پاسخ ،پیام ةکنند دریافت اگر

ممکـن اما است دریافته درستی به را پیام معناي که است آن نشانگر

نباشـد ،است پیام ةگویند ذهن در که معنایی کل ۀنشان ،کلمات است

:که معنا این به نامیم می »طارتبا در تناقض« را آن که

کنید درك گویم می من که را چیزي هر شما ندارم انتظار

.کنید درك ،گویم می شما به من که را آنچه تنها دارم انتظار اما


کنیم؟ درك طور چه و چگونه

کنیم بهتر را خود ارتباطی هاي مهارت خواهیم می ما اگر بنابراین

ارتبـاط در نو مسیر یک فکر به و برویم فراتر پیام انتقال مدل از باید

»کنیم؟ درك طور چه و چگونه« :کنیم فکر ما که معنی این به .باشیم

را جهان ما اما رسد می میآد حواس به خرد خرد اطالعات اگرچه

بـه را جهـان بلکـه کنـیم، نمـی ادراك هم از جدا هاي تکه صورت به

را انسـان ادراکـی، مـدل .کنـیم مـی درك یکپارچـه هاي کل صورت

.است انطباق حال در مدام که بینید می موجودي

:بدانیم که آنیم پی در ادراکی مدل در

داریم؟ دیگران بر تأثیري چه ما

دارند؟ ما بر تأثیري چه دیگران

کنیم؟ می درك را دیگران چگونه ما

کنند؟ می درك بهتر را ما راهی چه از دیگران


:بگیریم نظر در را اساسی اصل سه بایست پرسشها این به پاسخ براي

:است پیوسته فرآیندي ارتباط.1

و باشد لحظه یک که نیست تلفنی یا رادیویی انتقال مانند ارتباط

دوجو ما عمر سراسر در که است فرآیندي بلکه .نباشد دیگر اي هلحظ

.دارد

باشیم نداشته ارتباط توانیم نمی ما

:است پیچیده ارتباط.2

کـه است ارتباط ۀنتیج یم،فهم می و کنیم می درك ما که هرآنچه

شـده ثبـت ما ناخودآگاه رد ...و بدن حرکات کالم، موسیقی قالب در

.است

داریم ارتباط پس ایم، زنده ما اگر

:است وابسته ارتباطی ۀزمین و بافت به ارتباط .3

و آیـد نمـی وجود به شخصی انزواي در و خانه پستوي در ارتباط

مـدل « کـه مدل این در .ددار تأثیر طارتبا بر اصلی بافت 5 کم دست

بافتهـا از تنیده درهم نوع دو روي بر ما شود، می نامیده »ارتباط بافتی

بافـت و زمینـه کـردن پیـدا دنبـال بـه ،ارتباط در و نیمک می تمرکز

معنایی سطح قدر هر .کنیم درك را یکدیگر بتوانیم تا هستیم مشترك

نسـبت همان به هم از ما درك بیابیم، بافت در را بزرگتري مشترك

.یابد می افزایش


:ارتباط اصلی بافت پنج

چیست؟ ما نگرشهاي و باورها ارزشها، نیازها، :شناسی

؟ چیست یکدیگر از ما تعریف :ارتباطی

چیست؟ ما اجتماعی بافت مقررات و قوانین :موقعیتی

هستیم؟ زمان و صدا، سطح جوي، شرایط کدام در :محیطی

توافقهـاي حتـی یا و ملی فرهنگی، قومی، ،بایدي قوانین :فرهنگی

یست؟چ ما براي...و سازمانی

ارتباط بافتی مدل

پنج

شناسی روان.1

ارتباطی.2

موقعیتی.3

محیطی.4

فرهنگی .5

سازمانی


:ارتباط ادراکی مدل

ایـن و باشـیم داشـته ارتبـاط از جدیدي تعریف خواهیم می حال

ــف ــود از را تعری ــ خ ــاط ۀکلم ــه ارتب ــی ارائ ــیم م انگلیســی ةواژ .ده

»Communication« بـه التـین، زبـان در اي واژه از »ارتباط« معادل

وجـه دنبال به ارتباط در ما .شود می مشتق عمومی یا مشترك معنی

.هستیم دیگر افراد و خود بین اشتراك

و است مشترك معناي درك به رسیدن ارتباط، هدف

.آید می وجود به مشترك درك از که است فرآیندي ،ارتباط

سـه داراي ارتبـاط معنـایی مشترك عامل عنوان به کردن درك

.است شده داده نمایش زیر شکل در که باشد می سطح

ارتباط ادراکی مدل

رفتار

اطالعات

کردن برقرار رابطه


:کردن برقرار رابطه .1

.اسـت دیگـران بـا رابطه برقراري ،ارتباط در سطح مهمترین و اولین

کـه مهـارتی .است سخت خیلی گو و گفت یک شروع ما از خیلی براي

بـه ،شـود »!نفـر دو مابین یخهاي شدن آب « باعث گو و گفت یک در

در را فـرد مقاومـت بتوانـد کـه کلیدي ۀنکت .آید نمی دست به آسانی

کنـد، ایجاد معنایی مشترك ۀزمین با اي رابطه و دهد کاهش گو و گفت

ایـن به یافتن دست براي و است »موقعیت« ةبار در التیاسؤ پرسیدن

تـوانیم مـی رابطه برقراري در گو و گفت هنر دربارة را مهارتهایی هدف

انم یزندگ در عادت صورت به تا کنیم می تکرار را آنها و بریم کار به

.شود

:رابطه برقراري در گو و گفت هنر یادگیري

ةدربار مستقیم پرسیدن از دکنی دوري خود مقابل طرف.

نزنید حرف زیاد خود ةدربار.

ةدربار نپرسید مستقیم سؤاالت ،گو و گفت دیگر طرف.

کنید کپی »اي آینه تصویر « یک ایجاد براي را دیگران بدن زبان.

ةدربار سؤال 3 از بیش پاسخ را یکی تا و نپرسید دیگران موقعیت

.نروید میدو سراغ به دای هنگرفت

حـرف ،انـد گرفته یاد که آنچه ةدربار هم دیگران تا دهید اجازه

.بزنند

ایـن و موافقیـد آن بـا کـه بیابیـد را چیزي دیگران حرفهاي در

.دهید نشان را موافقت


فکر شکل دادن نشان :اطالعات .2

بـه را اطالعـات توانیم می آوریم، وجود به آرام اي رابطه ما وقتی

ما اطالعات نوع کنیم، می برقرار ارتباط که زمان هر .بگذاریم اشتراك

ایـن درك بـراي .کنـد مـی تغییـر مـا فکر شکل زیرا شود می عوض

اطالعـات آنهـا کـه زمـان هر .کنید نگاه ها بچه به است کافی موضوع

.شـود می عوض هم هایشان بازي شکل گیرند، می محیط از را جدیدي

طریـق از را کار این آنها و آنهاست »کردن فکر« نماد ها هبچ در بازي

معـادل را آن توان می که دهند می انجام خود »ذهنی انطباق لگوهايا«

.دانست فهمیدن

را ها رابطه معناي ما یعنی است ذهنی انطباق الگوي یک فهمیدن،

فهـم دچـار اوقـات بیشـتر مـا طرفـی از .کنـیم می کشف فهمیدن با

نگـاه مسئله یک به مختلفی زوایاي از که چرا شویم می هم از اشتباهی

تـا چیسـت دیگـران ذهنـی الگوي ببینیم باید ما همین براي .کنیم می

را مـا تواند می ،درست فهمیدن .دهیم تطبیق را خود اطالعات بتوانیم

.کند راهنمایی دیگران ذهنی الگوي درك و شناخت سمت به

است آدمیان فرد به منحصر منبع اطالعات،

کند می استفاده خودش تولید براي ظرفیتش از زیرا

موجودات براي خورشیدي انرژي مانند

است پیوسته و پویا ،فناناپذیر که


معنـاي بلکـه کنـیم نمـی مبادله یکدیگر با را اطالعات گاه هیچ ما

اطالعـاتی معنـاي کسـی اگر .گذاریم می اشتراك به باهم را اطالعات

شکست ارتباط کند، درك اشتباهی یا نفهمد دهد، می او به دیگري که

.خورد می

ها ایده تأثیر :)کنش( رفتار .3

رفتـار سـطح بـه را آنهـا دهـیم، مـی معنـا اطالعـات به ما وقتی

مـا هـاي ایـده همـان ،دهد می معنا اطالعات به که چیزي .کشانیم می

.دهد می شکل ،اطراف دنیاي و خود به را ما نگرش که هستند

هستند پول مانند ،ارتباط در ها ایده

را مانیها هاید واقع در کنیم می برقرار ارتباط یکدیگر با ما وقتی

:کرد قسمت دو توان می را ها ایده ،پول مانند و کنیم می مبادله باهم

کوچک يها هاید .2 گبزر يها هیدا .1

و دهـیم قـرار بزرگ هاي ایده در را کوچک هاي ایده توانیم می ما

یـک بـه توانـد مـی کـه ردهـایی خ پول مانند کنیم خالصه را آنها یا

ارزش داراي هـا هایـد کـه بـدانیم باید طرفی از .شود تبدیل سکناسا

حتی .کند تغییر تواند می ارزش این البته که پول مانند درست هستند

.کنیم قضاوت یکدیگر يها ایده ةدربار توانیم می ما

وقـت آن م،گیـری ب نظـر در پول ارزش مانند را ها ایده ارزش اگر

و کنـیم مـی استفاده مناسب استراتژي یک از ها ایده کردن خرج براي


را ارزشـمند هـاي ایـده طـور چـه کـه کنـیم می جو و جست را هایی راه

،ارتبـاط .کنیم استفاده هدف به رسیدن براي آنها از و آوریم دست به

.گذاریم می اشتراك به را مان هاي ایده آن ۀوسیل به ما که است راهی

شود می بیان جمله طریق از که است تفکري ،ایده

بیشـتر کنیم برقرار ارتباط اجرایی، مدیران همانند بخواهیم اگر ما

دلیـل ،کـنش آنهـا نظـر از که کنیم می تمرکز رفتار و کنش روي بر

به باشیم داشته ارتباط مردم از خیلی با بخواهیم اگر ولی است ارتباط

هـا ایـده طـور چـه ببینـیم حاال .کنیم می توجه نیز ارتباط دیگر سطوح

؟گذارند می تأثیر ما ررفتا بر و شوند می ما نگرشهاي از بخشی


نگرش عناصر و نگرش

معناست؟ چه به نگرش

)1935( آلپـورت که ورط آن ،اجتماعی شناسی روان نگاه از نگرش

طریـق از که است روانی و عصبی آمادگی حالت یک ،کند می تعریف

طـور بـه کند می تالش آن ۀلوسی به شخص و گیرد می شکل ها تجربه

ـ و عاتضومو ۀهم به افراد پاسخ روي بر پویا و مستقیم ايهـ تموقعی

بیشـتر دلیل همین به و بادوامند و پایدار نگرشها .گذارد تأثیر مرتبط

بـا آنها قبلی نگرش شوند، می رو روبه جدید نگرش یک با وقتی مردم

ببینـیم دانسـتیم، را ایـده معنـاي که حاال .کند می مخالفت ،جدید نگرش

نکتـه ایـن دانسـتن ایـن از قبـل گذارنـد؟ مـی تأثیر ما رفتار بر ها هاید طور چه

از بخشـی فهمـیم می و کنیم می درك روابط در که ییها هاید که است ضروري

.شوند می ما نگرشهاي

،بودن بازنده یا بودن برنده

بودن شانس بد یا بودن شانس خوش

است نگرش همان سکه و است سکه یک روي دو

است مثبت نگرش نتیجه مثبت، نتیجه


:نگرش عناصر

اند شده تشکیل یشناخت و رفتاري عاطفی، عنصر سه از نگرشها

.شوند می نامیده ABC رعناص ،اصطالح در که

نگرش ABC مدل

Attitude نگرش

دارید ایمنی کمربند بستن به مثبتی نگرش شما

Affective عاطفی

دارید خوبی احساس کمربند بستن از شما

Behavioral رفتاري

کنید می حمایت آن از و بندید می را ایمنی کمربند شما

Cognitive شناختی

دانید می ایمنی کمربند نبستن خطرات دربارة شما


:نگرش شناختی عنصر.1

باورهاي یا عقیده همان را نگرش شناختی عنصر منابع بیشتر در

،تعریـف تـرین سـاده در .نامنـد مـی موضوعی یا دیگران به نسبت ما

و دانـد مـی درسـت واقعیت، بنايم بر شخص که است چیزي عقیده

وجـود بـه ما فکر نوع از باورها این .موضوع یک به اعتقاد یعنی ،باور

بـه .افتـد مـی اتفاق ما ذهن در و هستند شناختی عنصر یک و آید می

بسـتن « کـه باشید داشته باور یا عقیده شما است ممکن نمونه عنوان

شـهر « یـا »کنـد مـی جلوگیري اتوموبیل سوانح وقوع از ایمنی کمربند

».اسـت ایـران شـهرهاي دیگر از تر آلوده و گرمتر تابستان در تهران

و خـوب مخـالف شواهد با را آنها توان می و ناپایدارند باورها و عقاید

کـه باشید داشته معتبري میعل بعنم شما اگر مثال .کرد عوض روشن،

را راننـدگی سـوانح خـود کنونی ساخت با ایمنی کمربندهاي« :بگوید

شـما است ممکن ».شود می سانحه بروز باعث حتی یا دهد نمی کاهش

.دهید تغییر ایمنی کمربند بستن به را خود باور و عقیده

دارند فرق باورها و عقاید با هاارزش

خـاص مرجعـی و موضـوع فاقـد و اند انتزاعی و وسیع بسیار ارزشها

از ابعـادي آنهـا .هسـتند ارزش ،زاديآ و زیبـایی شـجاعت، .هستند

در کـه افـرادي گیري تصمیم براي و اند انتزاعی هنجارهاي یا قضاوت

اسـت ممکـن .روند می کار به هستند، خاص عقاید یا نگرشها ایجاد پی

خاص موضوع یک یاآ که باشد آن بر مبتنی ما قضاوتهاي از بسیاري

)1973روکیج،( ؟نه یا زیباست


:کنیم می اشاره آنها مهمترین به که دارند منابعی باورها، یا عقاید

آوریم می دست به خودمان که اطالعاتی :شخصی تجارب.

دهند می ما به دیگران که اطالعاتی :اجتماعی روابط.

در دیگـران تجارب یا خصیش تجارب از که اطالعاتی از :جاستنتا

.نیمک می گیري نتیجه ،شده اندوخته ما ۀحافظ

:نگرش عاطفی عنصر.2

سـختی بـه عقیـده آن شـود، هیجـانی بعد داراي اي هعقید وقتی

زنـدگی طـول در مـا احساسات دانیم می که طور همان .یابد می تغییر

تأثیر ما عقاید بر تواند می منفی، یا مثبت موضوعی، یا کسی به نسبت

بـر خیلـی مـا و باشد شده درونی ،احساسات است ممکن زیرا گذارد

مسائل با رویارویی در است ممکن واقع در .باشیم نداشته کنترلی آنها

تحـت دارد احتمـال .دهـیم نشان غیرارادي پاسخهاي خود از مختلف

یـا مسـتقیم توجـه و بـدن داشـتن نگه کیفیت صدا، نت تغییرات تأثیر

نداشـته ما براي روشنی خیلی معناي که باشیم دیگران به مستقیم غیر

.بیابیم آنها به نسبت ارادي غیر احساسات نتیجه در و باشد

:نگرش رفتاري عنصر.3

.باشـند رفتـاري عنصر داراي نگرشها که نیست طور این همیشه

یـا دارد؟ وجـود اي رابطه رفتار با احساسات و باورها بین آیا بنابراین

گذارنـد؟ می اثر رفتار بر احساسات و باورها چگونه بپرسیم است بهتر


از شـما اما مندم، عالقه زعفرانی بستنی به من کنید فرض نمونه براي

بسـتنی خـوردن بـه نسـبت شما و من رفتار آیا .آید نمی خوشتان آن

است؟ متفاوت زعفرانی

بستنی بیشتري مقدار به شما به نسبت من که است این ما تصور

در سـخت باشـیم داشـته فکـري چنین همیشه اگر .خرم می زعفرانی

.هستیم اشتباه

الـن و )1933(الپیر نام به دانشمندي توسط شده انجام مطالعات

اي هرابطـ همیشـه رفتارهـا بـا باورها که اند داده نشان )1969(ویکر

مـردم کـه کنیم می خیال تنها ما که اند کرده بیان آنها .ندارند آشکار

وقتهـا بیشـتر ولـی کنند می رفتار خود احساسات و باورها با هماهنگ

بـه زیـرا .کننـد می رفتار خود احساسات و باورها برخالف مردم حتی

عوامـل قـدرت به باید فرد احساسات و باورها و شخصیتی عوامل جز

.کرد اشاره ،ددار رفتار در باالیی بسیار نقش کهنیز موقعیتی

یـا عقیـده که معتقدند دانشمندان برخی که است دلیل همین به

باشـد، هیجـانی ءجـز یک و کننده ارزیابی جزء یک داراي که باوري

گرفتـه رظن در رفتاري عنصر تعریف، این در و شود می نامیده نگرش

.است نشده

مـورد زیسـت محیط به را مردم نگرش »بیکمن « 1972 سال در

نگـرش و نشـیند مـی خیابـان کنـار در آزمایشگري .داد قرار بررسی

انـدازه رو پیـاده روي هاي آشغال اختیاري آوري جمع ةدربار را عابران

اسـت خوب کار این که گویند می آنها درصد94 تقریبا .کند می گیري

کـامال اي هگوشـ در آزمایشـگر کـه را کاغـذي آنها درصد 2 تنها اما


بنابراین .اندازند می آشغال ظرف در و دارند برمی بود، انداخته آشکار

داشـته وجـود رابطـه رفتـار و نگرشها بین که نیست طور این همیشه

.باشد

نگرش پذیري دسترس:

ایـن بـا کـه کـرد شناسـایی را میمه اریبس عامل )1985( فازیو راسل

ــار احتمــال عامــل ــد مــی افــزایش نگــرش براســاس رفت را آن و یاب

فورا که شناسیم می را افرادي ،همه ما .خواند »نگرش پذیري دسترس «

آدم چـه ه،ا« بـرعکس یـا »!خوبی آدم چه ،هب « :گوییم می آنها ةدربار

.پذیرند دسترس بسیار که هستند نگرشهایی اینها »!خودي بی

پاسخی سرعتی چه با فرد که است آن نگرش پذیري دسترس راه یک

سـریعتري پاسـخ شخص چه هر .دهد می اي مسئله یا ئش به ارزیابانه

از که رفتاري میزان و است بیشتر نگرش آن پذیري دسترسی ،بدهد

دانشـمندان برخـی طرفـی از .اسـت بیشـتر زنـد مـی سر نگرش آن

اثـر رفتـار بـر تواننـد مـی غیرمسـتقیم طریق از نگرشها که معتقدند

شـرایط از هـم کـه معنـایی و فهـم ،مجموع رد عوامل این و بگذارند

.شوند می ما رفتار تغییر باعث ،داریم خودمان از هم و موقعیتی

.شـوند مـی استنباط کالمی رفتار روي از ها رشگن اینها ۀهم وجود با

موضـوع یـک به مربوط ارزشی باورهاي سري یک که صورت این به

مثبت با یا پرسند می هاآن ةدربار را او نظر و گذارند می فرد اختیار در

امتیـازات ایـن بنـدي جمع نهایت در و فرد پاسخهاي هب دادن منفی و

مثبـت نظـر مـورد موضـوع به نسبت فرد نگرش که فهمید توان می


شـناخت در را مـی کال رفتـار اهمیـت ترتیـب این به ؟منفی یا است

ۀرابطـ اما .کنیم می درك روشنی به آنها فهمیدن و دیگران نگرشهاي

و نگـرش تغییـر روشـهاي نیز و میغیرکال رفتارهاي و ها نگرش بین

قــرار بررســی مــورد آینــده فصــول در را دیگــران در نفــوذ و قنــاعا

.دهیم می


است ارتباط قلب گو و گفت

گذاریم، اشتراك به دیگران با را اطالعات توانیم می گو و گفت با ما

در و دهـیم گسـترش را یمانها هاید و کنیم درك را اطالعات معناي

مشترك درك یک به و دهیم قرار تأثیر تحت را یکدیگر رفتار نهایت

پیـدا دنبـال بـه و کنـیم می گو و گفت ها رابطه ساختن براي ما .برسیم

بـا .کنـیم مـی مسـئله حـل طرفی از و هستیم کاري فرصتهاي کردن

طـور چـه کـه نگیریم یاد اگر و کشیم می تصویر به را آینده ،گو و گفت

.رفت خواهیم بین از کنیم گو و گفت


معادل را دادن گوش و دفاع معادل را زدن حرف )1993( سنج پیتر

:کرد بیان طور این و ددا قرار جو و پرس

خـود نظـرات نقطـه از دفـاع دنبـال بـه زنـیم می حرف ما وقتی.1

.هستیم

قـرار جـو و پـرس مورد را دیگران نظرات دهیم می گوش ما وقتی.2

.دهیم می

فـرو دفاعی الك در بیشتر ،بزنیم حرف خود نظرات از هرچه ام.3

.رویم می

تنـاقض پـر و پرخاشـگرانه را مـا ارتبـاط جـو و پرس بدون دفاع.4

.کند می

بیشـتر کـه حالتی .کرد خواهد ناتوان و خسته را ما ،دفاعی حالت.5

.شود می دیده اجرایی مدیران در

چـرا داشـت نخواهیم رضایتبخشی ارتباط باشیم، شنونده تنها اگر.6

نخواهیم خروجی گو و گفت از اصال یا و داریم مبهم خروجی یا که

.داشت

از خواهند می که برند می کار به مدیرانی را تنها يجو و پرس حالت.7

.کنند دوري مشکل هاي گیري تصمیم

.دارد وجود تعادل جو و پرس و دفاع بین متعادل هايگو و گفت در.8

.است دادن گوش و زدن حرف از سرشار هاگو و گفت نوع این


خورند؟ن شکست ما يهاگو و گفت تا کنیم چه

بافت.1

دادن گو و گفت به کافی وقت

دیگران حریم و قلمرو رعایت

ازدحام اثر به توجه

خالی فضاي اثر به توجه

محیطی زاهاي استرس از بودن دور

رابطه.2

موقعیت اثر به توجه

قدرت اثر به توجه

نقش اثر به توجه

دوستی اثر به توجه

داشتن متناسب میغیرکال رفتار رفتار.3

گو و گفت کردن مند ساختار ساختار .4

:گو و گفت بر بافت گذار تأثیر عوامل .الف

دادن گو و گفت به کافی وقت:

:گوینـد مـی کـه است مدیرانی از دسته آن به مربوط ،هاشکایت بیشتر

»!ندارم را او دیدن وقت من« یا »!بینم نمی را او هرگز من«

که است آن بیافتد اتفاق یگ ساد به است ممکن که چیزي

نیافتد اتفاق ییگو و گفت هرگز


دیگران حریم و قلمرو رعایت:

مـا بـه را اجـازه ایـن و کنـد مـی تنظیم را اجتماعی روابط ،قلمرو

طرفـی از و بـدهیم دیگـران بـه را اطالعـاتی خود ةدربار که دهد می

ما همیشه .باشیم داشته کنترل دهیم می که اطالعاتی میزان بر بتوانیم

خـود « ایـن و دهـیم شانن دیگران به را خود از بخشی داریم دوست

پنهـان دیگـران از کـه را خود دیگر بخش مقابل در ،ماست »عمومی

بـه دیـداري عناصـر توسـط قلمروها .نامیم می »پنهان خود « کنیم می

)1975،لتمنآ( :شود می تقسیم دسته3

اختیـار در شـخص یـک یـا گـروه یـک که قلمرویی :اولیه قلمرو .1

نمونـه ایـن از ماشـین اتـاق، خانـه، .کند می استفاده آن از و گیرد می

نیسـت تنها کند می زندگی قلمرو این در که کسی هاوقت خیلی .هستند

قلمرو این به را ورود ةاجاز که اوست و اوست خود گیرنده تصمیم اما

.کند می صادر

امـا شـود مـی اسـتفاده آن از مکـرر طور به که جایی :ثانویه قلمرو .2

ـ .دارنـد میسـه آن در نیـز ندیگرا انجمـن اتـاق دانشـکده، ۀکتابخان

اینجـا در .هسـتند نمونه این از ...و دانشگاه خراست رختکن دانشجویی،

آن مـورد در تواننـد می دارند را قلمرو آن از استفاده حق که گروهی

خود خاص هنجارهاي قلمروها نوع این .کنند نظر اظهار و بزنند حرف

اسـت قبـول قابـل رخـتکن رد کـه سروصـدایی مثال براي .دارند را

.نیست قبول قابل دانشکده ۀدرکتابخان


پـذیر دسـترس مـردم عمـوم بـراي قلمرو نوع این :عمومی قلمرو .3

رفتـار ....و هـا نارستور سینما، سالنهاي پارکها، ها، اتوبوس مانند .است

بحـث مـردم مثال .کند می تعیین میعمو جارهايهن را قلمروها این در

.پذیرند مین را زدن داد اما پذیرند می را اتوبوس در کردن

رسـتورانی مثال براي .نیست آشکار همیشه قلمروها این بین مرزهاي

روز در داریـد عـادت شـما و اسـت میعمـو مکان که کنید فرض را

مـدتی از بعد .کنید میل آنجا غذاي از و رویدب آنجا به همیشه معینی

توانیـد می شما که رسندب نتیجه این به رستوران کارکنان است ممکن

.باشید داشته هم خصوصی ةاستفاد ،عمومی مکان این از

:قلمرو انواع هاي ویژگی

ها هنمون کنترل استفاده نوع قلمرو نوع

و فراوان ةاستفاد اولیه .1

، طوالنی اشغال

مهم فعالیتهاي

شدید کنترل

دیگران ورود

خواب، اتاق

شخصی، ۀخان

شخصی کار دفتر

فراوان ةاستفاد ثانویه .2

گروه یک اعضاي

بیش و کم

افراد کنترل

ناشناس

پـارك، رستوران،

مسجد

و موقتی ةاستفاد عمومی .3

محدود

پــارك، نیمکــت کم بسیار کنترل

اتوبوس ایستگاه


شخصی حریم:

آنهـا عملکـرد .یکدیگرنـد مکمل قلمرو مفهوم و شخصی حریم مفهوم

میـزان دادن نشـان و خصوصـی زندگی حفظ یعنی است هم مانند نیز

سـامر .باشـیم داشـته روابـط آنهـا بـا خواهیم می که کسانی با دوستی

خود بین را آن که کند می تعریف اي فاصله را شخصی حریم )1969(

خـود دور بـه کـه فرضـی حبـاب یـک یعنی کنیم می حفظ دیگران و

بنـابراین .کنـیم مـی حفـظ دیگران از را خود ۀفاصل آن با و کشیم می

خـود روابـط از که برداشتی به و است نامرئی شخصی حریم مرزهاي

.است وابسته ،داریم دیگران با

شخصی حریم انواع:

از را مـا که اي فاصله اساس بر را شخصی حریم ماهیت )1966( هال

نزدیـک و دور نـوع دو به را آنها و داد تشخیص کند می جدا دیگران

.کرد بندي طبقه

:صمیمی فاصلۀ .1

دارد امکان و است ناپذیر تردید دیگر فرد وجود صمیمی فاصلۀ در

هفاصل این در بینایی .باشد هم کننده ناراحت ،حسی هاي داده دلیل به

کـه دیگـر شـخص نفس احساس و بو صدا، بدن، گرماي شود، می تار

.شود آزارانده تواند می ،باشد می تماسی برخورد عالئم همگی


متر سانتی 15 تا 0( :نزدیک – میصمی فاصلۀ(

همسـران بـین در کـه اسـت عاطفی حمایت و نوازش ۀفاصل این

ایـن در .شـوند مـی مواجه آن با ناچار به گیران کشتی یا و دارد وجود

بـازي ارتبـاط برقـراري فرآینـد در میک بسیار نقش گو و گفت ،فاصله

یـک حتـی و شـود مـی انجام میکال غیر مسیرهاي از ارتباط و کند می

رخ فاصـله ایـن در کـه ییگـو و گفت .دهد می افزایش را فاصله ،نجوا

.است غیرارادي بیشتر دهد می


متر سانتی 45 تا 15( دور -صمیمی فاصلۀ(:

بزرگتـر هنوز سر اما است کمتر بینایی میدان تاري فاصله این در

در کنید تصور .دارد وجود چشم راحت تمرکز امکان و آید می نظر به

و !شـوید آویـزان اي همیل از ناچارید که هستید اتوبوسی یا مترو قطار

آدم چشـم وضعیت این در .گیرند می قرار هم به نزدیک خیلی مردم

اصـورته .کنـد مـی عصـبانی را هـا خیلـی موضـوع این و شود می لوچ

او بدن وارد دارند کند می فکر آدم که شود می نزدیک هم به قدري به

یـا »!بـردار من صورت روي از را صورتت«مانند ییهاعبارت .شوند می

را مـا کـه نیستند هاییگو و گفت »!نده تکان من صورت به را مشتت«

.برسانند آرامش به

ــارتین « ــین توصــیف در »جــوز م ــد مــی وضــعیتی چن در« :گوی

بـه مخاطـب، بـه گوینـده بدن از اطالعات نشر از میصمی يگو و گفت

سـت ا احساسـاتی تنها بیانگر و کند نمی سرایت گوینده وجود از خارج

کـه کند می نشان خاطر مخاطب به و دارد وجود گوینده درون در که

صـورت معـرض در هـم اگر حتی مقابل شخص نفس بوي و حرارت

حـرارت کـاهش یا افزایش .شود احساس است ممکن نباشد، شخص

».ودش زا دردسر تواند می بدن

کنـار را خـود امکـان حـد تـا شـود مـی توصیه وضعیت این در

بـا تمـاس محـل يهـا هماهیچـ نباشد ممکن کار این اگر و داشت نگه

کنار در هادست معموال شلوغ آسانسورهاي در .نمود منقبض را دیگران

در مگر نگاه و باشد ثابت نهایت بی در چشمها و شود داشته نگه بدن


نشود توجه مسائل این به اگر .نماند باقی افراد روي بر کوتاه

.بود خشمگینانه واکنش یک منتظر باید

:شخصی

براي »هایدگر « توسط اصل در که است اصطالحی شخصی

هـم از را تماسی غیر يها هگون اعضاي که ثابتی فاصلۀ کردن

حبـاب یـا محـیط را آن بتـوان شـاید .شد می برده کار به کند

دیگـر و خـود بـین زنـده موجود یک که کرد فرض کوچکی

.دارد می نگه

کوتاه اي لحظه

باید لحظه هر

شخصی فاصلۀ .2

شخصی حریم

کردن مشخص

کند می جدا

کوچکی حفاظتی

نگه موجودات


متر سانتی 75 تا 45( نزدیک حالت_ شخصی فاصلۀ(:

کنند می برقرار ارتباط باهم اییه پیام و عالئم با مردم فضا این در

درون توانـد مـی زن یـک .است هم به نسبت آنها احساس بیانگر که

قـرار کامـل مصـونیت با همسرش نزدیک و شخصی فضاي ةمحدود

.دارد متفاوتی کامال تعبیر دیگر زن مورد در ضوعمو همین اما .بگیرد

متر سانتی 120 تا 75( دور حالت_ شخصی فاصلۀ(:

تشخیص قابل فاصله این در مقابل شخص نفس بوي اوقات گاهی

روزانه تبادالت .داشت نگه دور را خود تنفس مسیر توان می اما است

یکـاف در دوستان با وقتی و است فاصله همین از دوستان و والدین با

.کند می جلوه بیعیط خیلی فاصله این هستیم رستوران و شاپ

:اجتماعی فاصلۀ .3

همـان و کنـد مـی مشـخص را اشـخاص کاري وابطر ،فاصله این

بین روید می استاد پیش شکالا رفع براي وقتی شما که است اي فاصله

.اسـت غیرشخصـی رابطۀ شما رابطۀ واقع در .کنید می حفظ او و خود

نـه .کنید می مشاهده را فاصله همین نیز میاستخدا ۀمصاحب هنگام به

کنیـد برقـرار نزدیک شخصی روابط خواهید مین گر مصاحبه نه و شما

و ظـاهري شـکل .داریـد حضـور آنجـا در کـاري دالیل به شما زیرا

مـرزي خـط .کنـد می منعکس را رابطه این ماهیت ،سنجیده حرکات

اجتمـاعی فاصلۀ در نزدیک حالت و دور حالت در شخصی فاصلۀ بین

.شود می نامیده »تسلط حد «


متر سانتی 210 تا 120( نزدیک حالت_ اجتماعی فاصلۀ(:

انجـام شخصـی غیـر کارهاي اجتماعی فاصلۀ در که است درست

دور حالـت بـه نسـبت بیشتري برخورد نزدیک حالت در اما شود می

دارنـد دوست بیشتر کنند می کار باهم که افرادي معموال .دارد وجود

کـه افرادي براي همچنین .کنند استفاده ينزدیکتر اجتماعی فاصلۀ از

بـه کـردن نگاه و فاصله این یابند می حضور اجتماعی هاي ییادرگردهم

ماننـد کنـد مـی القـاء را برتـري و تسلط حالت باال از دیگري شخص

.کند می صحبت خود مراجعات مسئول یا منشی با که شخصی


متر سانتی 360 تا 210( دور حالت_ اجتماعی فاصلۀ(:

قابـل طـور بـه نزدیک فاصلۀ به نسبت صدا سطح ،فاصله این در

مجـاور اتـاق از راحتـی بـه تـوان مـی معمـوال و اسـت بلندتر توجهی

به که شخصی ه،فاصل این در .شنید را صدا باشد، باز در که صورتی در

انجـام را تایـپ کـار همزمـان و اسـت پـذیرش کارمنـد مثال عنوان

ـ نـاراحتی و خشم بروز بدون زیاد احتمال به تواند می دهد می کـار هب

را عمـده وظیفـه دو افـراد ایـن از کارفرمایان بیشتر .دهد ادامه خود

حضــور در ادب رعایــت و ســؤاالت بــه وییگپاســخ « :دارنــد انتظــار

».مطالب تایپ اضافۀ هب رجوع ارباب

دیگـر افـراد از متر 3 از کمتر حدود در اي فاصله گر پذیرش اگر

و گیرد می قرار برخورد معرض در ناشناس افراد با حتی باشد، داشته

باشـد داشـته بیشتري فضاي اگر اما .شود می آنها با صحبت به وادار

بـه .دهـد می ادامه را خود کار ،صحبت به اجبار بدون و آزادانه کامال

در را خود لباغ گردند برمی خانه به کار از که شوهرانی ترتیب همین

اسـتراحت و مطالعـه مشـغول همسرانشـان از متر 3 از بیشتر فاصلۀ

بـاهم کـم میـزان بـه توانند می نفر دو هر فاصله این در زیرا .یابند می

.کنند قطع را ارتباط دلخواه به یا و باشند داشته ارتباط


:عمومی فاصلۀ .4

و شخصـی فواصل از انتقال در متنوعی و متفاوت حسی تغییرات

از خـارج کامـل طـور بـه کـه آید می پدید میعمو فاصلۀ به اجتماعی

.است افراد برخورد


متر 6/7 تا متر 6/3( نزدیک حالت_ میعمو فاصلۀ(:

کالس در مثال که است نوعی از اجتماعی ارتباطات فاصله این در

کمتـرین و متقابـل کـنش کمتـرین فاصـله این .گیرد می انجام درس

هسـتید نمـایش سالن در وقتی مثال .دارد همراه به را شخصی ارتباط

داشـته میصمی و مشترك تصاویر ها هخوانند یا ها ههنرپیش با توانید می

.بود خواهد خیالی کامال رابطه این اما باشید

حالـت تواند می تهدید صورت در هوشیار فرد یک فاصله این در

از اثـري اسـت ممکـن حتـی .بگیـرد خـود به فرار یا دفاعی تهاجمی،

فاصـله ایـن در شـخص آگـاهی مرحله از خارج در اما گریز واکنش

.نیسـت سـطح آخـرین در امـا اسـت بلند معموال صدا .شود مشاهده

بندي عبارت و کلمات دقیق انتخاب که اند کرده مشاهده شناسان زبان

فاصـله ایـن در ترکیبـی و دسـتوري تغییـرات طـور همـین و ها هجمل

.شود می مشاهده

خـوبی بـه »جوز مارتین « توسط »رسمی سبک « اصطالح انتخاب

سـبک این در تشریفاتی متون از استفاده« :کند می بیان را موضوع این

تـذکر گوینـده به مدام گویی خواهد می را اي پیشرفته ریزي برنامه که

و بـرد مـی کـار بـه گـو و گفـت در که عباراتی به حواسش که دهد می

».باشد بدن حرکات

متر 6/7 از بیش( دور حالت_ میعمو فاصلۀ(:

سـرعت و یابـد می افزایش صدا تن خودکار طور به فاصله این در

فاصـله ایـن در کـه داننـد می بازیگران بیشتر .یابد می کاهش ها هگفت


يحالتها جزئیات طور همین و طبیعی صداي در موجود ظریف مفاهیم

بلکـه صـدا تنهـا نـه بنـابراین .رود می بین از صورت حرکات و بیانی

آشـکار ویژگـی .شود بیان آمیزي اغراق طور به بایستی دیگري چیز هر

کـه اسـت »منجمـد سـبک « یـا »حرکـت بی سبک« ایجاد تغییر این

اسـت کسانی براي منجمد سبک« :گوید می باره این در »جوز مارتین«

».بمانند باقی بیگانه خواهند می که

فاصله فاصله انواع

)متر سانتی(

گفتاري سبک

آرام و مالیم صداي و نجوا 0-15 نزدیک صمیمی .1

15-45 دور

)شده تعدیل سبک( معمولی صداي 45-75 نزدیک شخصی .2

75-120 دور

کـردن صـحبت حال در بلند صداي 120-210 نزدیک اجتماعی .3

)رسمی سبک( گروه با 210-360 دور

در کردن صحبت براي بلند صداي 360-760 نزدیک عمومی .4

)منجمد سبک( عمومی مجمع یک 760 از باالتر دور

انـدازة بـه انسـان فضـائی نیازهـاي که شد می تصور این از پیش

در انسـان کـه حقیقـت ایـن و است بدنش توسط شده جا جابه هواي


نادیـده دارد شخصـیتش از هایی نشانه عنوان به فضاهایی خود اطراف

،فرهنـگ یـک در آنچـه »هـال « تحقیقـات طبـق امـا .شـد می گرفته

یـا شخصـی دیگـر فرهنگ در است ممکن است محرمانه و خصوصی

و هـا موقعیـت بـا بایـد را فاصـله نـوع 4 ایـن بنابراین .باشد عمومی

در کـه معنـی ایـن بـه کنیم جور کنیم منتقل خواهیم می که هایی پیام

استاد یک .آییم می در نوسان به مختلف فواصل بین معین ارتباط یک

بـه را خـود و بزنـد قـدم کـالس در راحـت خیلـی تواند می دانشگاه

درس بـه را آنهـا عالقـۀ وسیله بدین و کند نزدیک خود دانشجویان

در !است خودمانی استاد این قدر چه که کنند فکر نیز آنها و برانگیزد

.خواهد نمی را چیزي چنین اصال ما نظر مورد استاد که صورتی

خود موقعیت با را فواصل این از یک کدام اینکه تشخیص توانایی

در خـواهیم مـی که رفتاري و ارتباط نوع به است وابسته ،بندیم کار به

فرهنگهـاي در آن رعایـت بویژه .باشیم داشته شرایط این از کدام هر

.کند یاري اثربخش ارتباط در ما به تواند می متفاوت

فرهنــگ بــا مقایســه در شهرنشــینی فرهنــگ نمونــه عنــوان بــه

تعجب جاي بنابراین .دارد فردگرایانه آشکارا هاي ویژگی روستانشینی،

شخصـی حـریم بـه روشـنفکران و بزرگ شهرهاي ساکنان که ندارد

کـه حـالی در برنـد مـی لـذت واقعا کار این از و دهند می اهمیت خیلی

.کنند می زندگی خانواده کنار در و گریزانند بودن تنها از روستائیان


:ازدحام

برسـد حـد از بـیش محـدود فضـاي یـک در هاآدم تراکم

تفـاوتی .گـوییم می ازدحام احساس آن به که دهد می دست

و عینـی اندازه ،تراکم که است آن دارد وجود تراکم و ازدحام

ایـن و ماسـت ذهنـی برداشـت ،ازدحـام امـا است گیري

از .کنـد مـی تغییـر افـراد و شرایط دوره، فرهنگ، حسب بر

.شود می اجتماعی روابط انباشتگی به منجر بیشتر ازدحام

ازدحام اثر

تراکم وقتی

دست احساسی

ازدحام بین که

اندازه قابل

بر برداشت

ازدحام طرفی


:ازدحام آثار

اثـر در کـه شخصـی حـریم بـه تجاوز احساس یا آزادي فتا

.دهد می دست فرد به افراد میدائ یا زیاد حضور

یعنـی .شـود مـی ایجـاد آزادي فـت ا همـراه بـه که توانایی افت

آزمایشـهاي در .کـرد تحمـل تـوان مـی دشواري به که برداشتی

داده ننشـا »شـده آموختـه درماندگی« دربارة )1975( سلیگمن

بـه اسـت ممکـن محـیط بـر کنتـرل عـدم احساس که شود می

.شود منجر افسردگی

بـه بنـا .است ازدحام آنی آثار از دیگر یکی که تحریک افزایش

ـ جمعیـت ازدحـام از حاصل آشفتگی )1978( کوهن تحقیقات هب

حضور بالفاصله گیرد می تأنش دیگران از آنچه که معناست نای

زیـادي و بوهـا مختلـف انـواع بیشـتر، صـداي سـرو « :یابـد می

».ناخواسته هاي ارتباط

آنهـا کمک به که دارد مکانیسمها از اي همجموع فرد هر نتیجه در

.شـود سـازگار حد از بیش تحریکات با اي هانداز تا کم دست تواند می

صورت این به .دوش متوسل روانی هاي نشینی عقب به تواند می او مثال

که کند تصور و بکشد خود دور به حصاري یا نکند نگاه دیگران به که

بگذارد کاله خودسر که دارد را توانایی این انسان .دارد شخصی قلمرو

هـا دوش بـه خانه یحت .دارد او که است همین زندگی که کند خیال و

معلـوم چنـدان آنهـا درونـی مرزهاي که هایی محیط در توانند می نیز

.کنند خلق خصوصی زندگی خود براي نیست


خالی فضاي اثر:

بـه نوشت را کتابی )1974( هاوسمور نام به انگلیسی محقق یک

صـحرایی طول راهنما یک و شتر یک با »خلوت ترسناك فضاي « منا

مـدتی مسافرت این در او .پیمود را است کیلومتر 4800 حدود که را

.آموخت را گردي بیابان يها هشیو و گذراند عشایري ةخانواد یک با را

: تبرهـو صـحراي آن در حتی بود معتقد خود کتاب نوشتن هنگام او

هـر دیگـر عبـارت بـه .بـود خالی فضاي فاقد خانواده این روابط ....«

.شـد مـی واقـع توجـه مورد خانواده این گران مشاهده سوي از رفتاري

کـردم، مـی بـاز اي هوسـیل نبرداشـت براي را ام پشتی کوله من که وقتی

تمایـل مـن امـا کاویـد، می را آن زوایاي که شدم می چشمانی متوجه

تنهـا خواسـتم مـی وقتـی حال هر در ...دارم چه من بدانند آنها نداشتم

جریـان در او ».رفـتم مـی شـنی ةتـود یـک پشـت بـه بایستی باشم،

لـذت تنهـائی از ابتـدا در او هرچنـد .بـود تنها ها ماه براي مسافرتش

درآمده شکوه به صحرا خلوتی و تنهائی از سفرش اواخر در اما برد می

.بود

دیگران با ارتباط انتخاب براي فردي کنترل میزان به خالی فضاي

زندگی هنگام او که دریافتیم انگلیسی محقق داستان در .شود می گفته

نظر زیر را او مدام آنها زیرا .نداشت خالی فضاي عشایري، خانواده با

کـه اسـت آن نشانگر که بود او کنترل قدرت از بیرون این و داشتند

.باشد داشته خود براي خالی فضاي یک دارد نیاز کسی هر

زمان، حسب بر و نیست ثابت که است عام مفهومی ،خالی فضاي

.است متفاوت فرهنگی عوامل حتی و سن موقعیت،


کالمی غیر ارتباط عوامل .نیست پذیر امکان راحتی به خالی فضاي

تغییـر و دیگـران صـورت ندیـدن چشـمی، برخورد از اجتناب مانند

.کند کمک خالی فضاي ایجاد در تواند می بدن وضعیت

خـالی فضـاي ایجـاد بـراي کالمـی يسـبکها از اوقات بیشتر اما

».باشـم تنها قدري خواهم می من« :اینکه گفتن با مثال .شود می استفاده

.بـزنیم برهم را دیگران خالی فضاي که نداریم تمایل ما دیگر سوي از

بـه را خـالی فضـاي زدن بـرهم امکان جدید زندگی صورت هر در اما

.است آورده فراهم عوضی تلفن یک زدن با تنها راحتی


:خالی فضاي انواع☻

پذیرفتـه نیـز دیگـران سوي از که فرد روانی جدایی حالت :اانزو

.شود می

حضور عدم یا حضور در دیگران از فاصله حفظ حالت :حرفی کم

.است گیري کناره سرآغاز »گافمن « نظر به که آنها

مثـل افـراد سـایر از کوچـک هگـرو یـک جـدایی حالت :تنهایی

شوهري و زن فضاي محدوده

ازدحامی و جمعی مسائل از آزادي حالت :تجرد

:یارتباط رفتار بر خالی فضاي اتثیرأت☻

نفس صیانت و شناسی خود براي :فردي استقالل ایجاد

اجتماعی مرسوم نقشهاي از شدن راحت :عاطفی هاي عدب

خود شناخت براي فرصتی :خود ارزیابی

شوهري و زن روابط مانند :ارتباطی حمایت

دارد ارتباط با عکس اي هرابط خالی فضاي:

روانـی سالمت با خالی فضاي بودن پذیر دسترس بین قوي اي هرابط

اسـتراحت فضـاي بـا کـار فضـاي اگـر زیرا دارد وجود فرد اجتماعی

در کـه آید می وجود به آرامش احساس باشد، داشته منطقی اي هرابط

خوشـبختانه .شـود گرفتـه نظـر در بایـد ها ساختمان و بناها معماري

فضـاي جداکننـده و شناسـایی عالمت »رد « که دانند می همه امروزه

:گوید می اي هنویسند که آنجا تا است شلوغ و میازدحا فضاي از خالی


آتش کشف مانند حیاتی فضاي شناخت عامل عنوان به در

».است برخوردار

وقـت چه بدانیم داریم دوست اجتماعی و فردي هاي تفاوت

بـا واقـع در کـه اي هرابطـ بـه موضـوع این کنیم؟ برقرار

فـرد یک .دارد بستگی ارتباط از ما انتظار مورد سطح و داریم

دارد نیـاز کـه کنـد احسـاس خود زندگی از اي هلحظ در است

حریم گسترش به صورت این در دهد کاهش دیگران با را

نشـینی عقب ثانویه یا اولیه قلمروهاي به و زند می دست خود

و کنـد مـی دوري ازدحـام از و بـرد مـی پناه خالی فضاي به

دیگـران بـا را خـود روابـط خواهـد مـی کـه است کسی ،آن

کردن پیدا در شخص موفقیت به وابسته رضایت درجه .دهد

.است ارتباط از انتظار مورد سطح و راندیگ با ارتباط درجه

ازدحام و قلمرو شخصی، فضاي خالی، فضاي میان

در اختراع...«

برخوردار اهمیت از

تفاوت وجود با ما

ارتباط باید

داریم دیگران

است ممکن

خود روابط

خود شخصی

به و کند می

آن برعکس

دهد افزایش

درجه بین رابطۀ

میان رابطۀ


محیطی زاهاي استرس از بودن دور:

عـاطفی واکنش بودن، آمیز تهدید علت به که فیزیکی عنصر یک

و صدا و سر مانند نامند می محیطی زاي استرس را دکن می ایجاد منفی

و هـوا آلودگی مانند شود می احساس شانآثار مدت دراز در یا و گرما

.اي هگلخان اثر

صدا و سر:

.اسـت جهـانی محیطـی زاي اسـترس یـک عنـوان به صدا و رس

و است بیشتر نیز صدا و سر باشد، بیشتر جمعیت تراکم که قدر چه هر

را صـدا و سـر بینـی پـیش قدرت که زمانی اما .است گریزناپذیر این

ـ یابد می کاهش آن مزاحم اثر باشیم داشته ـ هب کنتـرل کـه معنـا نای

تنها بلکه دهد می کاهش را زایی استرس که نیست وصدا سر بر واقعی

کنـیم قطـع خواسـت دلمـان وقـت هر را آن توانیم می اینکه احساس

و مــذاکره بایــد امکــان حــد تــا .دهــد مــی کــاهش را زایــی اســترس

بسمتنا صدا و سر که دهیم انجام ییها مکان در را خود هاي گو و گفت

گیرد مین شکل خالء در ارتباط :زیرا باشد گو و گفت فضاي با

گرما:

را خشونت بروز و گرما بین يمعنادار ۀرابط ،همبستگی اتتحقیق

و محیطـی فضـاي از ما احساس به هم گرما میزان و است داده نشان

حـد در گـو و گفـت محیط دماي باید امکان حد تا .است وابسته بافت

.باشد متعادل


:گو و گفت بر رابطه نوع گذار تأثیر عوامل.ب

موقعیت:

_اقتصـادي جایگـاه و منزلـت عنـوان بـه تـوانیم مـی را موقعیت

انتقـال دیگـران به را آن ،ارتباط در که بگیریم نظر در خود اجتماعی

بـا معموال که بپذیرند را آن دیگران که کنیم رفتار طوري و دهیم می

تبهر نظر از فالنی بگوییم اینکه مانند .شود می سنجیده اي هساد مقیاس

تواند می موقعیت ترتیب این به .دارد قرار تري پایین یا باالتر سطح در

.باشد خانوادگی و اجتماعی احترام درجه براي دلیلی

دهـیم می انتقال ها گو و گفت در افراد موقعیت از را خود ادراك ما

انتقـال در مـا کـه خورند می شکست دلیل این به هاگو و گفت بیشتر و

مثال عنوان به .بریم می کار به را هایی محدودیت سري یک ها موقعیت

آن داریـم، قـرار باالتري موقعیت در دیگران از که کنیم احساس اگر

خطـاي ایـن .بـرعکس یا و شماریم می کوچک را آنها ناخودآگاه وقت

مشـکل با ارتباط برقراري ابتداي همان در که شود می باعث یتشناخ

بـه منجـر نهایـت در ارتباط و گو و گفت در محدودیت و شویم مواجه


در را خود شخصی موقعیت که شود می توصیه .شود می رابطه شکست

.کنیم حفظ متعادل حد در دیگر افراد با ارتباط

آنهـا ارتبـاطی واگرایـی و همگرایی و افراد موقعیت بین طرفی از

بـه شخص تمایل را همگرایی اگر که ترتیب این به .دارد وجود رابطه

ایـن در فـرد ارتبـاطی گـوي و گفـت بدانیم، دیگران با رابطه برقراري

را آن عکـس واگرایـی در و کنـد مـی میـل دیگـران سمت به حالت

و اسـت خودش سمت به فرد گفتاري و ارتباطی تمایل یعنی بینیم می

.گیرد می کم دست یا گیرد نمی نظر در یا را دیگري

روابط در بتواند اگر دارد قرار باالتري موقعیت در که کسی

بـه را خود گوي و گفت ادبیات ،دوست دو بین رابطۀ مانند شخصی بین

مالیمی لحن و ادبیات از و کند نزدیک تر پایین موقعیت با فرد سمت

دو آن بـین ،رو پایین همگرایی گویند می حالت این به کهکند استفاده

داشـته دوست و داشتن دوست یعنی آید می وجود به محبت و دوستی

.شدن

همگرایی دارد قرار تري پایین موقعیت در که هم کسی اگر

از که را کسی حریم و احترام کند سعی یعنی دهد نشان خود از روباال

کند رعایت ارتباطی و گفتاري نظر از است برخوردار باالتري موقعیت

دسـت او به نفس عزت افزایش و بودن مهم احساس صورت این در

و »فروتنـی « عملـی معنـاي تـوان مـی را فرآیند دو این که دهد می

.دانست »سازگاري«


قدرت:

رفتار در تغییرات ایجاد براي فرد یک توانایی به اجتماعی قدرت

تغییـرات آن برابر در افراد یا فرد آن اگر حتی دیگر، افراد بر تأثیر و

ریون تعریف طبق بنابراین .شود می گفته ،دهند نشان تممقاو خود از

کـه هستند کسانی هستند، اجتماعی قدرت داراي که افرادي )1992(

.دارند نفوذ دیگران بر

قدرت انواع:

:)دیگران به توجه و پاداش دادن توانایی( دهنده پاداش قدرت.1

هستند قدرتی چنین داراي معموال خود کارمندهاي براي ها ئیسر

توانـایی .دهنـد افـزایش را آنان شغلی مزایاي و حقوق توانند می زیرا

بـر مـایلیم کـه کسانی به نسبت دهنده پاداش قدرت از خوب استفاده

مـورد شـخص نیازهـاي به و نیست همیشگی باشیم داشته نفوذ آنان

باشـد، بیشـتر مـا پـاداش به شخص نیاز چه هر .دارد بستگی نیز نظر

را آن بتواند یا باشد کمتر نیازش چه هر و بود خواهد بیشتر ما قدرت

.شود می کمتر ما قدرت آورد، دست به دیگر جاي از

:)دیگران تنبیه توانایی( قهري قدرت.2

کـه تفاوت این با است دهنده پاداش قدرت شبیه قدرت نوع این

از کـه رئیسـی ماننـد .اسـت نظـر مـورد ،تنبیه ارائه توانایی اینجا در

اخـراج و کـردن شـرمنده شـغلی، پست تنزل دستمزد، کاهش قدرت

طریـق از تواننـد می نیز دوستان .کند می استفاده خود کارمندان براي


استفاده قدرت این از یکدیگر به نسبت گروه از طرد و تحقیر تمسخر،

نفـوذ تحـت شـخص کـه دارد اثر بیشتر زمانی قدرت نوع این .کنند

تنبیـه زیـاد خیلی که افرادي .است نکرده ترك را گروه کامل طور به

تـا باشـند دیگـري هـاي موقعیـت دنبال به که دارد احتمال شوند، می

.آورد فراهم برایشان را بیشتري مثبت پیامدهاي

:)داشتن قانونی حق به عقیده( مشروع و قانونی قدرت.3

قـدرت انـواع مابقی شد، گفته باال در که قدرتی عنو دو برخالف

افـراد در نگرش تغییر و پذیرش نوعی ایجاد براي را بیشتري احتمال

طـرف از که است کسانی اختیار در قدرت نوع این .آورد می وجود به

ــراي دیگــران ــد شــده انتخــاب قــدرت گــرفتن ب ــد ان ــان، مانن معلم

و ارزشـها سـنتها، بـه قـدرت نـوع این اعتبار .قضات و سیاستمداران

.دارد بستگی جامعه یک هنجارهاي

:)شخص با دیگران تابعیت و سازي همانند میزان( مرجع قدرت.4

تحت توانند می بیشتر را دیگران ،دارند را قدرتی چنین که کسانی

خـود اجتمـاعی نفوذ و جذابیت از توانند می آنها زیرا .دهند قرار تأثیر

.کنند استفاده خود با دیگران سازي همانند در

:)مهارت و دانش سطوح از استفاده( تخصصی قدرت.5

طریـق از تـا کننـد مـی کمـک دیگران به قدرتی چنین صاحبان

پزشـکان، ماننـد .بگیرنـد بهتري هاي تصمیم ،تخصصی تجربه و دانش

.مختلف يها هرشت متخصصان و وکال


دیگران قناعا براي اطالعات از استفاده توانایی :اطالعاتی

گیـري شکل حال در قدرت از دیگري نوع امروزه :جمعی

خواهـد مـی قـدرت ایـن .گویند می جمعی قدرت آن به که

یـک قـدرت ایـن مرکز در معموال و کند مطالبه را جمعی

اي هشـبک ارتباط مؤثر قلب که دارد وجود »دهنده ارتباط «

.باشد

:ارتباط در قدرت از استفاده روش

بـر نفـوذ براي مختلف يها هگزین انتخاب امکان از قدرتمند

تنبیهـی و دهنـده پـاداش قدرت نمونه براي .برخوردارند دیگران

از بایـد باالدسـتان بـراي امـا باشـد مفیـد شاید زیردستان

.کرد استفاده اطالعاتی یا تخصصی

قدرت.6

قدرت.7

که است

جمعی حقوق

قدرت

باشد می

روش

قدرتمند افراد

دیگران

زیردستان براي

قدرت


قهـري قـدرت از اگـر .اسـت مهم نیز قدرت ارایه لحن و شدت

تـر دوسـتانه و مالیـم لحـن از است بهتر شود استفاده است قرار

مرجـع قـدرت و کـرد اسـتفاده خصمانه و دستوري لحن جاي به

ممکـن کـه چـرا دنباش افراطی خیلی که است تر کاربردي زمانی

.دهد کاهش را زیردستان سازي همانند میزان است

آن از دیگـران قـدر چـه آنکـه بـه بسته قدرت انواع از هرکدام

.متفاوتند باهم دارد، تأثیر آنها بر یا کنند می پیروي

نقش:

و دارند انتظار یکدیگر از مردم که هستند رفتاري الگوهاي نقشها

در افراد نقش اگر .شوند می تقسیم میرس غیر و میرس یکل نوع دو به

.شـود مـی همراه شکست با هاگو و گفت این نباشد مشخص ها گو و گفت

مخالفـت شما نظرات با بدانند، را شما اداري و میرس نقش اگر مردم

یـک عنـوان بـه شـما اگـر نمونـه عنـوان به .دهند می نشان بیشتري

دریافـت را بیشـتري مخـالف نظـرات شوید، گو و گفت وارد حسابدار

فرزنـد جـین دو یـک داراي که خانواده پدر یک عنوان به تا کنید می

.هستید

باشد متناقض یا مبهم برایمان یکدیگر نقشهاي گرا

.است خورده شکست ابتدا همان از ما يگو و گفت


.کننـد گـذاري برچسـب را یکدیگر دارند دوست مردم طرفی از

بیشـتر ان،حسـابدار کـه شـده ادراك طور این آنها ذهن در اگر یعنی

مـدلهاي باشـند، داشـته نقش سازي حساب و سازي سند در توانند می

کنـد گیـري نتیجه را چیزي است ممکن شما نقش دربارة آنها ذهنی

توانـد مـی حتـی گـذاري برچسـب این .نباشد مربوط شما به اصال که

ـ .شـود ایجـاد خودتـان براي شما خود طرف از که باشد آسیبی رايب

قـادر کنیدکـه فکـر شاید دارید را حسابدار یک نقش شما وقتی مثال

کـه کسـانی بـراي اما .برآیید اجتماعی دیگر نقشهاي عهده از نیستید

دانسـتن برسند نتیجه به و باشند داشته موفقی يگو و گفت خواهند می

را آنهـا توانـد می گذاري برچسب و داوري پیش بدون دیگران نقشهاي

.دکن کمک آنها حل و مسائل بردن پیش در

دوستی:

از هدف که شود می تعریف مشارکتی »دوستی« لغات فرهنگ در

هـدفی بـراي کـه مشـارکت نـوع این .است آسایش به دستیابی آن

...یـا همراهـی همدلی، طریق از تواند می است کننده راضی و مشترك

.گیرد شکل

شدن داشته دوست و داشتن دوست رايب روشی همدلی

بـه هیجـانی پاسـخدهی و دیگري همراه کردن احساس یا همدلی

دلسـوزي، بـرعکس و اسـت دوسـتی در راه مهمتـرین مشـابه ةشیو


تفکـر باعـث و کنـد می دور نگرانی از را طرفین و است بخش

بـه را همـدلی بخواهیم اگر و شود می )مسئله حل و یابی مسئله

نظـر بـه کنـیم می اشاره کنیم، تعریف دوستی روشهاي از

:)1998( فابس و

آن از دیگري که اعمالی .است دوستانه نوع رفتار محرك

.باشد داشته آن از پاداش انتظار فرد اینکه بدون شود، می

بخش آرامش

مسئله( زایی

یکی عنوان

و برگ ایزن

محرك همدلی،

می مند بهره


که خود همدالنه هاي احساس انتقال براي نوپا، کودکان در همدلی

اسـت تغییـري ایـن و رود مـی کار به کنند می تکیه ها کلمه به بیشتر

پـی توانـایی کـه دهد می رخ زمانی فکورانه همدلی یک پس .فکورانه

و شـود مـی بهتر فعال دادن گوش طریق از دیگران نظر نقطه به بردن

همـدلی روي از پاسـخدهی باشـد مـؤثرتر و بهتـر دادن گـوش چه هر

و دیگـري همـراه کردن احساس یا همدلی حال این با یابد می افزایش

.است متفاوت همدردي با مشابه ةشیو به هیجانی پاسخدهی

یـا نگرانـی احسـاس کـه دلسوزي یا همدردي به گاه هیچ همدلی

برعکس دلسوزي .شود نمی تبدیل است، دیگري مصیبت براي تأسف

انگیـزي احسـاس بـا بلکـه شود نمی تفکرزایی به منجر تنها نه همدلی

.کند می دس نیز را تفکر مسیر او دلسوزي حس تحریک و مقابل طرف

هـا میلیـون بـه »یابی دوست آیین « کتاب در )1952( کارنگی

:کند می توصیه را کار شش خود مخاطبین از نفر

.دهید جلوه مهم دیگران نظر در را خود پیوسته.1

.کنید تبسم.2

بـراي کلمه نوازترین گوش و مهمترین فرد نام که باشد یادمان.3

.ست او

تشویق خودشان از صحبت به را دیگران و باشید خوبی شنونده.4

.کنید

.کنید صحبت دیگران منافع از.5

.دهید گسترش دیگران در فروتنی با را بودن مهم احساس.6


:کالمی غیررفتار .ج

.نیسـت ما ارتباط راه تنها میکال مهارتهاي از استفاده و گو و گفت

دیگـر درصـد 93 و گیرد می شکل ما ارتباط درصد 7 تنها راه این از

زیـر اشـکال بـه کـه شـود می انجام میغیرکال رفتار یقطر از ،ارتباط

:باشد می

قصدها و شوق احساسات، و دردها بیان :چشمی ارتباط

و گوینده حالت و درونی العمل عکس بیانگر :صدا نت...

و گرفتن آغوش ،در دادن ،دست ستما نحوه :لمس...

و ها داا ، هااطوار ، هاحالت :ژستها...

و نشسـتن نحـوه پاها، دستها، گرفتن قرار محل :بدن وضعیت

تادنایس

و خاص وسایل حمل پوشیدن، لباس روش :فیزیکی ظاهر...

ارتباط هنگام به فضا و حریم حفظ :شخصی فاصلۀ و حریم

مختلف اشکال به چهره يحالتهاتغییر :صورتی بیان

حرکات سیستمهاي مورد در شده رمز فرمهاي :بدن زبان

لغات از استفاده بدون گفتار ردکارب :زبان فرا

و لباس ،اثاثیه و مادي اشیاء نمایش :وسایل گیريکار به...

ارتباط برقراري هنگام به تمرکز و توجه ةنحو :دادن گوش


گفتار و میکال غیر رفتار تفاوت:

گفتـار بـه نسـبت خـود میغیرکال رفتارهاي بر میک بسیار کنترل ما

از مقابـل فـرد خـواهیم مـی ن مـا وجودیکـه با حتی مواردي در .داریم

کنـد می نشت ما بدن زبان طریق از اطالعات شود، آگاه ما اساتساح

از مقابـل طـرف باشـیم، گفتـه چیـزي ما اینکه بدون طریق این به و

بـه منجـر امـر همـین و شود می آگاه خودش به نسبت ما اتاحساس

است؟ طور این چرا .شود می ما يها هگفت از اشتباهی تفسیر

ندارد وجود لغاتی فرهنگ هیچ :هستند مبهم میغیرکال رفتارهاي .1

این .دارد میمفهو چه ما بدن رفتار هر که بگوید ما به دقیق طور به که

بافـت یـک در و دهـد مـی معنـا کـه هست بافت هر درون در رفتار

آنها طرفی از و باشد داشته متفاوت معنایی است ممکن دیگر فرهنگی

.نیستند ما احساسات کل بیانگر

را کـردن صـحبت تـوانیم مـی ما :اند پیوسته میغیرکال رفتارهاي .2

.بگیریم توانیم مین را خود میغیرکال رفتارهاي جلوي اما کنیم متوقف

طـور ایـن رفتـار امـا اسـت خـود مربوط گرامري ساختار داراي زبان

.نیست

لحظـه در کـه :است متنوع بسیار يها هرا داراي کالمیغیر رفتار .3

در ....و بـدن وضـعیت ، دسـتها چشمها، .شود ترکیب هم در تواند می

و اسـت یکپارچه صورت به کالمیغیر رفتارهاي از ما تفسیر صوتیکه


بـه و اسـت موضـوع همـین در آن گـذاري تأثیر و رفتار اهمیت راز

مـا و نیسـت اختصاصی طرفی از اما است قدرتمند بسیار دلیل همین

ادراك از ثـابتی تفسیر موقعیت یک یا بافت یک در رفتار یک از هم

.باشیم داشته خود مقابل فرد

:هستند فرهنگ به وابسته میکال غیر رفتارهاي .4

جهـانی رفتارها این از کوچکی بخش تنها که اند شده متوجه محققان

او یعنـی دارد تبسـم کشـی وقتـی دانـیم مـی مـا آنکـه مانند .هستند

یـک از کـه هسـت دیگـر رفتارهـاي از بسـیاري اما .است خوشحال

اشتباهی درکهاي از بسیاري و است متفاوت دیگر فرهنگ به فرهنگ

.باشد می میغیرکال رفتارهاي از فرهنگی نادرست تفسیر همین در


:دهید قرار تفکري ساختار در را گو و گفت

وگو گفت کردن ساختارمند در مهارت هفت

.کنید تعیین خودتان براي روشنی به را هدف.1

.کنید مشخص را فکري ساختار.2

.کنید مدیریت را زمان.3

.بیابید را مشترك يها هزمین.4

.بروید پیش استدالل با و باشید منطقی.5

.کنید خالصه.6

.کنید استفاده تصاویر از.7

.ببریـد کار به یکجا را مهارت هفت این همه ابتدا در نیست الزم

بـاهم را آنها کم کم و کنید استفاده را آنها از یکی هربار توانید می

.کنید تمرین


:کنید تعیین خودتان براي روشنی به را هدف .1

.اسـت سفر یک به رفتن مانند شما براي گو و گفت که کنید تصور

بـه بدجوري باشید، نکرده مشخص سفر این از را خود هدف شما اگر

در روزنامـه، خبرهـاي عنـوان مثـل باید همین براي .فتیدا می دردسر

:مانند اراتیبع .دکنی تعریف را هدفی یا موضوع خود يگو و گفت

دربارة کنم صحبت شما با خوام می من...

دارم پیشنهاد تا چند و دیدم را طرح این من.

چند من .نگرانید تان فروش آینده دربارة شما که نماد می من

کمـک شـما بـه ددار احتمال که دارم راهنمایی و دپیشنها تا

.دکن

پروژه گیري تصمیم دربارة شما به زدم زنگ من....

وسـط در مـا تصـمیم ددار احتمـال بگوییـد شـما اسـت ممکن خوب

وسـط اسـت ممکـن ما که طور همان ؛بله خوب، .دکن تغییر گو و گفت

چـون ،اسـت خوب هم خیلی این .کنیم عوض را مان تصمیم سفر یک

.کنیم کار هچ باید که یمناد می حاال موضوع طرف دو هر

خاص خیلی که کنید انتخاب گو و گفت ابتداي در را موضوعی اگر

.شود کم شما موفقیت گو، و گفت آخر در است ممکن باشد،

شوند می تقسیم دسته دو به کلی طور به اهداف:

مسئله کشف

مسئله حل راه کردن پیدا


در کنید می فکر گو و گفت موضوع و عنوان به دارید شما که

ییگـو و گفـت شروع باعث این و کنید می یابی مسئله دارید

از کـه دبرسـ حلی راه کردن پیدا به ادامه در است ممکن

تا دکن پیدا ادامه طور همین و دیآ وجود به جدیدي مسئله

سـمت بـه دارید شما ترتیب این به .یدبرس جدیدي و تازه

مـؤثر ارتباط یک باعث همین و روید می پیش مقابلتان طرف

.شود می جذابی ي

.بدهید نشان آنها به حل راه ندارند دوست مردم که دباش

.کنند حل را نآ تا بدهید مسئله آنها به که دارند دوست

که زمانی

دارید شما واقع

که شود می

مسئله باز آن دل

تازه حل راه به

طرف فهمیدن

يگو و گفت و

باش یادمان

دوست آنها


.کنید مشخص را فکري ساختار .2

از را آن واقع در دهید، می ساختار خود هايگو و گفت به شما وقتی

ـ کن مـی بهتر قبل یـک کـردن سـاختارمند بـراي راه تـرین سـاده .دی

بزنیـد حـرف آنکـه از قبل .است تفکرتان کردن ساختارمند ،گو و گفت

.کنید فکر خوب

دو طـی بگوییم دهید جازها ؛کنید تقسیم قسمت دو به را خود تفکر

:کنید فکر مرحله

مسئله دربارة تفکر :تفکر اول مرحله

مسئله حل راه دربارة تفکر :تفکر دوم مرحله

و است تفکر دوم مرحله دربارة مدیریتی هايگو و گفت از بسیاري

مسئله حل راه به بیشتر واقع در .شود می توجه اول مرحله به کمتر

افتد؟ می اتفاق این چرا اما .مسئله خود به تا شود می توجه

طـرح بـراي .اسـت آور ترس مسئله طرح که دلیل این به شاید

تـالش بایـد آن درك بـراي و زد اکتشـاف بـه دسـت بایـد مسئله

باید را زمانی حتی و زد تحقیق و بررسی به دست باید و کرد بیشتري

مـردم طرفـی از .نیسـت راحـت خیلی اینها همه و کرد زندگی آن با

ایـن را وقتشـان و کننـد زنـدگی نشـده حل مسائل با ندارند دوست

کننـد، بنـدي طبقـه را مسـائل که دارند دوست آنها .بگذرانند طوري

خـالص آنهـا شـر از و بیاندازنـد دورشـان نهایت در و کنند حلشان

.شوند


اگـر و برونـد پـیش سریع خیلی که دارند دوست مردم واقع در

نظـر بـه نهایت در و باال توجه نیازمند بمانند، اول مرحله در بخواهند

کننـد مـی سعی بنابراین .شود می شان زندگی مسیر شدن ندک خودشان

گـو و گفـت بـه کسی با و کنند صرف را میک وقت اول مرحله در که

ماننـد و اسـت دوم مرحلـه به عالقمند بیشتر آنها مانند که بپردازند

و دباش مشترك مسئله حل راه فکر به نزما یک در توانند می یکدیگر

.روند می پیش باهم و شوند می متصل یکدیگر به يطور این

ماهرانـه يگـو و گفت یک بردن پیش و گو و گفت در نفر دو ارتباط

از یـک کدام آنها از کدام هر اینکه به است وابسته زیادي میزان به

:کنند می دنبال زمان یک در را زیر هاي مسیر

حال یا گذشته

مسئله حل راه یا مسئله

تفکر دوم مرحله یا تفکر اول مرحله

دادن پاسخ یا کردن درخواست

مثبت نظرات یا منفی نظرات

موضوع یک پیامدهاي زدن حدس یا است درست چی اینکه باور


ساختار ١ WASP: بخـش چهـار ماهرانه يگو و گفت یک براي

:گوییم می WASP آنها به اختصار به که دارد وجود

:)است تفکر اول مرحله همان که(آمدگویی خوش .1

گـو و گفـت از را شـما هـدف که عباراتی گو و گفت یک شروع در

ما چرا« مانند .کند می گذاري پایه را شما يگو و گفت ،کند می مشخص

»ما؟ چرا« یا »کنیم؟ صحبت موضوع این دربارة باید

:)است تفکر اول مرحله مربوط بازهم که( کردن دریافت .2

و شود می آوري جمع موضوع به مربوط اطالعات مرحله این در

مـورد در و گیـرد مـی قـرار بررسـی مورد مختلف زوایاي از موضوع

تبادل گو و گفت طرف دو هر مرحله این در .شود می فکر ممکن هاي راه

شود می موضوع به مربوط که اطالعاتی آن تا کنند می تجربه و دانش

سؤال پرسیدن با گو و گفت از بخش این .کنند تمرکز آن بر و بیابند را

.رود می پیش دادن گوش و

:)است تفکر دوم مرحله همان که( دادن تحویل .3

از که آنچه هر آن در که اي مرحله .ایم رسیده سوم مرحله به حاال

در کـه هـدفی سوي به و کرده جمع را ایم گرفته یاد دوم و اول مرحله

.کنیم می هدایت داشتیم ابتدا

1) WASP: welcome; acquire; supply; part


:)است تفکر دوم مرحله به مربوط بازهم که( دادن اختصاص .4

موافقـت و شـوید متمرکز گو و گفت خروجی بر باید شما پایان در

موضوع به مربوط مشترك ابعاد تمام حاال چون .بزنید رقم را یکدیگر

کسـی چـه افتـد؟ می اتفاقی چه بعد که گیرید می نتیجه و دای هیافت را

و ؟کند می نظارت کار انجام بر کسی چه برساند؟ انجام به را آن باید

است؟ زمانی چه تا کار انجام مهلت

!کنیم می مذاکره WASP اساس بر ما


گو و گفت انطباقی ساختار:

انجـام در و اسـت سـاختگی بسـیار WASP اي همرحل چهار مدل

آن خروجـی و اسـت ضـروري و مهم بسیار آن انجام ، رسمی کارهاي

مـدل مـا ا .باشـد داشـته بـاالیی نقش طرف دو مشارکت در تواند می

موقعیـت و طشـرای بـه بنـا توانیم می که دارد وجود هم تري پیشرفته

.منـامی مـی انطباقی مدل را آن که نیمک استفاده آن از گو و گفت بافتی

از هرکـدام کـه گیرد می شکل گو و گفت نوع چهار جدید مدل این در

یکـدیگر از ترکیبـی یـا بیافتد اتفاق جداگانه صورت به توانند می آنها

.دنباش

:)آمدگویی خوش مرحله مانند( رابطه ایجاد براي گو و گفت.1

این .هستید اهداف و موضوع شناسایی دنبال به شما گو و گفت این در

گوهـا و گفت این چون .است ناشیانه گاهی حتی و تجربی ،گو و گفت نوع

.گیرند می شکل سنجی موقعیت براي تنها و کم فرصتهاي در و باعجله

افـراد بـا که کنید فکر میزيآ نیرنگ گوهاي و گفت به شما است کافی

از هسـتند خـوبی هـاي نمونـه آنهـا .ایـد داشـته هـا مهمانی در غریبه

یـک .گیرنـد می شکل سنجی موقعیت و ارتباط براي که گوهایی و گفت

سـاختارمند و فکري هدفمند چارچوب داراي که مدیریتی گوي و گفت

مطـرح ل ایـن بـه که است سؤاالتی از فراتر و نیست گونه این است

»کنید؟ می زندگی کجا« یا »کنید؟ می کار چه شما« :شود می


:رابطه ایجاد براي گو و گفت کلیدي پرسشهاي

هستیم؟ که ما

م؟ای هشد مرتبط بحث مورد موضوع به ما طور چه

م؟ای هرسید یکدیگر به ما طور چه

بینیم؟ می را چیزها چگونه

بینم؟ مین من که بینید می شما را چیزي چه

بینید؟ مین شما که بینم می من را چیزي چه

مسـیرها کـدام در و هـم شـبیه چیزهـاي مـا هـا مسیر کدام در

بینیم؟ می را هم از متفاوت چیزهاي

؟کنیم می درك را یکدیگر ما طور چه

دهیم؟ مین ادامه دیگر و شویم می متوقف کجاها ما

ندهیم؟ ادامه باهم دو هر و شویم متوقف یکدیگر با توانیم می آیا

:)کردن دریافت مرحله مانند( داشتن امکان براي گو و گفت.2

رشـد از و اسـت شناسـایی و بررسـی ادامه در گو و گفت نوع این

مطرح گو و گفت نوع این در که سؤالی .گیرد می شکل تفکر اول مرحله

اینجـا در ؟شـود بررسـی دارد امکان چیزي چه که است آن شود می

اصـال آیا یا دهیم انجام باید را کاري چه ببینیم که نیستیم این دنبال

یـک کردن پیدا راههاي خواهیم می بلکه نه؟ یا دهیم انجام باید کاري

.دهیم قرار بررسی مورد را مسئله


:داشتن امکان براي گو و گفت کلیدي پرسشهاي

مکنی نگاه ها راه به جدیدي زاویه زا اینکه.

؟افتد می اتفاقی چه ببینیم تا کنیم استفاده متفاوت تفسیرهاي از

به که آنچه از مخواهی می را چیزي چه مدهی تشخیص مکنی سعی

م؟بکشی بیرون کنیم می فکر آن

فکـر چیـزي چه به آنها مبدانی تا بزنند حرف مبخواهی دیگران از

؟کنند می

مکنی تبدیل کوچکتر واحدهاي به را مسئله.

را آن جزئیـات و مدهـی قـرار بررسـی مورد را کوچکتر واحد هر

.مکنی بیان

مبگیری نظر در ها هاید اي هشبک سطح در را مسئله.

؟است کدام آن مشابه مسائل و چیست شبیه مسئله این مببینی

دارد؟ وجود اي همسئل آیا

چیست؟ واقعی مسئله

بکنیم؟ باید تالشی چه ما

کنیم؟ تالشی چه واقعیت در باید ما

کنیم؟ بررسی را مسئله دیگر زاویه یک از توانیم می ما چگونه

کنیم؟ تفسیر را تفاوت این توانیم می ما آیا

مطـرح گذشـته در کـه دیگـران نظـرات نقطـه بین شباهتی آیا

؟ دارد وجود ما با اند کرده

چیست؟ فعلی شرایط با شده مطرح گذشته در آنچه بین تفاوت

کرد؟ تر ساده را مسئله توان می آیا و چیست شبیه مسله این


خـالق بسـیار طرفی از و مهم بسیار داشتن امکان براي گو و گفت

آن در کـه اسـت اي جلسـه ،گـو و گفت نوع این از خوبی نمونه .است

راه و شـوند مـی جمـع هـم دور گونـاگون تخصصهاي با مختلف افراد

در .دهنـد می ارائه را مشکل یا مسئله یک مورد در مختلف کارهاي

اینجاست مشکل اما .است جدید هاي ایده مورد در تفکر آنها کار واقع

در تضاد و تناقض موارد، بیشتر در گوناگون نظرات نقطه دلیل به که

.گیرد می شکل جلسات جور این

مراقب خیلی باید زنند می گو و گفت نوع این به دست که مدیرانی

گیري تصمیم ،است نشده روشن مسئله ابعاد تمام که زمانی تا و باشند

لحظـه در شود می مطرح گو و گفت این در که هایی ایده بیان در .نکنند

آنهـا و دهید قرار ارزیابی مورد را دیگران نظرات .کرد قضاوت نباید

بـویژه .کنیـد منفـی انتقادهـاي آنهـا از آنکـه نه بکشید چالش به را

دیگـران از باید بیشتري مراقبت دارند باال هیجانی زمینه که مدیرانی

.کنند

:)دادن تحویل مرحله( یابی فرصت براي گو و گفت.3

اساسا .گیرد می شکل تفکر دوم مرحله ادامه در گو و گفت نوع این

بسـیاري .شود می ریزي برنامه و ریزي طرح موجب گو و گفت نوع این

بـرده کـار بـه واقعیـت در شوند می ارائه مردم توسط که ییها هاید از

بــراي گــو و گفــت .نیســتند برنامــه و طــرح داراي ونچــ .شــوند مــین

آنچه کنید انتخاب باید شما .است مسیر طراحی واقع در ریزي برنامه

و کنیـد ارزیـابی را آن و برسـد انجـام بـه خواهید می عمل در که را


از بیشـتر مهارتهـا و حمایتهـا منـابع، .دهید انجام را آن سنجی امکان

اینجـا در چـون .رود مـی کار به اینجا در سنجی امکان نوع يگو و گفت

.رساند انجام مرحله به را آن و کرد پیدا را مشترك هدف باید

:یابی فرصت براي گو و گفت کلیدي پرسشهاي

شویم؟ کار به دست توانیم می کجا

بکنیم؟ توانیم می کار چه

کنیم؟ استفاده کارمان انجام براي توانیم می فرصتها کدام از

رساند؟ انجام به عمل در توان می را فرصتها از یک کدام

یافت؟ دست آن به توان می چگونه و چیست ما نهایی هدف

هستند؟ چیزهایی چه کار انجام در قدرتمند موانع

یافت؟ دست موفقیت به و کرد غلبه موانع این بر توان می چگونه

از همگـی موفقیـت میـزان گیـري انـدازه سـنجی، مانع یابی، هدف

دربارة توانیم می هچگون ما اینکه .است گو و گفت نوع این وردهايادست

بینما پل کنیم؟ قضاوت یابیم می دست آنها به که وقتی خود ي هدفها

همین به و است دقیق گیري اندازه و سنجش ،یابی فرصت و یابی امکان

آن آیـا .آوریـد یاد به را خود اصلی هدف گو و گفت نوع این در دلیل

است؟ کرده تغییر

اگـر .باشـد انگیز هیجان خیلی تواند می یابی فرصت براي گو و گفت

ـ هیافت دست هدفتان به که کنید تصور آینده در جایی را خود شما دای

؟کنید می کار چه شما و افتد می اتفاق آینده در چیزي چه اینکه و


):دادن اختصاص مرحله( عمل براي گو و گفت.4

و شـود انجـام باید کاري چه که دای هکرد موافقت شما مرحله این در

ایـن در واقـع در برسـد؟ اجرا به کسی چه توسط و وقت چه کار این

ـ و شـود مـی تهیـه توافقنامه و پیمان که است مرحله جهـت اي هکمیت

در کـه اي همسئل باشید، داشته توجه .شود می تشکیل کار انجام حسن

کـه اسـت مـدیران از یکـی گفتـه همان شویم، می جهموا آن با اینجا

انجـام ،اند کرده توافق آن با که را آنچه مردم چرا دانم مین« :گوید می

مـا رامآ آرام که است راهی عمل براي گو و گفت واقع در »دهند؟ مین

.برد می پیش مسئله این حل سوي به را

:عمل براي گو و گفت هايکلید

.است دهنده انجام و هخواهند بین پویا فرآیند یک عمل براي گو و گفت

بایـد .پرسـید می مشخص زمان یک در کاري انجام از دیگران از شما

سرعت باعث دستور .دستور یک شکل به نه کنید، بیان روشن را آن

.دارد وجود الزام و اجبار یک آن در اما شود می کار انجام

:دهند می پاسخ شکل چند به درخواست این به مردم

پذیرند می را آن.

کنند می رد را آن.

کنند می موکول دیگر زمانی به را آن رد یا قبول.

قسـمت ایـن بـا مـن « :اینکه مانند دهند می متقابل پیشنهاد آنها

را قسـمت ایـن مـن « یا ».دهم می انجام را بخش این ولی مخالفم

».دیگر زمان یک در اما دهم می انجام شما براي


:زمان مدیریت .3

هـیچ .اسـت مهـم بسـیار کار انجام و هاگو و گفت در بندي زمان

:زیرا نگیرید نظر در را زمان ییگو و گفت در که نکنید هم تصور وقت

.است ناپذیر تجدید یمنبع زمان

طـور بـه .روند می پیش متفاوتی سرعت با وقتها بیشتر هاگو و گفت

بیشـتري سرعت با و شود می شروع میآرا به مؤثر يگو و گفت معمول،

.ندارد وجود رابطه این در مشخصی خیلی قواعد اما .یابد می ادامه

حرفهـاي معمـوال مردم روند می پیش سریع که هاییگو و گفت در

یـا پرنـد می هم حرف وسط عبارتی به و کنند می قطع زیاد را یکدیگر

حتـی اسـت ممکـن و شود می شروع موازي صورت به گو و گفت آنکه

وقتـی .شـود خـتم درگیري و مشاجره به ابتدا همان در و نیابد ادامه

بـا خواهنـد مـی وقتـی یـا و دهنـد مـی گـوش یکدیگر به کمتر مردم

نیسـتند، راحـت گـو و گفـت ایـن در کـه بفهماننـد شما به هایی نشانه

.شود می زیاد ها گو و گفت سرعت


سرعت با گو و گفت سرعت آیا که کنید بررسی مدام بایستی شما

نه؟ یا است سازگار ماش کردن فکر

هاگو و گفت سرعت افزایش دالیل:

کنیم فکر حل راه به تنها اگر.

کنیم فکر کار انجام به فقط.

کنـد فکـر کسـی هـر که معنی این به باشیم نداشته گروهی تفکر

.است گروه یک خودش

بیاید خوشمان حد از بیش خودمان از اگر.

شود کشیده چالش به نخواهیم که باشیم داشته ییها همفروض.

کنند متوقف را ها سؤال پرسیدن مردم.

گو و گفت هنگام در ناگهانی شدن عصبانی و رفتن در کوره از.

هاگو و گفت سرعت کاهش دالیل:

شود می محور مسئله گو و گفت وقتی.

شود می زیاد مسئله آنالیز و تحلیل وقتی.

زنند می حرف آینده از بیشتر گذشته دربارة دیگران وقتی.

کنند می تکرار دایم را خودشان مردم وقتی.

شود می منحرف گو و گفت وقتی.

دارند تردید کنند، صحبت آنکه از قبل مردم وقتی.

اول مرحله در شما که آنچه با را مناسب سرعت گویی و گفت اگر

.شـود مـی منجـر شکسـت بـه باشد نداشته ،اید اندیشیده آن به تفکر


صـرف خواهیـد می را زمان و وقت میزان چه که بدانید باید بنابراین

؟کنید آن به مربوط موضوعات و گو و گفت

باال سرعت با يگو و گفت یک کردن آرام براي:

مـدام خودتـان اینکـه بجـاي کننـد، صحبت هم دیگران بگذارید

.کنید صحبت و باشید پاسخگو

بـه را بگوییـد خواهیـد مـی قبـل از که را آنچه و گو و گفت محور

.دهید ارائه برجسته و خالصه صورت

برگردید گو و گفت بلیق مرحله به.

همـراه خیر یا بلی گفتن با صرفا که االتیؤس .بپرسید باز سؤاالت

.نباشد

دهید استراحت خود به اي هلحظ چند و کنید توقف.

نمایید استفاده استنتاج نردبان از.

پایین سرعت با يگو و گفت یک بخشیدن سرعت براي:

یـا »کنـیم؟ کار چه باید ما« .دهید قرار عمل وضعیت در را خود

»چیست؟ کار انجام براي شما پیشنهاد«

بـه و کـرده عبـور هستید آن در که اي همرحل از و کنید خالصه

.بروید دیگر مرحله

از شـما منظور« .کنید استنباط را دیگران يها هگفت ضمنی معناي

یا »؟گذارد می ما طرح بر تأثیري چه این« ،»چیست؟ عبارت این

»است؟ پذیر امکان اینجا در عمل این اي هانداز چه تا«

کنید مطرح را جدید يها هاید و بپرسید جدید يها هاید دربارة.


:مشترك زمینه کردن پیدا .4

.مشترك يها هزمین کردن پیدا براي است راهی همیشه گو و گفت

بـه را گـو و گفـت سپس ،بدانید را خود خصوصی قلمرو باید ابتدا شما

ببرید پیش جایی تا و کنید نزدیک مقابل طرف و خود مرزهاي سمت

توجـه آمـد و رفـت ایـن در و بیاییـد و بروید او قلمرو به بتوانید که

را الزم يهـا هاجاز ،شوید می دیگري حریم وارد وقتی که باشید داشته

زیـرا .بزنیـد کـار ایـن بـه دست باید آرام خیلی و باشید گرفته او از

:نویسد می »معماري تولد « کتاب در »آدن.اچ.دبلیو « که طور همان

من بینی از اینچ سی حدود

رود می فراتر من شخصیت مرز

است محدوده این در که هوایی و

است من به متعلق جملگی

خسته، چشمهاي وجود با

غریبه اي دوستی به خوانمت می

نگذري راه این از گستاخانه که هشدار

مرا، نیست سالحی

! را کردنت زخمی توان دارم اما


:دیگران شخصی حریم به ورود براي اجازه گرفتن کلیدهاي

ـ انجـام را کـار ایـن اجـازه با و آزمایشی طور به ابتدا را خـود و ددهی

عبـاراتی بـا .هسـتید برانگیزي تأمل شخصیت که کنید معرفی طوري

ایـن « ،»...کـنم می فکر من که کنید فرض« ،»...بتوانیم ما شاید« :مانند

کـه آن از پیش رفتاري نظر از .برید کار به را »...که داره وجود امکان

.کنید نگاه دور جایی به گاه گه و کنید مکث اي هلحظ بزنید حرف

صـحبت تـر راحت ...دربارة تونم می من« .بگیرید اجازه اآشکار طور به

کـه زمـانی تـا شما و »کنم؟ صحبت ...دربارة دهید می اجاره« ،»کنم؟

صـحبت بـه و نشـوید او قلمـرو وارد نـداده را اجازه این مقابل طرف

.ندهید ادامه

هـم خیلـی من« ،»!بفرمایید کنم می خواهش« :که این شبیه ییها هاجاز

یـا ».کنـیم صحبت تر دوستانه یا تر صادقانه میک که شوم می خوشحال

هـا هاجـاز سـایر ».بـزنیم حـرف مسائل این دربارة دارم دوست من«

آوردن پـایین « :ماننـد باشـد رفتار یا بدنی حرکات طریق از تواند می

».جلو سمت به حرکت لبخند، سر،

ایـن دربارة دهم می ترجیح من« :گوید می شخص که وقتی آن برعکس

یـا رود مـی طفـره شـما سـؤال بـه پاسخ از و ».نکنیم صحبت موضوع

پاسـخ دیگر سؤال یک با و کند می پیچیده را موضوع شخص که زمانی

اش بـدنی حرکات .دهد مین شما به را اجازه این یعنی ،دهد می را شما

پشـت بـه خـود، بازوهـاي فشـردن « :باشد زیر موارد شامل تواند می

میچشـ تمـاس از یـا کنـد مـی آرا نا احساس ، دهد تکیه اش یصندل

».کند خودداري


:بروید پیش استدالل با و باشید منطقی.5

در مـا .هسـتند دادن گـوش از بهتـر زدن حـرف در مردم برخی

بـراي هاییمهارت آموزیم می را کردن مناظره مهارت مدرسه و دانشگاه

داشـتن نگـه خودمـان، موقعیـت از دفاع براي یا موقعیت یک گرفتن

.ما جایگاه به تعرض عواقب دربارة دیگران کردن متقاعد خود، مسند

که داشت خواهیم اي هخصمان ي گو و گفت رویم پیش طور این اگر

در آنکـه یا و دهیم هشدار آنها به و کنیم تهدید را دیگران باید مدام

را مـا جایگاه خواهد می کسی چه و کی ببینیم تا باشیم منتظر اي هگوش

نـوع ایـن .کنـیم مثـل بـه مقابلـه هـم مـا تـا دهـد قرار حمله مورد

اتفـاق بسـیار رقـابتی عقایـد طرح وضعیت در خصمانه هايگو و گفت

.انـد شـده سـرد کـه هستند ییها هاید عقاید که باشد یادمان .افتد می

بـه نسـبت اسـت درست چی اینکه دربارة هستند ییها همفروض آنها

و انـد انـرژي از پـر و روند می پیش ها موقعیت اساس بر که ییها هاید

.هستند کارها بودن درست يجو و جست در مدام


شامل عقاید:

احتمـاال چیزي چه است، افتاده اتفاق که آنچه دربارة( ها داستان

)؟است افتاده اتفاق چرا و است افتاده اتفاق

خورد؟ می شکست چرا و است اشتباه چیزي چرا( توصیفات(

است افتاده اتفاق که آنچه براي( قضاوتها(

یـا بـوده خـوب آیا که داده انجام را کاري چه کی( چینی سخن

)نه؟

گیرد می را کردن فکر دردسر جلوي( دادن تعمیم!(

دیگران براي قدرت نیروي از استفاده( اشتباه تصمیم(

وقتی .دنشو می حقیقت شدن مخدوش باعث معمول طور به عقاید

حقیقت این« :که گویید می خودتان اگر حتی یا شنوید می کسی از شما

يگــو و گفــت و شــود مــی مطــرح اي هعقیــد واقــع در »اســت مســلم

.دهد می شکل را اي هخصمان

متوقـف را درسـتی فرآینـد خصـمانه هايگو و گفت باشد یادمان

اي هدر در و کنـد مـی دور هـا هایـد کشف از را شما ،مشاجره .کند می

از .کنـد مـی سـرگردان اشـتباهی برداشتهاي و تفاهم سوء از هولناك

تـا رود مـی زیاد سرعت و شدن تند طرف به گو و گفت کیفیت طرفی

فرسـودگی و خسـتگی نهایت در .شود می آن شکست باعث که جایی

.است بوده سرشار خشم و حمله دفاع، از که است اي همشاجر ارمغان


است انگیزي مالل يگو و گفت چه آمیز، مشاجره يگو و گفت

.نیست مشاجره از باالتر ماللی هیچ و

استدالل نردبان از دهااستف:

کنـد مـی کمک شما به که است نیرومندي مدل استدالل نردبان

کـریس « توسـط 1994 سال در مدل این .کنید دوري مشاجره از که

در کـه کرد تشبیه نردبانی به را مردم تفکر او .شد ارائه »آرگایریس

.است عمل آن باالي در و مشاهدات نردبان پایین

بـاال آن هاي پله و نردبان این از مدام دارید که گوهایی و گفت در

از بهتـر رفتنتـان باال که گیرید می یاد کم کم شما .آیید پایین و روید

چنـد در گوهـا و گفـت در را پله پنج این که چرا .باشد تان آمدن پایین

قالـب در داریـد شـما کـه ذهنی مدلهاي .برسانید انجام به باید ثانیه

.باشـد مـؤثر نردبان این از شما رفتن باال سرعت در تواند می نگرشها

:حرکت این در است بهتر

ببرید باال تفکرتان از را خود اگاهی.

کنید دسترس قابل دیگران براي را تفکر این.

کنید سؤال تفکرشان دربارة دیگران از.

خـود عقاید و ها مفروضه خصوصی، باورهاي از شما ترتیب این به

.روید می باال اید کرده دریافت که مشترکی معناي با و آیید می پایین

.است سؤال پرسیدن استدالل، نردبان کلید


.یابیـد می در دیگران فکر طرز با را خود تفاوت شما شیوه این با

به توان می طور چه و چیست شما با دیگران فکري اشتراك نقطه اینکه

؟رسید مشترك درك

چیست؟ شما گفته به مربوط اطالعات

موافقیم؟ اطالعات این با ما آیا

موافقیم؟ ها هگفت این از معنایی چه با ما

بگویید؟ را خود دالیل توانید می شما یاآ

چیست؟ آن معناي و دای هگفت را این وقت چه

داشـت، کاري انجام براي پیشنهادي طرح یک کسی اگر مثال براي

:آیید پایین نردبان از سؤال پرسیدن با ابتدا شما

؟شود می انجام طور چه کار این کنید می فکر شما

است؟ خوب طرح این چیز چه

چیست کنید می فکر آن به شما که ییها همفروض.

د؟ای هگرفت نظر در را .....شما آیا

چیست؟ ...بر آن تأثیر

؟....که است این شما منظور آیا

دهید؟ ارائه من به ...باره در مثال یک توانید می

شویم؟ می راهنمایی مسیر کدام از خاص طرح این در

جهـت دیگـران بـراي را خـود ایـده و فکـر خواستید هم شما اگر

:کنید سؤال هم باز توانید می دهید ارائه تجربه و آزمایش


کنید؟ دفاع من فکر از توانید می شما آیا

بینید؟ می تفاوتی نمونه این در شما آیا

دهیم انجام باهم را کار این توانیم می طور چه.

؟آید می وجود به نمونه این در هایی تفاوت چه دیگر شرایط در

؟دارد ارزش من پیشنهاد آیا

؟ام هنداشت اشتباهی من آیا

خاصـی یـادگیري آن انجـام بـراي کـه اسـت آن مـدل ایـن زیبایی

وش.ر ایـن بـا و بگذاریـد اجـرا بـه را آن فورا توانید می و خواهد مین

.بشکنید هم در شود، آمیز مشاجره خواهد می که را ییگو و گفت نوع هر


:وگو گفت کردن خالصه.6

در .باشـد آن کردن خالصه ،گو و گفت در مهارت مهمترین شاید

موقعیت که دهید می نشان خودتان به و مقابل طرف به شما گو و گفت

ـ هکرد درك را آن د،ای هداد تشخیص را آمده دست به فرصت و و دای

ماحصـل درك و قـدردانی تشـخیص، واقـع در .هسـتید آن قدردان

ـ کـردن پیـدا و نظـرات و ها هاید کردن خالصه مشـترك يهـا هزمین

.است گو و گفت

:گو و گفت کردن خالصه راههاي

کنید اشاره مهم نکات به خود يگو و گفت در.

کنید بیان خالصه طور به را خود اهداف و نظر نقطه گو و گفت شروع در.

را خـود اهداف روید دیگر مرحله به خواهید می که مرحله هر از

موافـق شـما با هم مقابل طرف آیا که کنید بررسی و کنید مرور

نه؟ یا هست

بـه باشـید داشـته مروري خالصه طور به هم گو و گفت انتهاي در

بـه اسـت قـرار و اسـت گرفتـه قرار توافق مورد که انچه کلیات

.برسد عمل مرحله


.کنید استفاده بصري عناصر از .7

خـاطر بـه شـنوند می آنچه درصد بیست تنها مردم که باشد یادمان

یـاد بـه را بیننـد می که آنچه درصد هشتاد قادرند آنها اما آورند، می

بصري يها هاید از خود يگو و گفت در باشید قادر شما اگر حاال .ورندآ

خواهیـد بیشـتري ةبهـر خـود هـاي گو و گفـت از کنید، استفاده بیشتر

وجـود گـو و گفـت در هـا هاید کردن تصویري ايبر زیادي يها هرا.برد

کشـیدن نمـوداري صورت به با کردن نقاشی ،هاهرا این از یکی .دارد

تصـویر .اسـت گـو و گفـت حـین در کاغذ روي بر گو و گفت محورهاي

کـردن تصـویر نیـز و اي چهـره بیـان و اي هاشار بیان همراه به کردن

زیـادي کمـک شـما به تواند می گو و گفت در شده برده کار به کلمات

.کند

ارائـه گـو و گفـت هنگـام در کـه دیاگرامهـایی و ها سعک الگوها،

در تمرکـز باعث و کند زیادي کمک دادن گوش به تواند می شوند می

شده کشیده يها هنوشت و نمودار صورت به ها هاید ثبت .شود گو و گفت

قادرید باشد کنارتان در گو و گفت هنگام کاغذي اگر .است مهم بسیار

.کنید ترکیب یکدیگر با را آنها یا کنید اضافه آن به را نکاتی

؟کرد منتقل دیگران به گو و گفت در را بصري عناصر توان می چگونه


:ها استعاره از ستفادها.1

ــدا ــردن پی ــتعاره ک ــا اس ــه در ه ــر اول مرحل ــه تفک ــود ب وج

.شوند می بیان ملموسی شکل به که هستند هایی ایده ها استعاره.آید می

هاي ایده معناي ها استعاره .دنکن می منتقل خود با را معنایی که کلماتی

بـه اي تـازه شـکل بـه هـا استعاره با .کند می منتقل دیگري به را شما

را خود هاي ایده معناي تازه تصویري با و دهید می گوش خود مخاطب

معنـایی بیـان یـک با را خود هاي ایده آنها با واقع در .کنید می منتقل

زنـده دیگـري ذهن در همیشه شما کار این با .کنید می سازي تصویر

کننـده صحبت منظور که فهمد می اینجا در شنونده واقع در .مانید می

ایـن بـه .داریـد مـی وا جنـبش بـه را وي احساسات و است بوده چه

یـاد بـه را شما ایده بیاورد خاطر به را شما او بخواهد وقت هر ترتیب

.آورد خواهد

گوهایتان و گفت و ها ایده بیان در ها استعاره استفاده روشهاي:

چیست؟ شبیه دارید که اي مسئله ببینید ابتدا

بـا ، دارد وجـود شـما ایده بیان در که متفاوتی موقعیت دید باید

شود؟ شبیه تواند می دیگري موقعیت چه

از او ذهنـی فضـاي بـا متناسـب تـا است کاره چه شما مخاطب

.کنید استفاده ها استعاره

یـا بـدن کارکردهـاي و عناصـر بـا داریـد که موقعیتی توصیف

.کند بزرگی کمک شما به تواند می حیوانات از استفاده


:ذهنی يها هنقش از استفاده.2

واقـع در .هسـتند تفکـر اول مرحله براي ابزاري ذهنی يها هنقش

سـایر و وظـایف ،هـا هایـد کلمـات، شـامل هستند هایی دیاگرام آنها

.اند شده طراحی شما يها هاید و اهداف محور حول که چیزهایی

ذهنی يها هنقش ساختن براي:

کنید ترسیم کاغذ وسط در را خود موضوع از يتصویر.

بعـد و بگذارید آن اطراف در را رسد می ذهنتان به که هرچیزي

.نمایید متصل مرکزي تصویر به را آنها

را موضوعات آن اتصال دلیل کلمه صورت به و درشت حروف با

.بنویسید اتصالها روي بر مرکزي موضوع به

و دهیــد قــرار مرکــز در دارد ســنگینی وزن کــه را اصــلی ایــده

.بگنجانید آن اطراف در را دیگر موضوعات

متصـل دیگـر خـط یـک به باید کم دست کشید می که خطی هر

.کنید استفاده رنگی برجستۀ خطوط و الگوها ،رنگها از و شود

چیـدمان هـر در کنید سعی و کنید شناسایی را اي هاید گروههاي

گـروه یـک در را گـروه 6 هـر و ندهیـد ر قـرا ایده 6 از بیشتر

.دهید ادامه را اي هشبک ساختار شکل همین به و بگنجانید

کنید ترسیم را اي هساد ذهنی يها هنقش ،شروع در کنید سعی.

ذهنی يها هنقش روي بر را ایده که طور همین و گو و گفت هنگام در

.کنید می ترکیب هم با را هاآن و نویسید می


و بیاندازند نگاهی شما ذهنی يها نقشه به بخواهید دیگران از

.بدهند را نظرشان

منـد سـاختار کردن، بصري کردن، خالصه براي ها نقشه نوع این

ندهیاسـازم بـه کمـک جهـت در نیـز و ها ایده کردن عمومی کردن،

تصـمیم و مسـئله حـل در و شـوند مـی طراحی ،مطالعات و اطالعات

.دارند اي برجسته العاده فوق نقش گیري

و شـوید متمرکـز اهـدافتان روي توانیـد مـی تکنیـک ایـن بـا شما

و ببریـد پـیش تصویري و ساختارمند ،هدفمند صورت به را گو و گفت

دیگـران بـه کوتـاه زمـان در را قدرتمندي العاده فوق بصري عناصر

.کنید منتقل


:پایانی سخن

کتاب، اول جلد پایان در بخواهم محترم ةخوانند شما از دهید اجازه

کـه را سـؤالی منظور این براي .بسنجید را خود ارتباطی رفتار مهارت

رفتـار مهارت سنجش براي »مؤثر ارتباط « کتاب در »کولینز سوزان «

در سـؤال ایـن بـه پاسـخ بـا امیـدوارم .کنم مطرح پرسد، می ارتباطی

شـرکت کتـاب ایـن داوطلـب خواننـدگان »ارتبـاطی رفتار « پژوهش

ارسـال اینجانـب ایمیـل ه نشانی ب تمایل صورت در را آن و بفرمایید

.نمایید


:پژوهشی سؤال

دربـارة را شما نگرش نفر یک که هستید خود کار میز پشت در شما

نفـر یـک بدهیـد را او پاسـخ شـما آنکـه از قبل .پرسد می موضوعی

بـه دادن پاسـخ به کند می شروع ) شما زیردست یا دست باال همکار، (

فکـري چـه و احساسی چه رفتاري، چه شما لحظه این در .شخص آن

داشت؟ خواهید

oباالدستی مقام برابر در:

؟ رفتاري چه........؟ فکري چه......؟ احساسی چه......................

oهمکار برابر در:


oدستی پایین مقام برابر در:


..................

Email: [email protected]

هاي آموزشی ارتباطات اثربخش مرکز هماهنگی برگزاري دوره

مؤسسه نوآوران آموزشی البرز

021-444000247دفتر تهران

0311- 6292858دفتر اصفهان



:ردیگ آثار

خبرند، بی ارتباط معجزة از یا که موجوداتی درباره هایی داستان

دانند نمی را ارتباط ارزش و آداب یا

:شناسند نمی را ارتباط مفهوم و معنا اصال یا و

همتی اسماعیل از نو افسانۀ و داستان هفت

1390 / هفتم چاپ / است مهربان مهربان

1389 / چهارم چاپ / »اولی« نام به موجودي

1389 / اول چاپ / »نه« نام به موجودي

1389 / اول چاپ / »گول« نام به موجودي

1389 /اول چاپ / »اه« نام به موجودي

1389 /اول چاپ / ها بامانی

و

1389 اول، چاپ / ویسا و آدا مقدس امیدهاي و رنجها

داستان

رنجها

Effective Communication Behavior by Mahmood Amirinia

Documents

Transcript of Effective Communication Behavior by Mahmood Amirinia