€¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی....

75
Legal Terminology in Persian (Farsi) ی س ار ف ان ب ه ر ی ب س لی گ ن ی ا ق و ق ح ات غ ل مه ج ر تTranslator: Shahnaz Shahtoosi i Editor: Houri Abrishamkar Esfahani ii A سْ كَ ا( ِ ) ْ سAccess : ی : س ر ست د ا 1 ب ردن1 ک ات 1 لاف م رای1 تارد د 1 ده ب1 ه ع ه 1 را ب< ودک1 ک ی ت1 سرA ت ر س ه1 ادری ک1 ا م 1 در بA 1 ب ق1 ح ق1 ح ، و دان 1 ب ر ر ف ا 1 د ب 1 ب ر ر ف ا 1 ب دن 1 راب گد ت ق و ها. نO ی ا ل ی ص ح ت ت ی ع ض ی و و ست در یX ت ی، مت لا س اره درب عات لا ط ا ت ق ا درب ی كَ ا( ور یْ دAccused : م : ه مت ا و ب ت س ده اd ی س م ر ج ام ج ت ه ا م ب ه مت ی که ص حd ش ده او روبA ت د.d اس یب م ی سرر ت در حال كَ ا( ال ی یp ئ وAcquittal : را ت: تp ئ د.d اس ص ب حd ش< ک ه ئp رب ت بر ت ی ت می کهدگاه م دا حکْ كَ ا( تAct : ی : ن و ی ا ماده ف. ت س ده اd س ون ی ا رده و ف ک ی ط ی را ن و ی ا ف ان رب ج حه ای که ت لا1

Transcript of €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی....

Page 1: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

Legal Terminology in Persian (Farsi)

ترجمه لغات حقوقی انگلیسی به زبان فارسی

Translator: Shahnaz Shahtoosii

Editor: Houri Abrishamkar Esfahaniii

A: Accessس( )اكس

دسترسی : وقت گذران��دن ب��احق پدر یا مادری که سرپرستی کودک را به عهده ندارد برای مالقات کردن ی��ا

فرزند یا فرزندان، و حق دریافت اطالعات درباره سالمتی، تندرستی و وضعیت تحصیلی آنها.

: Accused( دیوز)اكی متهم :

در حال بررسی می باشد. پرونده او شخصی که متهم به انجام جرمی شده است و یا

:Acquittal (وئیتال )اكئت : برا

حکم دادگاه که مبنی بر تبرئه یک شخص باشد.

:Act (ت )اكماده قانونی :

الیحه ای که جریان قانونی را طی کرده و قانون شده است.

:Action (شن )اكاقامه ء دعوا / جریان حقوقی :

شکایت رسمی که یک طرف بر علیه طرف دیگری انجام داده است.

:Actus Reus )اكتوس رئوس(عنصر مادی :

به معنای انجام عمل مجرمانه در ع��الم واقعیت اس��ت. جنای��اتی ک��ه اف��راد در ذهن خ��ود م��رتکب می شوند هیچگاه جرم تلقی نمی شود. به همین دلیل صرف قصد و تصمیم برای وقوع ی��ک ج��رم

کافی نیست.

:Adjournment نـت(ـ )ادجر نمتعویق / تعطیل کردن جلسه / احاله بوقت دیگر :

تعطیل موقتی یک جریان حقوقی و یا به تعویق انداختن آن.

:Adoption )اداپـشن(به فرزندی قبول کردن :

1

Page 2: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

جریان حقوقی که بر اساس آن تعهدات و حقوق قانونی والدین واقعی )خ��ونی( ب��ر ک��ودک س��لبشده و تعهدات و حقوق جدیدی برای والدین جدید در قبال کودک وضع می شود.

:Affidavit )افیـدویت( :سوگند نامه / شهادت نامه

شهادت یا سوگند )قسم( کتبی و رسمی ک��ه ب��ه اراده ف��ردی ش��خص انج��ام می ش�ود، تحت نظ��رشخص دیگری که طبق قانون اجازه انجام مراسم سوگند را دارد.

:Affidavit of Service )افیـدویت آف سرویس( :استشهادنامه

مدرکی مهم و قانونی می باشد که از طرف ارگان قانونی بعد–برگه استشهادنامه )قسم نامه( از انجام شهادت کتبی و رسمی به شخص داده می شود.

:Affirmation )افیرمـیـشن(سوگند :

سوگند رسمی برای گفتن حقیقت.

:)ADR( Alternative Dispute Resolution )الـتـرنـتیو دیسپی یوت رزلوشن(حل اختالف جایگزین :

به معنی هر نوع روش حل و فصل اختالفات در خارج از دادگاه می باشد. حل اختالف جایگزینشامل مذاکره، مصالحه، وساطت، و داوری )حکمیت(

می باشد. Arbitration )آربیتـریـشن( :

داوری / حکمیت : جریانی که در طی آن اختالفات توسط یک نفر سوم بیطرف حل و فصل می شود و دو ط��رف ب��ا

تصمیم او موافقت نموده، که در این صورت نهائی و الزام آور می باشد.

Collaborative Family Law – )کلـبـرتیو فمیلی ال( حل و فصل اختالفات خانوادگی خارج از دادگاه :

زمانی که طرفین اختالف و وکالیشان موافقت نموده که اختالفات خانوادگی را بدون رفتن کهدادگاه حل و فصل نمایند.

:Mediation )میدی یـیـشن(وساطت :

ــه یکی از روشهای در طیحل و فصل اختالفات خانوادگی خارج از دادگاه می باشــد ک آن طرفین یک اختالف حقوقی با نفر سوم بیطرفی به منظور حل اختالف مالقات می نماین��د. این

شخص واسطه نامیده می شود.

:Amicus Curiae )آمیکوس کوریائی(دوست دادگاه / داوطلب کمک به دادگاه / مشاور دادگاه :

شخص��ی می باش��دمشاور دادگ��اهکلمه ای التین به معنای تحت اللفظی "دوست دادگاه" می باشد. که برای کمک ب��ه دادگ��اه )و معم��وال ب��ه درخواس�ت دادگ�اه( مس��ائل حق�وقی را در دادگ�اه ارائ��ه

می کند.

:Annulment )انالـمـنـت(

2

Page 3: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

ابطال : رای قانونی دادگاه بر غیرقانونی بودن مراسم ازدواج. این رای به این معنی می باش��د ک��ه ازدواج

قانونی هرگز انجام نشده است.

:Answer )انـسر(پاسخ / دفاع :

جواب یک طرف به اظهارات یا ادعاهای طرف دیگر در جریان دادگاه.

:Appeal )اپیل(استیناف / درخواست تجدیدنظر :

درخواست از ی��ک دادگ��اه ب�االتر ب��رای بررس��ی و تجدی��دنظر در حکم ی��ک دادگ��اه پ��ایین تر. در اینصورت باید دلیل قانونی برای استیناف وجود داشته باشد.

:Appellant )اپـلـنـت(استیناف دهنده / پژوهشخواه :

شخصی یا طرفی که درخواست تجدیدنظر می کند.

:Applicant )اپلیکـنـت( :متقاضی

شخصی که پرونده ای را شروع می کند یا درخواستی رسمی می کند.

:Apprehend )اپـری هـنـد(توقیف کردن / تحت حفاظت گرفتن :

الف( توقیف قانونی با حکم قانونی. ب( مربوط به کودکانی می شود که به دالیل امنیتی توسط پلیس یا مددکاران اجتماعی از وال��دین

خود یا شخص دیگری گرفته می شوند و تحت حفاظت قرار می گیرند.

:Arraignment )اریـن مـنـت(تفهیم اتهام :

جریان حقوقی که در آن فرد متهم مشخص شده، شکایتی ک��ه ب��ر علی��ه او انج��ام ش�ده مش��خصشده، و از او درخواست می شود که از خود دفاع کند.

:Arrears رز(ی یـ )اردیون معوقه :

مبلغی که پرداخت نشده یا در زمان پرداخت فقط بخشی از آن پرداخت شده است.

:Arrest )ارسـت(بازداشت کردن :

بازداشت کردن شخصی با حکم قانونی به دلیل اتهام به انجام جرم. :Assessment )اسـسـمـنـت(

ارزیابی / تخمین زدن / برآورد :الف( تخمین ارزش مالی یک شیی.

ب( در حقوق قض�ایی: تش��خیص اینک��ه آی��ا شخص��ی در زم��ان انج��ام ج�رم از اختالالت روانی رنجمی برده است یا خیر.

3

Page 4: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

ج( در قانون مدنی: تشخیص اینکه آیا شخص صالحیت روانی مناسب ب��رای اداره ام��وال و دارائی خود را دارد یا خیر؛ اینکه آیا صالحیت روانی تصمیم گیری در مورد خود و اموالش یا گ�رفتن وکی�ل

و دستور دادن به او را دارا می باشد یا خیر.د( در قانون خانواده: تشخص توانایی یا صالحیت والدین برای نگهداری از کودکانشان.

:Attorney )اتـرنی(وکیل :

شخصی که قانونا دفاع از دعاوی حقوقی یا جزائی را از طرف یکی از طرفین دعوا در دادگاه ب��هعهده می گیرد.

B

:Bail )بـیـل(:وثیقه / به قید کفالت آزادکردن

آزادکردن شخصی به قید کفالت با این شرط که شخص در زمان مشخص در دادگاه حاضر شود.کلمه به معنای وجهی که برای وثیقه پرداخت می شود نیز می باشد.

:Balance of Probabilities )بـلـنـس آف پرابـبی لیتیز(توازن احتماالت :

در دادگاه مدنی مدارکی برای اثبات ادعای طرفین مورد نیاز می باشد. این اصطالح زمانی به کار می رود که مدارک و شواهد ثابت کند که احتمال انج��ام عم��ل از احتم��ال انج��ام ن��دادن آن بیش��تر

بوده است.

:Bankrupt ) بـنـکراپت(ورشکست شدن :

شخص یا ارگانی که قانونا اعتراف کند که توان پرداخت بدهی های خود را ندارد.

:Bankruptcy )بـنـکراپسی(ورشکستگی :

جریان حقوقی برای یک شخص یا ارگان که قادر به پرداخت قروض خود نمی باشد.

:Bar )بار(نرده حائل:

الف( تقسیم فیزیکی دادگاه به حریم خصوصی و عمومی. ب( شغل قضائی

:Barrister )بـریسـتـر(وکیل دعاوی / وکیل / وکیل دادگستری :

وکیل دعاوی در مسائل دادگاه و روند حقوقی دادگاه تخصص دارد. مش��اور حق��وقی می توان��د ب��ه موکلین مش��اوره داده و م��دارک ق��انونی را در دف�تر خ��ود آم�اده کن�د. در کان��ادا، وکال معم��وال هم متخصص در امور دادگاه می باشند و هم مشاوره حق��وقی می دهن��د و تف��اوتی در نقش حق��وقی و

مشاوره برای آنها وجود ندارد.

:Bench (چـبـن )

4

Page 5: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

محکمه / دادگاه / مسند قضاوت :الف( دادگاه حقوقی که متشکل از یک یا چند قاضی می باشد.

ب( محل نشستن قاضی در دادگاه.

:Beneficiary )بـنـفیشری( :ذینفع

ذینفع کسی است که با ترتیب قبلی یا دالیل قانونی مثل قرض، وصیت نامه یا بیمه، پ��ول ی�ا مزای��ادریافت می کند.

:Best Interest of the Child )بـست اینـتـرست آف د چایـلد(صالح کودک :

ارزیابی قانونی قاضی از همه شرایط کودک در ی��ک اختالف خ��انوادگی ک��ه ب��ر اس��اس آن قاض��ی تصمیم می گیرد که چه چیز به به��ترین ش��کل ام��نیت ف��یزیکی، روحی و روانی، تندرس��تی و رش��د

کودک را تضمین می کند.

:Beyond a Reasonable Doubt )بی یاند ا ریزنـبـل دابت(بدون هیچ گونه شک و تردید:

مدارک مشخصی که برای قانع کردن شخص متهم مورد نیاز می باشد. دادگاه باید نشان ده��د ک��ه شواهد آنق��در کام��ل و قانع کنن��ده می باش��د ک��ه قاض��ی/ه��یئت ژوری هیچ گون��ه ش��ک و تردی��دی در

گناهکاری متهم ندارند.

:Bill )بیل(الیحه قانونی :

قانونی که برای تصویب قانون گذاران کانادایی پیشنهاد می شود. الیح��ه ق��انونی ف��درال بای��د تم��ام مراحل مربوطه را )شامل بررسی اول، بررسی دوم، بررسی س��وم و مرحل��ه ش��ورا( در مجلس

عوام و مجلس سنا بگذراند تا موافقت سلطنتی را دریافت کرده و قانون پارلمانی بشود.

:Binding )بایـنـدینـگ(الزام آور:

تعهدی که الزام قانونی یا حقوقی داشته باشد.

:Bond )بانـد(ضمانت / قرارداد الزام آور:

قول یا تعهد قانونی در پیشگاه دادگاه

:Breach )بریچ(نقض:

شکستن قانون، تعهد یا قول در قبال شخص یا اجتماع

:Burden of Proof )بـردن آف پروف(بار اثبات دعوی :

وظیفه مدعی علیه برای اثبات یا رد موضوع مورد بحث. بار اثبات دع��وی در ی��ک دادگ��اه حق��وقیمعموال وظیفه خوانده و در یک دادگاه جنائی وظیفه دادستان می باشد.

:Balance of Probabilities )بـلـنـس آف پرابـبی لیتیز(

5

Page 6: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

توازن احتماالت : بار اثبات دعوی در دادگاه مدنی؛ زمانی که مدارک و شواهد نشان دهنده این باشد که دعوی ی��ک

طرف از طرف دیگر محتمل تر است. C

:Case )کـیس(دعوی / پرونده :

اختالف بین دو طرف که باید در دادگاه یا بوسیله یک جریان حق��وقی مش��ابه ح��ل و فص��ل ش��ود.اختالفات ممکن است مدنی یا جنایی باشند.

:Case Conference (سفی یـرن کانـسکـی )دیدار حقوقی :

دیدار بین دو طرف، وکال )در صورت داشتن وکیل( و قاضی ب��رای ص��حبت ک��ردن در م��ورد نح��وهرسیدگی به پرونده یا توافق برای مراحل دادگاه.

:Case Event List )کـیـس ایونـت لیست(لیست دعاوی دادگاه :

لیست یا برنامه دعاوی قانونی که باید در یک روز مشخص شنیده شود. این لیس��ت ب��ه دف��تر ثبت( نیز معروف می باشد. docketدعاوی حقوقی )

:Case law )کـیـس ال(قانون موضوعه :

حکمی که قاضی دادگاه یا مراجع قانونی مشابه درباره یک مورد خاص صادر می کنند.

:Case Management )کـیـس مـنـجـمـنت(مدیریت دعوی:

نرم افزار دادگاهی ک��ه ب��ه قاض��ی این امک��ان را می ده��د ک��ه پیش��رفت ی��ک دع��وی حق��وقی را درسیستم بررسی و مدیریت کند.

:Cause of Action )کاز آف اکشن(حق طرح دعوی / سبب دعوی :

ادله ای که حق شکایت یک طرف برای دریافت پول، مایملک، یا یک حق از طرف دیگ��ر را توجی��همی کند.

:Caveat )کوی یـت(اخطاریه / اخطار رسمی :

کلمه یی التین به معنی "اجازه بده بداند" می باشد. در حقوق به مع��نی اخط��ار رس�می ب��ه وس�یلهسند رسمی می باشد.

:Certificate )سرتیفیکـیت(گواهی :

سند کتبی که تائیدیه رسمی بر انجام یا عدم انجام ملزومات یا شرایط مورد نیاز می باشد.

:)a copy( Certify )سرتیفای ا کاپی(کپی برابر با اصل کردن سند :

کپی سندی که توسط دفتر اسناد رسمی مهر و امضا شده و پیوست می شود. این سند مب��نی ب��رکپی صحیح و کامل مدرک اصلی می باشد.

6

Page 7: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Charter )چارتـر(منشور:

الف( منشور حقوق بشر و آزادی در کانادا ک��ه ب��رخی حق��وق و آزادی ه��ای اولی��ه س��اکنان کش��ورکانادا، مثل آزادی بیان، آزادی مذهب، حق آزادی فردی و شخصی را تضمین می کند.

ب( مدرک رسمی که بر اساس آن یک فرمانروا یا یک دولت حقوق، قدرت ی��ا من��افعی را ب��ه ی��کفرد یا افراد یا شرکتی می دهد.

:Child )چایـلـد(کودک :

در کانادا، کودک یا صغیر شخص نابالغی می باشد که به سن قانونی نرس��یده باش��د. س��ن ک��ودکی س��ال۱۸در کانادا بط��ور جداگان��ه در ه��ر اس��تان تع��یین می ش��ود. در اک��ثر اس��تانها س��ن ق��انونی سال۱۸می باشد. بر اساس کنوانسیون حقوق کودکان سازمان ملل متحد، کودک هر شخص زیر

می باشد، مگر اینکه "تحت قانونی که به کودک قابل اطالق می باشد، کودک زودتر به سن قانونیرسیده باشد."

:Child Abduction )چایـلـد ابـداکـشن(کودک ربائی:

گرفتن غیرقانونی کودک از سرپرستی والدین یا سرپرستان قانونی او. این عمل یک جرم کیف��ریمی باشد.

:Child Abuse )چایـلـد ابـیوس(سوءاستفاده از کودک:

سوءاستفاده از کودک به معنی ج��رمی می باش��د ک��ه ش��امل ب��درفتاری ف��یزیکی، روحی-روانی ی��اجنسی با کودک باشد و یا نادیده گرفتن چنین شرایطی.

:Child in Need of Protection )چایـلـد این نید آف پرتـکشن(کودک نیازمند به حمایت :

اقداماتی که برای حفاظت از کودکان در برابر آزار و اذیت، تشویق اهمیت خانواده، و اطمینان ازمصلحت کودکان انجام می شود.

:Child Support )چایـلـد ساپـرت(مستمری کودک :

مبلغی که پدر یا مادری که سرپرستی کودک را به عهده ندارد، پرداخت می کند تا به مخارج بزرگکردن کودک کمک کند.

Child Supportدستورالعمل های مستمری کودک : )چایـلـد ساپـرت گایـدالیـنـز(Guidelines:

ق�وانین مشخص��ی ک�ه دادگاه ه�ا ب��رای تع�یین مبل�غ مس�تمری ک�ودک اس�تفاده می کنن�د. همچ��نین جدول هایی که مبلغ مستمری که یکی از والدین باید پرداخت کند را لیست می نماید. این مبل��غ ب��ر اساس میزان درآمد والدین و تعداد کودکان تحت سرپرستی آنها می باشد و ه��ر اس��تان فهرس��ت

جداگانه دارد.

:Child Welfare )چایـلـد ولـفـر(رفاه کودک :

در کانادا به سیستمی از مراکز کمک به کودکان اشاره می کن��د ک��ه توس��ط دولت ه��ای اس��تانی ی��ا منطقه ای پایه گذاری می شوند؛ گاه�ا ب��ا مش��ارکت ارگان ه�ای خصوص��ی ب��رای ارائ��ه خ��دماتی ک��ه

مکمل یا جایگزین نگهداری و نظارت والدین می باشد.

7

Page 8: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Civil Law )سیویل ال(حقوق مدنی :

الف( کلی��ه قوانی��نی ک��ه مس��تقیما از ق��وانین رومی نش��ات گرفت��ه و تکام��ل یافت��ه اس��ت؛ حق��وق خصوصی را تعیین نم��وده و ق��وانین ح��ل اختالف��ات در زمینه ه��ای ق��رارداد، مایمل��ک و خ��انواده را

مشخص می نماید.

:Claims )کـلـیـمـز(:ادعا / دعوی

حقایقی که باعث به وجود آمدن یک حق قانونی الزم االج��را ی��ا اق��دام قض��ایی می ش��وند. مطالب��هخسارت.

:Statement of Claim )اسـتـیـتـمـنـت آف کـلـیـم(دادخواست:

درخواستی از دادگاه قضایی دربرگیرنده دالیل اینکه چرا شخصی اقدامی قضایی بر علیه شخصیدیگر انجام داده و چه چیز از طرف دوم درخواست می کند.

:Cohabitation )کوهبی تـیـشـن(هم خانه بودن / باهم زندگی کردن :

وقتی افرادی )چه ازدواج کرده و چه ازدواج نکرده( به عنوان زوج باهم زندگی می کنند. این عملرا باهم زندگی کردن یا هم خانه بودن می نامند.

:Cohabitation agreement )کوهبی تـیـشـن اگریمـنـت(قرارداد هم خانه بودن / قرارداد باهم زندگی کردن :

ن��وعی ق��رارداد ق��انونی بین زوجی می باش��د ک��ه ب��اهم زن��دگی می کنن��د )چ��ه همجنس گ��را چ��ه غیرهمجنس گرا(. چنین زوجی معموال یک زوج متاهل در نظ��ر گرفت��ه می ش��وند، مث��ل زم��انی ک��ه

برای وام مسکن اقدام می کنند یا زمانی که باید هزینه زندگی کودک را بدهند.

:Collaborative family law )کـلـبـرتیو فمیلی ال(قانون خانواده مشترک :

جریانی قانونی که زوجی که تصمیم گرفته اند از هم جدا شوند یا طالق بگیرند را قادر می کند ک��ه از طریق وکالیشان یا ارگانهای دیگر به توافقی برسند که به بهترین شکل نیازهای خ��اص ط��رفین

و کودکانشان را بدون رفتن به دادگاه پاسخ دهد.

:Commission )کامیشـن(:ماموریتکمسیون /

الف( مبلغی که به صورت درصدی از فروش کارمند یا نماینده به او تعلق می گیرد.ب( توافقی که تحت آن شخصی از جانب شخص دیگری تجارتی را انجام می دهد.

ج( حکم حکومتی یا قضایی که تحت آن شخصی قدرت اعمال اعمال قانونی را پیدا می کند.د( آماده سازی یا انجام یک جرم.

:Common Law )کامـن ال(حقوق عرفی / قوانین مبتنی بر عرف :

قانونی می باشد که از طریق قاضی در دادگاه یا مراجع قضایی مشابه به وجود می آید و در م��وردموارد خاص تصمیم گیری می کند.

8

Page 9: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Competence )کامـپی تـنـس(صالحیت :

صالحیت روانی شخصی برای شرکت در جریان ه��ا ی��ا م��ذاکرات حق��وقی. ش��رایط روحی ش��خصمسئول تصمیمات و اعمال او می باشد.

:Complainant )کامـپی لـیـنـت(شاکی / دادخواه / خواهان :

شخصی که مشکل یا شکایتی قانونی بر علیه شخص دیگری ارائه می کند. قربانی یک جرم ممکناست یک دادخواه یا مدعی بر علیه متخلف باشد.

:Conference )کانـفی یـرنـس(دیدار / مالقات :

دیداری بین طرفین یک پرونده یا وکالیشان به منظور رسیدن به توافق درباره یک موضوع.

:Case conference )کـیـس کانـفی یـرنـس(دیدار قضائی / مالقات قضائی :

دیدار قضایی دیداری اس��ت ک��ه بین قاض��ی، ط��رفین و وکالیش��ان انج��ام می ش��ود ب��رای بررس��ی مواردی که طرفین می توانند در مورد آنها توافق کنند و تع��یین م��ورد اختالف. آنه��ا روش��های ح��ل

موارد اختالف را نیز بررسی می کنند.

:Pre-trial conference )پی ری تـرایـل کانـفی یـرنـس(مالقات پیش از دادگاه :

دیداری غیر رسمی قبل از دادگ��اه بین قاض��ی و وکالی دو ط��رف ک��ه در آن در م��ورد م��وارد مهم پرونده صحبت می کنند. ممکن است تصمیم بگیرند که قضیه را کمی ساده تر کنند و بررسی کنن��د که آیا ممکن است بدون رفتن به دادگاه مشکل را حل کنند یا خیر و اگ��ر ق��رار ب��ر دادگ��اه اس��ت

چند جلسه دادگاه مورد نیاز خواهد بود.

:Confession )کانـفـشـن(اقرارنامه :

بیانیه ای که بر اساس آن یک نفر به گناه خود در انجام یک جرم اعتراف می کند.

:Consecutive Sentence )کانـزکـتیو سـنـتـنـس(محکومیت پی در پی :

زمانی که شخصی محکوم به انجام بیش از یک جرم شده است و بیشتر از ی��ک محک��ومیت دارد. این شخص ممکن است مجبور باشد محکومیت ها را یکی بعد از دیگری به پای��ان برس��اند. نتیج��ه

مدت طوالنی تر زندان می باشد.

:Concurrent Sentence )کانـکارنـت سـنـتـنـس(محکومیت همزمان :

زمانی که شخصی محکوم به انجام بیش از یک جرم شده است و بیشتر از ی��ک محک��ومیت دارد. این شخص ممکن است مجبور باشد همه محکومیت ها را همزمان به پایان برس��اند. نتیج��ه م��دت

کوتاه تر زندان می باشد.

:Consent )کانـسـنـت(رضایت :

موافقت یا اجازه برای انجام کاری.

9

Page 10: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Consent order )کانـسـنـت اردر(:رضایت حکم

حکم رسمی که نشان دهنده توافق بین طرفین ی��ک اختالف می باش��د. این حکم هم��ان ت��اثیر حکمدادگاه را دارد و اگر طرفین به آن پایبند نباشند، دادگاه می تواند آنها را ملزم به انجام آن نماید.

:Contempt of Court )کانـتـمـپـت آف کـرت(اهانت به دادگاه / اخالل در نظم دادگاه :

نافرمانی یا بی احترامی به دادگاه یا ماموران دادگاه که جرم می باشد محسوب می شود.

:Contest )کانتست(اعتراض کردن / ایراد گرفتن / دفاع کردن :

مخالفت کردن یا دفاع کردن از یک ادعای مخالف یا حکم دادگاه.

:Contract )کانـتـرکـت(قرارداد :

توافقی که برای طرفین الزام قانونی داش�ته باش�د. ش�رایط پای��ه ی��ک ق��رارداد تواف��ق دوطرف��ه،مالحظات، صالحیت دو طرف و قانونی بودن قرارداد می باشد.

Controlled Act and Substances )کـنـتـرلـد اکـت انـد سابـسـتـنـس اکت(Act:

قانون مواد ممنوعه :قانون فدرال کانادا برای کنترل اجناس و مواد مخدر مثل کوکائین و ماریجوانا.

:Conviction )کانـویکـشـن(محکومیت :

الف( حکم دادگاه مبنی بر گناهکاری یک نفر.ب( جریان دادگاه که طی آن یک قاضی یا هیئت منصفه شخصی را مجرم شناسایی می کنند.

:Corollary Relief )کـرلـری ریلیف(دادگاه سرپرستی و نفقه :

دادگاهی که در آن هر دو طرف یا یکی از زوجین درخواست کمک هزینه کودک، کمک هزینه همسریا درخواست سرپرستی کودک را داشته باشد.

:Costs )کاسـتـز(هزینه های دادرسی :

پولی که به دستور دادگاه از یک طرف به طرف دیگر، به دلیل دفاع در دادگ��اه قض��ایی، پ��رداخت می شود. همچنین ممکن است این پول به دلیل عدم رعایت دستورات دادگاه به دادگ��اه پ��رداخت

می شود.

:Counsel )کـونـسل(مشاور :

وکیل یا مشاوری که به خواهان یا خوانده توصیه حقوقی می دهد یا نماینده او در دادگاه می شود.

:Count )کـونت(شمار :

در یک دادگاه جنائی، هر شمار به معنی یک جرم می باشد.

10

Page 11: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Court )کـرت(دادگاه :

دادگاه نهادی می باشد که قانونا حق بررسی و قض��اوت اختالف��ات حق��وقی بین ط��رفین را دارد وعدالت را در موارد مدنی، کیفری، و اداری مطابق با قانون کشور اجرا می کند.

:Supreme Court of Canada )سوپـریم کـرت آف کـنادا(دادگاه عالی کانادا :

در سیستم قضایی کانادا، این دادگاه عالیترین دادگاه کانادا می باشد و آخرین دادگاه برای بررسیاعتراض به احکام نیز می باشد.

:Court of Appeal )کـرت آف اپیل(دادگاه استیناف :

این باالترین دادگاهی است که در ه��ر اس��تان وج��ود دارد. این دادگ��اه اعتراض��ات ب��ه رای دادگ��اهعالی قضائی در هر استان را بررسی می کند.

:Superior Court of Justice )سوپـری یـر کـرت آف جاسـتیس( :ئیدادگاه عالی قضا

هر استان دادگاه های عالی قضائی دارد که با اسامی متف��اوت ش��ناخته می ش��وند، ش��امل دادگ��اه عالی قضائی، دادگاه عالی، و دادگ��اه قاضی القض��ات. دادگاه ه��ای ع��الی دارای "سیس��تم قض��ایی کامل" هستند، بدین معنی ک��ه می توانن��د هم��ه م��وارد قض��ایی را بررس��ی کنن��د بج��ز م��واردی ک��ه مشخصا به دادگاه درجه باالتر یا پایین تری مربوط هستند. دادگاه های عالی مهمترین موارد م��دنی یا کیفری مثل طالق یا اختالفات مالی بسیار باال را بررسی می کنند. در آلبرتا هر موردی که در آن

هزار دالر بیشتر باشد تنه��ا توس��ط دادگ��اه قاضی القض��ات بررس��ی می ش��ود. این۵۰مبلغ ادعا از دادگاه دادگاهی برای بررس��ی مس��ائل جن��ائی، خ��انوادگی و م��دنی می باش��د.این دادگ��اه همچ��نین موارد ورشکستگی، مایمل�ک، و وابس�تگان ب�الغ را ن�یز بررس�ی می کن�د. در آلبرت��ا اعتراض�ات ب�ه

دادگاه استانی در دادگاه قاضی القضات بررسی می شود.

:Family Court (تفـمیلی کـر )دادگاه خانواده :

برخی استانها دادگاه های خانواده را یکی کرده اند که اجازه می ده�د هم��ه ج��وانب مرب�وط ب��ه ی��ک م��ورد اختالف دادگ��اه خ��انواده در ی��ک دادگ��اه مش��ترک بررس��ی ش��ود. در آلبرت��ا هم دادگ��اه

واحد خانواده به اختالفات خانوادگی رسیدگی می کنند.–قاضی القضات و هم دادگاه استان

:Small Claims Court )اسـمال کـلـیـمـز کـرت(دادگاه خرده دعوی :

دادگ��اه خ��رده دع��وی بخش م��دنی دادگ��اه اس��تانی در آلبرت��ا می باش��د. این دادگ��اه ب��ه اختالف��اتی ه��زار دالر۵۰رسیدگی می کند که شامل پرداخت پول یا استرداد مال شخصی به ارزش کم��تر از

می باشد. قوانین و روند رسیدگی در این دادگاه ساده می باشد و افراد می توانن��د این دادگاه ه��ا رابدون کمک وکیل انجام دهند.

:Creditor )کردیـتـر(بستانکار / طلبکار :

شخصی که پول، مایملک یا خدماتی را از کسی طلب دارد.

:Criminal Code of Canada )کریمینال کد آف کـنادا(قوانین کیفری خانواده :

11

Page 12: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

قوانینی که اغلب جرائم و محکومیت های کیفری و همچ��نین رون�د قض��ایی کش�ور کان��ادا را تع�یینمی کنند. این قوانین را پارلمان کانادا تهیه می کند و در سراسر کانادا قابل اجرا می باشد.

:Criminal Law )کریمینال ال(قوانین جزا :

این خالصه ای از محکومیت های کیفری اشخاص می باشد.

:Cross-Examination )کـراس اگـزمی نـیـشـن(استنطاق :

به معنی بازپرسی یک شاهد در دادگاه یا شنیدن سخنان او توسط طرف دیگر پرونده می باشد.

:Crown )کـرون( :دادستانملکه /

الف( فرمانروای یک حکومت.ب( وکیلی که از طرف دولت رسیدگی به جرائم جنائی را پیگیری می کند.

:Crown Attorney )کـرون اتـرنی(دادستان :

وکیلی که نماینده دولت می باشد و جریانهای کیف��ری را در دادگ��اه و ب��ر علی��ه ش��خص متهم آغ��ازکرده و انجام می دهد.

:Crown Prosecution )کـرون پـراسیکی یوشـن(:تعقیب قضائی / پیگرد قانونی

شرایطی که در آن یک دادستان، ش��خص دیگ��ری را متهم ب��ه انج��ام ج��رمی می کن��د و او را ب��رایمحاکمه به دادگاه می آورد.

:Custody )کاسـتـدی(حفاظت / حضانت :

الف( بازداشت شخصی با حکم قانونی. ب( حفاظت و حق و مسئولیت تصمیم گیری برای ی��ک ک��ودک، ک��ه دادگ��اه ممکن اس��ت در زم��ان

طالق به یک یا هر دوی والدین بدهد.

:Joint Custody )جویـنـت کاسـتـدی(حضانت توام :

زمانی که هر دوی والدین حق گرفتن تص��میمات مهم در م��ورد زن��دگی ک��ودک را دارن��د، حض��انت می باشد. این به این معنی نیست که کودک زمان مساوی با هریک از والدین زندگی می کن��د.توام

کودک ممکن است با یکی از والدین اسکان دائم داشته باشد و مرتبا طرف دیگر را مالقات کند.

:Shared Custody )شـرد کاسـتـدی(حضانت مشترک :

درصد زمان را با هر کدام از والدین می گذران��د، و ه��ردوی وال��دین در۴۰زمانی که کودک حداقل تصمیم گیری برای کودک سهیم هستند.

:Sole Custody )سـل کاسـتـدی(حضانت یگانه :

12

Page 13: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

زمانی که فقط یکی از والدین حضانت کودک را بر عهده دارد. در چنین م��واردی ک��ودک فق��ط ب��ا یکی از والدین زندگی می کند که مسئولیت و حق تصمیم گیری برای مسائل مهم زندگی ک��ودک را مثل تحصیالت، مذهب و رفاه بر عهده دارد. والد دیگر ممکن است فق��ط ح��ق مالق��ات و گ��ذران

وقت با کودک را داشته باشد.

:Split Custody )اسـپیلیت کاسـتـدی(حضانت تقسیمی :

این نوع حضانت مربوط ب�ه م��واردی می باش�د ک��ه وال�دین بیش از ی��ک فرزن��د دارن��د و ه�ر ک�دام حضانت یک یا بیشتر از یکی از فرزندان را به عهده دارند. دادگاه ها معموال تالش می کنند خ��واهر

و برادران کوچک را از هم جدا نکنند.

D

:Damages )دمـجیز(خسارت / غرامت :

پولی که یک طرف به عنوان خسارت ادع��ا می کن��د ی��ا دادگ��اه در ی��ک اق��دام م��دنی ب��رای ج��برانخسارت وارده از یک صدمه فیزیکی یا زیان به آن طرف می دهد.

:Aggravated Damages )اگـرویـتـد دمـجیز(خسارت مشدده :

خسارتی که دادگاه به شاکی می دهد که نشان دهنده آس�یب ج��دی ب��ه ش�اکی در ی�ک اق��دام غ�یرقانونی می باشد.

:General Damages )جـنـرال دمـجیز( :عمومیخسارت

خسارت عمومی ب��رای زیان ه��ای غیرم��الی مث��ل درد کش��یدن، ض��جر کش��یدن، ن��اتوانی در انج��اماعمالی مشخص و غیره به فرد داده می شود.

:Nominal Damages )نامینال دمـجیز(خسارت جزئی :

این نوع خسارت زمانی داده می شود که فرد هیچ آسیب یا زیان جدی ک��ه نی��از ب��ه ج��بران داش��تهباشد، ندیده است.

:Non-Pecuniary damages )نان-پـکی یونی یـری دمـجیز(خسارت غیرنقدی :

خساراتی که دقیقا نمی توان با میزان پولی سنجید، مثل غرامت برای درد و ضجر.

:Pecuniary damages )پـکی یونی یـری دمـجیز(خسارت نقدی :

خساراتی که دقیقا می توان با میزان پولی سنجید، مثل هزینه های پزشکی یک آسیب جدی.

:Punitive damages )پی یونیتیو دمـجیز(خسارت تادیبی :

خساراتی که از یک جبران مافات ساده فراتر رفته و گناهکار را برای رفتار کینه جویانه، مخ��رب ویا آزاردهنده تنبیه می کند.

13

Page 14: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Special damages )اسـپـشال دمـجیز(خسارت خاص :

برای جبران زیانهای اقتصادی مثل از دست دادن درآمد، خسارت به مایملک و هزینه ه��ای درم��انپزشکی.

:)Hearing( De Novo )دو نو )هی یـرینـگ( ()بررسی( مجدد :

" در التین. این به معنی بررسی دوباره یک پرونده می باشد که قبال یکبار بررس��ی ش��ده ومجدد" در مورد آن تصمیم گیری شده است، انگار که پرونده قبال اصال بررسی نش�ده و هیچ تص�میم گیری

در مورد آن نشده است.

:Debtor )دبـتـر(بدهکار / مدیون :

کسی که پول یا هرچیز ارزشمند دیگری به کس دیگری مقروض می باشد.

:Declaration )دکـلـریـشـن(بیانیه دادگاه / اظهاریه دادگاه :

قسمتی از یک قضاوت یا حکم که حقوق یا تعهدات طرفین نسبت به دعوی قضایی یا رای دادگاهرا تعیین می کند.

:Defence )دیفـنـس(دفاع :

پاسخی برای رد یک اتهام کیفری یا اقدام مدنی.

:Defense Counsel )دیفـنـس کـونـسـل(وکیل مدافع :

وکیلی که در دادگاه از یک نفر دفاع می کند.

:Defendant )دیفـنـد نـت(متهم :

کسی که در یک جریان حقوقی طلب بخشش می کند ی��ا متهم ب��ه انج��ام ی��ک ج��رم کیف��ری ش��دهاست.

:Dependent )دیپـنـدنـت(وابسته :

کسی که به شخص دیگری برای حمایت نیاز دارد، مثل کودکی که به حمایت وال��دین نی��از دارد ی��اوالدین ناتوانی که به حمایت فرزندان بالغ خود نیاز دارند.

:Deponent )دیپـنـنت(شخصی که سوگند میخورد :

شخصی ک��ه قس��م می خ��ورد و اظه��اراتی را بی��ان می کن��د. شخص��ی ک��ه س�وگندنامه ای را امض��امی کند.

:Deposition )دیپـزیشـن(استشهاد :

اظهاراتی که شخص برای آن قسم خورده یا در استشهادنامه اعالم کرده است.

14

Page 15: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Direct Evidence )دیرکـت اویدنـس(شواهد عینی :

اظهاراتی )یا هر نوع حقیقتی که برای اثبات یا رد یک موضوع اس��تفاده می ش��ود( ک��ه ب��ه ص��ورتشهادت یک شاهد باشد که موضوع مورد بحث را عینا دیده، شنیده و یا لمس کرده است.

:Direct Examination )دیرکت اگـزمینـیـشـن(استنطاق شهود :

استنطاق یک شاهد در دادگاه از طرف افرادی که او را به دادگاه فراخوانده اند.

:Discharge )دیسـچارج(بری الذمه کردن / ترخیص کردن / آزاد کردن :

در قانون کیفری، به این معنی است که مجرم سوءپیشینه کیفری نخواهد داشت و به جای زن��داننوع دیگری از مجازات خواهد داشت.

:Absolute discharge )ابـسـلوت دیسـچارج(ترخیص کامل / آزادی کامل :

به معنی این است که با اینکه متهم گناهکار شناخته ش��ده اس��ت، هیچ مج��ازاتی نخواه��د داش��ت.همچنین پس از یک سال هیچ نوع اطالعاتی از سوءپیشینه او افشا نخواهد شد.

:Conditional Discharge )کانـدیشـنال دیسـچارج(ترخیص مشروط :

به این معنی اس�ت ک��ه اگ��ر متهم ش�رایط خاص��ی ک��ه دادگ��اه تع�یین می کن�د را انج��ام ده��د، هیچ سال از تاریخ حکم مشروط، هیچ اطالعاتی از جرم او افشا۳محکومیتی نخواهد داشت و پس از

نخواهد شد.

:Disclosure )دیسـکـلـژر(افشا :

فاش سازی مدارک یا اطالعات در یک جریان حقوقی از طرف یکی از طرفین برای طرف دیگر.

:Discovery )دیسـکاوری(کشف حقیقت :

انجام اقداماتی پیش از دادگاه در مورد یک طرف که منجر به افشای اطالعاتی می شود که ب��رای آماده کردن پرونده خواهان در یک جریان حقوقی مورد نیاز است و تنها ط��رف دیگ��ر از آن اطالع

دارد و یا آن را در اختیار دارد.

:Dismissal )دیسـمیسال(مختومه اعالم کردن :

تصمیم قاضی برای مختومه اعالم کردن یک دعوی حقوقی، شکایت یا اتهام کیفری.

:Disposition )دیسـپـزیشـن(خاتمه دادن / فیصله / تعیین تکلیف :

خاتمه نهایی یک شکایت یا اتهام کیفری از طرف دادگاه.

:Diversion )دایـورژن(انتقال :

15

Page 16: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

به معنی انتقال یک پرونده از دستگاه قضایی رسمی به ی��ک جری��ان غیررس��می تر تحت ش��رایطی خاص می باشد. دادستان ممکن است پرونده را منتقل کند. انتقال ممکن است در مرحله قب��ل از محکومیت یا بعد از محکومیت اتفاق بیفتد. برنامه های انتقالی معموال ب��رای ت��دابیر فراقض��ایی ی��ا

ضمانت اجرا برای مجرمین جوان در نظر گرفته می شوند.

:Division of Property )دیویژن آف پـراپـرتی(تقسیم اموال :

در پرونده های قانون خانواده به معنی تقسیم اموال و دارایی و ب��دهی های م��الی ی��ک زوج پس ازطالق، جدایی یا مرگ می باشد.

:Divorce )دیورس(طالق :

اصطالح قانونی به معنی خاتمه یک ازدواج بوسیله دادگاه قانونی یک کشور می باشد. لیست دعاوی دادگاه / دوسیه / برنامه کار دادگاه / خالصه جریان رسیدگی و

:Docket تصمیمات قضائی : )داکـت( الف( لیست رس��می دادگ��اه از پرون��ده هایی ک��ه بای��د در ط��ول آن روز در س��الن دادگ��اه بررس��ی

شوند.ب( ثبت زمانی که یک وکیل برای یک موکل خود صرف می کند.

:Domestic Violence )دامـسـتیک وایـلـنـس(خشونت خانگی :

هرنوع سوءاستفاده، خشونت، اجب�ار، ی�ا عم��ل ی�ا کلم�ه تهدی�دآمیز ک�ه از ط�رف یکی از اعض�ای خانواده یا خانه بر علیه طرف دیگر اعمال شود. خشونت بین زوجین معم��وال ب��ا عن��وان خش��ونت

خانگی شناخته می شود.

:Duress )دورس(فشار / اجبار :

اشاره به زمانی دارد که یک شخص بدلیل تهدیدات خشونت آمیز یا هر نوع فش��ار دیگ��ر عملی راانجام می دهد یا از انجام آن باز می ماند.

:Duty Counsel )دی یوتی کونسل(وکیل دولتی :

وکیلی که از دولت حقوق می گیرد و معموال خ��دمات حق��وقی مح��دودی، عموم��ا در م��ورد دادگ��اهخانواده یا موارد کیفری، به افردای که بدون هیچ وکیلی در

دادگاه حاضر می شوند ارائه می دهد.

E

:Endorse (سدراینـ )پشت نویسی کردن :

الف( امضای یک مدرک قانونی. ب( امضای یک مدرک که اج��ازه انتق�ال ق��انونی اب��زار م��ذاکره از ی��ک ط�رف ب��ه ط��رف دیگ��ر را

می دهد.ج( اثبات کردن یک چیز.

د( پیوستی به یک مدرک که چیزی به آن اضافه می کند یا چیزی را توضیح می دهد.

:Enforcement )اینـفـرسـمـنـت(

16

Page 17: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

اجرا :اجبار کردن به اطاعت از یک قانون یا حکم دادگاهی.

:Equalization Payment )ایکوئالیـزیـشـن پـیـمـنـت(تقسیم مساوی :

جریانی پس از تقسیم اموال بین زوجین که بر اساس آن یکی از زوجین پولی به دیگ��ری می ده��دو هر دو سهم مساوی از دارایی هایی که در طول ازدواج جمع کرده اند می گیرند.

:Estate )اسـتـیـت(اموال و دارایی / ملک / مجموعه اموال شخص :

اشاره به همه اموالی دارد که یک نفر دارا می باشد یا از آنها سود می برد. معموال برای اشاره ب��هدارایی های شخصی که فوت کرده است استفاده می شود.

:Evidence )اویدنـس(مدارک و شواهد :

اطالعات، اظهارات یا چیزهای دیگری که برای اثبات یا رد ی��ک ادع�ا در ی��ک دادگ��اه ق��انونی ارائ��همی شود.

:Direct Evidence )دیرکـت اویدنـس(مدارک و شواهد عینی :

مدارک و شواهد مستقیم برای اثبات یک حقیقت که می تواند به شکل شهادت یک شاهد باشد کهعینا موضوع مورد بحث را دیده، شنیده و یا لمس کرده است.

:Expert Evidence )اکـسـپـرت اویدنـس(مدارک و شواهد کارشناسی :

شهادت قابل قبول یک کارشناس در مورد یک مساله حرفه ای، علمی یا تکنولوژیکی.

:Hearsay evidence )هی یـرسـی اویدنـس(شهادت بر شنوده / قرائن / ادله افواهی :

مدارک و شواهد افرادی که چیزی را می گویند که خودشان نمی دانن��د، ولی از دیگ��ران ش��نیده اند.به طور کلی، مدارک و شواهد غیرعینی قابل قبول نیستند.

:Ex Parte )اکـس پارتی(یکطرفه / یکجانبه :

کلمه ای التین به معنای عدم وجود طرف دیگر می باشد. این کلمه اشاره ب��ه جریان ه�ایی دارد ک��ه یکی از طرفین دعوی احضار نشده اس�ت و ی��ا اینک��ه احض�ار ش�ده ولی در دادگ��اه حاض��ر نش�ده

است. :Examination )اگـزمینـیـشـن(

استنطاق :استنطاق رسمی یک شاهد در دادگاه.

Exclusive Possession of )اکـسـکـلوسیو پـزشـن آف ا مـتـریمـنی یال هوم(the Matrimonial Home:

در اختیار گرفتن کل خانه : حکم دادگاهی که به یکی از زوجین اجازه می دهد در زمان تهدیدات امنیتی در خان��ه خ��ود زن��دگی

کند و زوج دیگر باید از خانه خارج شود.

17

Page 18: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Execution )اکسکی یوشن(اجرا :

انجام و اجرای حکم دادگاه.

:Exhibit )اگزیبیت(ارائه مدارک :

مدرک یا چیزی که به عنوان شواهد و مدارک در دادگاه ارائه می شود.

:Expert )اکسپـرت(کارشناس :

شخصی که مهارت های خاص یا اطالعات خاصی از یک موضوع دارد و دادگاه به او اجازه می ده��دبرای کمک به قاضی عقاید خود را درباره یک موضوع یا درباره شواهد اعالم کند.

:Extraordinary Expenses )اکسترا اردینری اکسپـنسیز(مخارج فوق العاده :

این کلمه در ارتباط با مبلغ مستمری کودک در قانون خانواده استفاده می شود و اشاره به مخارجخاص مربوط به نگهداری و حفاظت از کودک دارد.F

:Factum )فکتـم(استنطاق شهود :

خالصه کتبی خواهان در یک جریان حقوقی که واقعیات مرتب��ط، ق��وانین و خالص��ه ادل��ه را ش��املمی شود.

:Family Court )فمیلی کرت(دادگاه خانواده :

شاخه ای از دادگاه که فقط به مسائل حقوقی خانواده می پردازد. در آلبرت��ا هم دادگ��اه اس��تانی وهم دادگاه قاضی القضات بخش رسیدگی به مسائل خانواده دارند.

:Family Law )فمیلی ال(قانون خانواده :

قسمتی از قوانین کان��ادا ک��ه ب��ه مس��ائل خ��انواده مث��ل ازدواج، ج��دائی و طالق، حض��انت فرزن��د،دسترسی و تماس، مستمری کودک و همسر، قسمت اموال زناشوئی و غیره می پردازد.

:Family Law Act )فمیلی ال اکت( :قانون خانواده

ق��انون خ��انواده در آلبرت��ا ی��ک ق��انون اس��تانی اس��ت ک��ه در م��ورد مس��ائل ق��وانین خ��انواده مث��ل سرپرستی و تماس با کودک، حضانت کودک، مستمری کودک، جدائی و غیره می باشد. این قانون ازدواج، طالق، مستمری همسر، تقسیم ام��وال زناش��وئی ی��ا حض��انت فرزن��د، تم��اس و نگه��داری

فرزندان را شامل نمی شود. این مسائل با قوانین طالقفدرال بررسی می شود.

:Fees )فیـز(هزینه ها :

هزینه ای که برای خدمات پرداخت می شود. این هزینه ها شامل هزینه های دادگ��اه می ش��ود ک��ه درجریان دادگاه قابل پرداخت هستند.

:Fiduciary )فیدوشی یری(

18

Page 19: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

امانتدار / امین / ولی / معتمد : شخصی که متعهد است که بر اساس منافع کس دیگری )که معموال ذینف��ع می باش��د( عم��ل کن��د،

تحت شرایط خاصی که نیاز به اعتماد و باور دارد.

:Final Order )فاینال اردر(حکم نهائی :

حکم یا قضاوت نهائی دادگاه که نهایتا به یک مساله حقوقی پایان می دهد.

:Financial Statement )فایننشال استیـتمنت(صورتحساب مالی :

این فرم یک فرم رسمی از میزان درآمد، هزین��ه ه��ا، دارائی ه��ا، ب��دهی ها و وام ه��ای ی��ک ش��خص،ارگان یا هر نهاد دیگری می باشد .

:Fine )فاین(جریمه :

جریمه پولی که برای شخصی که متهم به انجام جرم کیفری یا خالف کوچک��تر ش��ده باش��د ص��ادرمی شود.

G :Garnishee )گارنیشی(

توقیف اموال مدیون نزد شخص ثالث : شخص سومی مثل بانک یا کارفرمایی ک��ه ب��ه ش��خص پ��ولی ب��دهکار اس��ت ولی بای��د طب��ق حکم

دادگاه پول را به دادگاه بدهد تا آن پول به بستانکار پرداخت شود.

:Garnishment )گارنیشمنت(قرار توقیف اموال نزد شخص ثالث :

این جریانی قانونی است که ب�ر اس�اس آن شخص�ی ک�ه حکم ق�انونی ب�ر علی�ه ی��ک ب��دهکار داردمی تواند تقاضای پول از شخص سومی نماید که به بدهکار پولی بدهکار است.

:Guardian/Guardian ad litem )گاردی ین/ گاردی ین اد لیتم(قیم :

شخصی که قانونا قدرت و وظیفه این را دارد که متعهد باشد از اموال و حقوق ی��ک ط��رف دیگ��ر حفاظت و یا نگهداری کند، زیرا آن شخص به دلیل سن کم یا دالیل دیگر قادر به اداره ام��ور خ��ود

نمی باشد.

:Guilty )گیلتی(مجرم / گناهکار :

این شرایطی است که شخصی مسوول یک خالف می باشد، یا دادگاه او را گناهک��ار می شناس��د ویا زمانی که متهم اقرار به انجام گناه می نماید و "مجرم / گناهکار" شناخته می شود.

H :Hearing )هییرینگ(

استماع : این جریانی در دادگاه یا هر نهاد یا ب��ا حض��ور افس��ر تص��میم گیرنده دیگ��ری مث��ل نهاده��ای دول��تی

می باشد.

19

Page 20: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Hearsay evidence رسی اویدنس(ـ )هییشهادت بر شنوده / قرائن / ادله افواهی :

مدارک و شواهد افرادی که چیزی را می گویند که خودشان نمی دانن��د، ولی از دیگ��ران ش��نیده اند.بطور کلی، مدارک و شواهد غیرعینی قابل قبول نیستند.

:Holograph Will )هلگرف ویل(وصیت نامه خطی :

وصیت نامه ای ک��امال خطی ک��ه ت��اریخ خ��ورده و امض��ای شخص��ی ک��ه وص��یت ک��رده اس��ت را دارا می باشد. وصیت نامه خطی در آلبرتا معتبر می باشد ولی در بسیاری از ایاالت دیگ��ر کان��ادا اعتب��ار

ندارد.

:Homicide )همیساید(قتل :

اتهام کشتن یک انسان. این شامل اتهام قت��ل درج��ه اول، قت��ل درج��ه دو، کش��تن کودک��ان و قت��لغیرعمد می باشد. قتل جرم کیفری بسیار مهمی می باشد.

:Hybrid offence )هایـبرید آفنس(جرم ترکیبی :

جرم کیفری که برای آن دادستان می تواند انتخاب کند که محکومیت س��ریع ی��ا ادعانام��ه را دنب��ال کند. محکومیت ج��زئی ب�رای خالف ه��ا و محکومیت ه��ای کوچ�ک دنب��ال می ش�ود و ادعانام��ه ب��رای

جرائم قابل تعقیب.

I :Illegal (ایلیگال )

غیر قانونی :چیزی که بر خالف قانون می باشد.

:Imprisonment )ایمپی ریزنـمنت(زندانی کردن :

بازداشت کردن، در زندان نگه داشتن.

:Imputed income (کام اینپی یوتدـایم )درآمد انتسابی :

در قانون خانواده، وقتی دادگاه بر این عقیده است که یکی از طرفین درآمد واقعی خود را ب��رای تعیین مستمری کودک افشا نکرده است، دادگاه ممکن است درآمدی را به او نس��بت ده��د ک��ه از درآمد واقعی او بیشتر باشد. این عمل انجام می شود ت��ا وال�دین نتوانن�د عم��دا درآم��د خ��ود را کم

کنند یا عمدا بیکار بمانند تا مستمری کودک را نپردازند.

:In Camera ( کمرااین )محرمانه / غیر علنی :

کلمه ای التین به معنی "در یک محفظه" می باشد. دادگاه ها معموال برای عموم آزاد هستند. زمانی دادگاه خصوصی می باشد که قاضی اجازه ورود عموم ی��ا رس��انه ها را ب��ه س��الن دادگ��اه نده��د ت��ا

حریم خصوصی طرفین دعوا را حفظ کند.

20

Page 21: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Incarceration (شنـسریکاراین )حبس :

به زندان انداختن. زندانی کردن.

:Indictable Offence (س آفنتـبلدیکاین )جرم قابل تعقیب :

ج��رائم کیف��ری ج��دیتر ک��ه محکومیت ه��ای ج��دیتر نی��از دارن��د مث��ل زن��دان های ط��والنی م��دت ی��ا جریمه های سنگین. جریان دادگاه برای محک��وم ک��ردن متهم��انی ک��ه ب��ه اته��ام ج��رم قاب��ل تعقیب

دستگیر شده اند پیچیده تر است.

:Indictment (تمنتدیکاین )کیفرخواست / ادعانامه :

کیفرخواست اتهام نوشتاری می باشد که اعالم می کند متهم مرتکب جرم قابلتعقیب ش��ده اس��ت. کیفرخواس�ت اته��امی اس�ت ک��ه معم��وال در دادگاه ه��ای ع��الی )دادگ��اه قاضی القض��ات در آلبرت��ا(

بررسی می شود.

:Information (شنمیفـراین )سوابق :

اظهارنامه ای ک��ه اعالم می کن��د متهم م��رتکب ج��رمی ش��ده اس��ت، و ی��ک افس��ر پلیس ی��ا افس��ر نیروهای صلح بر انجام آن قسم خورده اند. این در دادگاه استانی برای ش��روع محاکم��ه ی��ک متهم

استفاده می شود.

:Injunction (شنکجاناین )قرار منع :

حکم دادگاهی که شخصی را ملزم می کند که کاری را انجام بدهد یا ندهد.

:Inquest (تکوئـساین )تحقیق پزشک قانونی :

استعالم پزشکی قانونی یا پزشک معالج برای فهمیدن دلی��ل ی��ک م��رگ وحش��یانه ی��ا م��رگی تحتشرایط مشکوک می باشد.

:Insolvency (سیونسالـاین )عدم توانایی پرداخت بدهی / اعسار :

ناتوانی در پرداخت بدهی در موعد مقرر.

:Interest Rate (ت ریتترساین )نرخ بهره :

درصدی از بدهی عالوه بر بدهی که قرض گیرنده به قرض دهنده برای استفاده از پول می دهد.

:Interim or interlocutory order (درلکوتری ار تـرـ این ارتریمـاین )حکم موقت :

حکم دادگاه که برای مدت محدودی می باشد معموال فقط تا زم��انی ک��ه دادگ��اه فرص��ت اس��تماعهمه پرونده و صدور حکم نهایی را داشته باشد.

:Intestate (تـتـیستـاینـ )

21

Page 22: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

فاقد وصیت نامه / متوفای بدون وصیت نامه :شخصی که بدون داشتن هیچ وصیت نامه معتبری می میرد.

J

:Joint Custody )جوینـت کاستدی(حضانت توام :

زمانی که هر دوی والدین حق گرفتن تصمیمات مهم در مورد زندگی کودک را دارند، حضانت مشترک می باشد. این به این معنی نیست که کودک زمان مساوی با هریک از والدین زندگی می کند. کودک ممکن است اسکان دائم با یکی از والدین داشته باشد و مرتبا طرف دیگر را

مالقات کند.

:Joint Liability ( الیـبیلیتیتنــجوی )بدهی مشترک :

یا چند نفر مسولیت یک قرض، وام یا بدهی های دیگر را داشته باشند.۲وقتی

:Judge (اج )جقاضی :

یک افسر دایره مدنی ک��ه تحص��یالت و آموزش ه��ای الزم در ق��انون را دی��ده اس��ت و ریاس��ت ی��کدادگاه را برای تعیین تکلیف مسائل قانونی دارد.

:Judgment (تـمناج )جقضاوت :

این تصمیم یک دادگاه در رابطه با حقوق و مسوولیت های طرفین در یک اقدام ق��انونی ی��ا دادگ��اهمی باشد.

:Default Judgment (تـمـناجج تدیفال )حکم غیابی / حکم صادره در موارد عدم دفاع خوانده :

قضاوتی بر علیه کسی که نتوانس��ته در مقاب��ل ادع��ای خواه��ان از خ��ود دف��اع کن��د ی��ا ب��ه آن حکماعتراض کند.

:Summary Judgment (تمـنـسامری جاج )حکم اختصاری )حکم رد دعوی بدون رسیدگی در ماهیت( :

قضاوت سریع دادگاه بر علیه یک شخص و به نف��ع ش��خص دیگ��ر ب��دلیل مق��دار م��دارک و ش��واهدموجود، مثال بدون جریان قضایی کامل.

:Judgment Creditor ( کردیتـرتمـنـجاج )محکوم به :

بر اساس قضاوت دادگاه بر علیه یک طرف، طرف دیگر پول دریافت می کند. :Judgment Debtor (تـر دبـتمـنـجاجمحکوم علیه : )

طرفی که بر اساس حکم دادگاه باید به طرف دیگر پول پرداخت کند.

:Judicial Interim Release ( ریلیستـریم اینـجودیشال )حکم آزادی موقت :

22

Page 23: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

آزادی موقت متهم از زندان پیش از دادگاه؛ ب�ه قی��د وثیق�ه. آزادی معم�وال مش�روط نیس�ت مگ�ر اینکه دادستان دلیلی برای گذاشتن شرایط خاصی ببین��د. ی��ک حکم آزادی م��وقت نمی توان��د ب��رای

برخی جرائم جنائی جدی مثل قتل یا خیانت صادر شود.

:Jurisdiction (شندیکجوریس )قضاوت :

اختیار و قدرت دادگاه در استماع یک موضوع حقوقی.

:Jury (ژوری )هیئت منصفه :

گروهی از افراد که به صورت تصادفی از میان عموم انتخاب می شوند و دور هم جم��ع می ش��وند تا به اجرای قانون کمک کنند، با تصمیم گیری در مورد اینکه به نظ��ر آنه��ا ک��دام داس��تان ب��ر طب��ق

مدارک و شواهد مختلف طرفین به "حقیقت" نزدیکتر است.

:Justice (تیسجاس )عدالت / قاضی :

الف( قاضی در یک دادگاه قانونی.ب( اصل قانونی که مقرر می کند که هرکس باید حق خود را از سیستم قضایی بگیرد.

:Justice of the Peace ( د پیس آفتیسجاس )امین صلح :

یک افسر قضایی که قدرت انجام اقدامات قضایی خاصی مثل صادر کردن اجازه، تع��یین وثیق��ه واستماع محاکمات برای جرمهای کوچک را دارد.

L

:Law (ال )قانون :

سیستم قوانینی است که از طریق نهاده��ای اجتم��اعی ب��رای کن��ترل رفت��ار اف�راد اج��را می ش�ود. قانون شامل دستورات قانونگ��ذاران، ق��وانین و مق��ررات نهاده��ای اج��رائی و اص��ولی ب��ر اس��اس

تصمیمات دادگاه ها می باشد.

:Lawyer (الیـر )وکیل :

شخصی که در مورد قوانین آموزش دیده و از طریق جامعه قانونگذاران مجاز به دادن توصیه هایحقوقی یا وکالت افراد دیگر در دادگاه ها می باشد.

:Leave (لیــو )اجازه / رخصت / مرخصی :

اجازه ای از قاضی برای انجام اعمالی در ی�ک ش�کایت قض�ایی ک��ه نی�از ب��ه ت��اخیر ی��ا ت��رک ک�ردنمجلس دارد.

:Legal Aid (د ایـلیگال )کمک قانونی :

23

Page 24: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

نهادی که بودجه دارد که کمک حقوقی کم هزینه یا رایگ��ان ب��رای اف��رادی ف��راهم کن��د ک��ه از نظ��رمالی توانائی پرداخت هزینه های خدمات وکیل را ندارند.

:Legislation (شنلـیـلـجیس )قانون / قانونگذاری :

قانون های نوشته شده که بوسیله قانون گذاران تصویب شده است. این قوانین همچنین به مع��نیاساسنامه یا احکام نیز شناخته می شوند.

:Liability (الیـبیلیتی )مسئولیت :

هر نوع تعهد قانونی که شخصی مسئول آن باشد.

:Absolute Liability ( الیـبیلیتیسلوتـاب )مسئولیت کامل :

اشاره به مسئولیت یک ج�رم دارد زم��انی ک��ه هیچ ن��وع دف��اعی وج�ود ن��دارد. در چ��نین ش�رایطی شخص مسئول شناخته می شود چون مرتکب عمل خالفی ش��ده اس��ت، ح��تی اگ��ر چ��نین ج��رمی

غیرعمدی یا سهوی بوده است.

:Joint liability ( الیـبیلیتیتنــجوی )مسئولیت مشترک :

یا چند طرف مسئولیتی را به عهده دارند مثال برای عملی که منجر ب��ه۲به زمانی اشاره دارد که خسارت به طرف دیگری می شود.

:Limited Liability ( الیـبیلیتیلیمیتـد )مسئولیت محدود :

. مثال مسئولیت مالی ش��رکا درمسئولیتی که از طرف قانون یا قراداد طرفین محدود شده است یک شراکت کاری ممکن است محدود به مق�دار پ��ولی باش�د ک��ه آنه��ا در ی��ک ک��ار س��رمایه گذاری

کرده اند.

:Several Liability (الیـبیلیتی )سورال مسئولیت انفرادی :

.مسئولیت یک نفر جدای از بقیه

:Strict Liability ( الیـبیلیتیتتیریکاس )مسئولیت حادثه :

. بر خالف جرم بامسئولیت یک شخص به دلیل اینکه اعمال مشخص ممنوعه ای انجام شده استمسئولیت کامل، دفاع از نبود انگیزه یا سهل انگاری تا حدی وجود دارد.

:Vicarious liability ( الیـبیلیتیکری یـسـوای )مسئولیت کارفرما )مسئولیت ناشی از فعل غیر( :

.مسئولیت زمانی به وجود می آید که یک طرف مسئول اعمال طرف دیگر ش��ناخته می ش��وداین قضیه به مسئولیت یک کارفرم��ا در قب��ال اعم��ال کارمن��د در زم��ان اس��تخدام مرب��وطمعموال این

می شود. :Limitation Period ( پیری یدشنـلیمیتـی )

دوره فرصت :

24

Page 25: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

دوره زمانی که در طول آن یک طرف باید ادعایی را مطرح کند یا یک جریان دادگ��اهی را ش��روعکند و در غیر این صورت حق انجام اینکار را از دست می دهد.

:Litigation (شنلیتیگـیـ )مرافعه / دعوی / اقدام قانونی :

اقدامات قضائی پیش از دادگاه یا محکمه که کیفری نیستند.

M

:Master (تـرمـس )مشاور :

مقام رسمی خاصی که از طرف دادگ��اه ب�رای کم��ک ب��ه دادگ��اه انتخ��اب می ش�ود، معم��وال ب��رای فهمیدن مسائل یا قوانینی که مربوط به مسائل مشخص شده از طرف دادگاه ی��ا ق��انون گ��ذاران

هستند.

:Matrimonial Home ( هومریمـنی یالـمـت )خانه زوجین :

محل سکونتی که زوجین پس از ازدواج به عنوان محل زن��دگی در آن اس��کان می کنن��د. این مل��کممکن است متعلق به یک یا هر دوی زوجین باشد و یا اجاره کرده باشند.

:Mediation )میدی یـیـشن(وساطت / میانجیگری / شفاعت :

در طی آن طرفین یک اختالف حقوقی با نفرحل و فصل اختالفات می باشد که یکی از روش های سوم بیطرفی به منظور حل اختالف مالقات می نمایند. این شخص واسطه نامیده می شود.

:Mediator (تـرمیدی یـیـ ): واسط / میانجی

کسی که با موافقت دو طرف میانجی بین دو گروه مخالف می شود ب��ه منظ��ور کم��ک ب��ه آنه��ا درحل و فصل اختالفاتشان.

:Mens Rea ( ریزمـنـ )عنصر معنوی / قصد تخلف / قصد ارتکاب جرم / سوء نیت :

انگ��یزه جن��ایت و عم��ل خالف. عنص��ر– عنص��ر اص��لی وج��ود دارد ۲معموال در انجام عمل خالف معنوی به انگیزه جنایت اشاره دارد که به معنی نیت گناه هم شناخته می شود.

:Mentally Incapable (پـبـل کـیـتالی اینمـنـ )ناتوان ذهنی :

در قانون، شخصی از نظر ذهنی ناتوان است که توانائی ذه��نی درک اطالع��ات مرتب��ط و ع��واقباعمال و تصمیمات خود را ندارد.

:Minor (نـرایـ )مصغیر :

شخص جوانی که به سن قانونی نرسیده است. در آلبرتا، مانیتوبا، انتاریو، کب��ک، ساس��کاچوان، و س��ال می باش��د. ولی در بری��تیش کلمبی��ا، ی��وکن، منطق��ه۱۸جزی��ره پ��رنس ادوارد س��ن ق��انونی

سال می باشد.۱۹شمالی، ناناووت، نیوفاندلند، نوا اسکوشیا و نیو برانزویک سن قانونی

25

Page 26: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Minutes of Settlement (تمـن ستـل آفزمینـتـ )گزارش توافق :

مدرکی که شرایط توافق بین طرفین یک دعوی حقوقی را دارا می باشد و دو ط��رف آن را امض��ا می کنند. طرفین می توانند این م��درک را در دادگ��اه ثبت کنن��د ت��ا حکم رض��ایت ی��ا س��ندی دال ب��ر

توافق دریافت کنند.

:Misrepresentation (شنتـیـرزنــرپمیس )تدلیس / قلب واقعیت / القاء شبهه :

تقلب، سهل انگاری، کامل نبودن یا به اشتباه گفتن یک حقیقت.

:Mitigation (شنمیتیگـیـ )کاستن از میزان ضرر :

الزام یک نفر به شکایت از کس دیگری برای دریافت خسارت، ب��ا منظ��ور کم ک��ردن خس��ارات ب��اانجام اقدامات معقوالنه.

:Motion (مـشن )درخواست :

درخواست رسمی از قاضی برای یک قضاوت یا حکم.

N

:Neglect (تلـکنـگ )اهمال / قصور :

عدم انجام وظیفه نگهداری چیزی.

:Negligence (سلیجـننـگ )سهل انگاری / غفلت :

عدم توجه کافی در حد یک شخص معقول در شرایط خاص .

:No Contact Order (در ارتتـکنو کانـ )حکم عدم هرگونه تماس :

این حکم یک قرار منع )موقت( هم نامیده می شود و هر نوع تماس شخصی با شخص دیگر را ب��هطور مستقیم یا غیر مستقیم، به صورت فیزیکی یا زبانی ممنوع می کند.

:Nominal Damages ( دمـجیزنامینال )خسارت اسمی یا سمبولیک :

خسارت جزئی مالی برای کسانی در نظر گرفت��ه می ش�ود ک��ه در آن ش�خص هیچ ن��وع ص��دمه ی�اآسیب جدی ندیده باشد که نیاز به جبران داشته باشد.

:Non-Pecuniary damages )نان-پکی یونی یـری دمـجیز(خسارت غیرنقدی :

خساراتی که دقیقا نمی توان با میزان پولی سنجد مثل غرامت برای درد و ضجر.

26

Page 27: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Notary/ Notary Public (لیکنوتری/ نوتری پاب )محضر :

شخصی که مجوز قانونی برای آماده سازی، شهادت گرفتن و تاییدکردن مدارک خاصی را ب��ا مه��ررسمی داشته باشد تا به آنها اعتبار ببخشد.

:Notice (نوتیس )اطالعیه / ابالغیه / اخطاریه / اعالمیه :

یک اخطار قانونی و رسمی که به صورت نوشتاری یا از طریق آگهی رسمی ارائه می شود.

O

:Oath (اوث )سوگند / قسم :

یک اعالن مذهبی برای گفتن حقیقت یا انجام عملی خاص.

:Offence (سآفنـ )قانون شکنی / خطا :

انجام یا عدم انجام چیزی که طبق قانون ممنوع می باشد.

:Hybrid offence )هایـبـرید آفنـس(جرم ترکیبی :

جرم کیفری که برای آن دادستان می تواند انتخاب کند که جرم کیفری جزئی یا ادعانامه را دنب��الکند.

:Indictable Offence (س آفـنـتـبـلدیکـاینـ )جرم قابل تعقیب :

جرائم کیفری جدیتر هستند و محکومیت های جدیتر نیاز دارند.

:Summary Conviction Offence (سـ آفـنـشنویکسامری کانـ )جرم کیفری اختصاری :

جرم هایی هستند ک��ه از جرم ه��ای قاب��ل تعقیب اهمیت کم��تری دارن��د چ��ون زن��دان های کوت��اهتر و دالری یا۵۰۰۰ ماه زندان و جریمه ۶جریمه های کمتری دارند. حداکثر جریمه یک محکومیت سریع

هر دوی اینها می باشد.

:Quasi-Criminal Offence (س آفـنـکوئاسی کریمینال )جرم شبه کیفری :

گناه غیرجنائی که در تضاد با قوانین فدرال، استانی یا شهرداری ها باشد.

:Regulatory Offence (ستـری آفـنـیولـیـرگـ )جرم مقرراتی :

اعمالی که بذاته خالف قانون یا اشتباه نیستند ولی غیرقانونی هستند چ��ون قانون گ�ذاران اینط��ور تصویب کرده اند. مثالهایی از این دست سرعت غیرمجاز، مستی در مال عام، شکار، ماهیگیری ی��ا

رانندگی بدون گواهینامه می باشد.

27

Page 28: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Omission (آمیشن )ترک فعل / غفلت :

انجام ندادن چیزی که به معنی زمانی است که شخصی بای��د چ��یزی را انج��ام ده��د ولی س��هوا ی��اعمدا انجام نمی دهد.

:Order (درار )حکم :

دستور نوشتاری یک عضو سیستم قضایی؛ تصمیم دادگاه.

:Final Order )فایـنال اردر(حکم نهائی / حکم قطعی :

حکم یا قضاوت دادگاه که نهایتا حقوق و مسئولیت های طرفین را مشخص کند.

:Interim or interlocutory order (درلکوتـری ار ـرـت این ارتـریماینـ )حکم موقت :

حکم دادگاه که برای مدت محدودی می باشد معموال فقط تا زم��انی ک��ه دادگ��اه فرص��ت اس��تماعهمه پرونده و صدور حکم نهایی را داشته باشد.

:Probation Order (در ارشنپروبـیـ )تعلیق مجازات :

حکم یک دادرس یا قاضی که نشان دهد که خالفکاری که به زندان محکوم شده اس�ت تحت نظ�رمامورین دادگاه آزاد شود تا زمانی که موعد زندان او سرآید.

:Restraining Order (در ارگنینـیـترریس )قرار منع )موقت( :

حکم دادگاه که شخصی را در انجام عملی محکوم می کند. یک مثال قرار منع )موقت( در مسائل قانون خانواده، حکمی است که شخصی را از تعرض به همسر و بچه ها یا صحبت ک��ردن ب��ا آنه��ا منع می کند. یا حکمی که همسر را از فروش مایملک در زمان تص�میم گیری دادگ�اه ب�رای تقس�یم

اموال زناشوئی منع می کند.

:Restitution Order (در اریوشنتیـتـرس )حکم اعاده مال )به صاحب اصلی( / حکم جبران خسارت / حکم اعاده تصرف :

حکم دادگاه که گناهکار را ملزم به جبران خسارت وارده می کند ب��ا پس دادن ی��ا ج��ایگزین ک��ردنمایملکی که در زمان جرم آسیب دیده است.

:Support Order (در ارتساپـر )حکم مستمری :

حکمی که شخصی را ملزم می کند ک��ه مق��دار مشخص��ی پ��ول ب��رای م��دتی مش��خص ب��ه منظ��ورحمایت مالی از آن شخص به همسر یا زوج یا فرزندانش پرداخت کند.

:Temporary Order (درپـرری ارتم )حکم موقت :

حکم دادگاهی قانونی که بطور موقتی قبل اجرا می باشد تا زمانی که حکم نهائی صادر شود.

P

28

Page 29: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Pardon (دنپار )بخشش / عفو :

زمانی که سوءپیشینه شخصی که جرم او مشخص شده است و محکومیت خود را گذرانده است از سیسیم پلیس کانادا پاک می شود و زمانی که تحقیقی در مورد سوءپیشینه فرد برای اس��تخدام

یا منظورهای دیگر انجام شود فاش نخواهد شد.

:Parenting Plan ( پلنگتینـپرنـ )توافق والدین :

توافق نوشتاری بین والدین که برنامه نگهداری از کودکان پس از جدایی را توضیح می دهد.

:Parole (پرل )آزادی مشروط / به شرط حسن سلوک از زندان آزاد شدن :

آزادی مشروط زن��دانیان قب��ل از پای��ان کام��ل دوران محک��ومیت. زن��دانیان بای��د ش��رایط آزادی رارعایت کنند و تحت نظارت مامور آزادی مشروط باشند.

:Party (تیپار )طرف :

شخصی که در یک معامله یا قرارداد شرکت می کند؛ شخصی که مس��تقیما در ی��ک اق��دام ق��انونیشرکت دارد.

:Payor (پـیـر )بدهکار :

شخصی که بر اساس حکم دادگاه یا یک توافق پولی را پرداخت می کند یا باید پرداخت کند.

:Peace Bond (د بانپیس ) : آرامشقرار صلح / قرار

حکم دادگاه کیفری مبنی بر اینکه شخص باید صلح و آرامش را حفظ کند و برای مدت مشخص��یرفتار مناسب از خود نشان دهد.

:Peace Officer ( آفیسرپیس )مامور صلح :

افسری که برای حفظ و اجرای قوانین و مقررات مشخص در آلبرتا کار می کند و ح��ق بازداش��تدارد؛ افسر پلیس.

:Perjury (جوریپر )شهادت دروغ / سوگند دروغ :

جرمی که مربوط به شخصی باشد که عمدا شهادت دروغ می دهد پس از اینک��ه قس��م ی��ا س��وگندخورده که حقیقت را بگوید.

:Plaintiff (تیفنـپلـیـ )خواهان / مدعی / شاکی :

شخصی که شکایت می کند یا محاکمه قضایی را بر علیه کس دیگری آغاز می کند.

:Plea (پی لی )

29

Page 30: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

دفاعیه : جواب رسمی خوانده در دادگاه قضایی ب��ه دادس�تانی ک�ه او را متهم می دان�د. متهم ممکن ممکن است اعالم "گناهکاری" کند و قبول کند که مرتکب جرم شده است و یا ممکن است اعالم "عدم

گناهکاری" کند که به معنی رد کردن انجام جرم می باشد.

:Plea Bargain (نگـیـپی لی بار )اقرار به جرم مشروط :

م��ذاکرات بین متهم )معم��وال توس��ت وکی��ل او( و دادس��تان ک��ه ب��ر اس��اس آن دادس��تان پیش��نهاد می دهد که محکومیت کمتری را از دادگاه درخواس�ت کن�د مش�روط ب�ر اینک��ه متهم گن�اه خ�ود را

قبول کند. چنین مذاکره ای باید به تائید دادگاه برسد.

:Pleading (گـپی لیدین )لوایح )ادعاها و دفاعیات طرفین دعوی( :

اعالم کتبی حقایقی و اطالعاتی که طرفین یک شکایت در مورد ادعاها و دفاعیات خود ب�ه دادگ�اهتسلیم می کنند.

:Power of Attorney (نی اتور آفپاور )وکالتنامه / وکالت :

الف( وقتی که مالک یک ملک شخص دیگری را مسئول می کند تا برای آن ملک تصمیم گیری کن��د،چنین قدرتی وکالت خوانده می شود.

ب( مدرکی قانونی که به شخصی وکالت می دهد.

:Precedent (تپرسیدن )سابقه )قضایی( / رویه / نمونه :

حکم دادگاهی که به عنوان اجازه برای حل مسائل قانونی در موارد مشابه استفاده می شود.

:Preliminary Inquiry (کوئایـریـپریلیمینـری این )تحقیقات مقدماتی / رسیدگی مقدماتی :

استماع یک دادگاه استانی برای تع��یین اینک��ه آی��ا م��دارک ک��افی ب��رای دادگ��اهی ک��ردن متهمی در اقدام به جرم دارد یا خیر. تحقیق��ات مق��دماتی فق��ط در م��ورد جرم ه��ای قاب��ل تعقیب م��ورد نی��از

هستند.

:Pre-sentence Report (ت ریپـورستـنـپری-سنـ )گزارش پیش از زندان :

گزارش درباره تاریخچه شخصی گناهکار. در جرم های قابل تعقیب، قاضی این گزارش را قب��ل ازتصمیم گیری برای مدت محکومیت مجرم در نظر می گیرد.

:Pre-trial conference )پری ترایـل کانـفی یـرنس(مالقات پیش از دادگاه :

دیداری غیررسمی قبل از دادگاه بین طرفین، قاضی و وکالی دو طرف. هدف این دیدار ابتدا احتمال حل و فصل اختالف می باشد. اگر هیچ نوع احتمال مصالحه وجود نداشته باشد و طرفین

تصمیم بگیرند به دادگاه بروند، هدف آماده سازی برای دادگاه می باشد. در این جلسه تالش می شود که موضوع اصلی اختالف مشخص شود، مسئولیت ها و حقوق طرفین مشخص شود و

مدت دادگاه تخمین زده شود.

30

Page 31: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Prima Facie (پریما فسی )علی الظاهر / در نظر اول / محمول بر صحت :

کلمه ای التین به معنی در نگاه اول می باشد. این کلمه برای توصیف حالت ظاهری چیزی در نگاهاول به کار می رود.

:Pro-Bono Services (وی سیزپرو-بونو سر )خدمات اجتماعی رایگان :

کلمه التین برای کار حرفه ای که به صورت اختیاری و بدون هیچ هزینه ای برای شخص یا گ��روهیاز افراد انجام می شود، مثل خدمات اجتماعی.

:Probate (تپروبـیـ )رسیدگی به امور ماترک و قیمومت / مدرک انحصار وراثت :

مدرک دادگاه که نشان می دهد که وص�یت نامه ب�ه عن��وان آخ�رین وص�یت نامه مت�وفی تائی�د ش�ده است و شخصی که در وصیت نامه به عنوان قیم شناخته ش��ده اس��ت، ح��ق ق��انونی ب��رای اج��رای

وصیت نامه و اداره اموال و امالک او را دارد.

:Probation Order (در ارشنپروبـیـ )تعلیق مجازات / حکم مشروط :

حکم یک دادرس یا قاضی که نشان دهد که خالفکاری که به زندان محکوم شده اس�ت تحت نظ�رمامورین دادگاه آزاد شود تا زمانی که موعد زندان او سرآید.

:Proceeding (گپرسیدینـ )جریان دعوی / جریان دادرسی / جریان دادگاه :

عمل یا دوره ای در دادگاه یا نهادی قضائی که برای دریافت راه حل های قانونی و یا اج��رای ق��انونانجام می شود.

:Prohibition (وهیبیشن )پرمنع :

محدودیت قانونی برای استفاده چیزهایی مثل مواد مخدر یا انجام اعمالی خاص.

:Prohibition Order (در ارپروهیبیشن )حکم منع :

حکم قانونی که انجام عملی را منع می کند.

:Writ of Prohibition ( پروهیبیشن آفریت )حکم خودداری از اقدام قضایی :

این یک حکم امتیازی و یک راه چاره بسیار خاص می باشد. این حکم یک دادگاه ع��الیتر ب��ه دادگ��اه پائین تر برای متوقف کردن استماع یا رس��یدگی ب��ه ی��ک پرون��ده می باش��د، ب��ه دلی��ل اینک��ه اختی��ار قضایی انجام این عمل را ندارد. دستور دادگاه ع��الی ب��ه دادگ��اه نخس��تین مب��نی ب��ر خ��ودداری از

اقدام قضایی )به دلیل عدم صالحیت یا تجاوز دادگاه نخستین از حدود صالحیت خود(. :Property (تیپراپـر )

اموال و دارائی : مجموع حقوق و منفعت های چیزی که می تواند تحت اختیار گرفته شده یا استفاده شود.

:Real Property (تی پراپـرری یـل )اموال غیرمنقول :

31

Page 32: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

زمین و تمام چیزهائی که به آن متصل می باشد مثل ساختمان ها و درختان.

:Personal Property (تی پراپـرسنالپـر )اموال منقول / اموال شخصی :

هر چیزی که جزو اموال غیرمنقول نباش�د ج��زو ام��وال منق�ول محس��وب می ش�ود مث��ل ماش�ین، هم شناخته می شوند.chattelsجواهرات، پول نقد و غیره. این اموال همچنین به نام

:Prosecute (اسیکی یوت )پرتحت پیگرد قانونی قرار گرفتن / تعقیب کردن :

شروع یا اجرای جریان قضایی بر علیه شخصی که به گناهی متهم شده است.

:Prosecution (اسیکی یوشن )پرتعقیب / پیگرد قانونی :

جریان کیفری دادگاهی بر علیه شخصی که به گناهی متهم شده است.

:Prosecutor (اسیکی یوتـر )پردادستان / مدعی العموم :

وکیلی که از طرف دولت مامور می شود کسی که متهم به انجام عمل خالفی شده است را تحتپیگرد قانونی قرار دهد. زمانی که مدعی نماینده دولت باشد، دادستان نام می گیرد.

:Punitive Damages ( دمجیزپی یونیتیو )جرائم تنبیهی :

مجازات هایی که از جبران کردن ساده فراتر می رود و برای تنبیه خالفکار اجرا می شود.

Q

:Quash (کوئاش )نقض کردن / ابطال :

باطل کردن چیزی.

R

R v. )name of the defendant( / The Queen v )name of the defendant( :

(تدنـ د دیفـنـ آفم )نـیـسز ور( / د کوئینتدنـ د دیفـن آفم )نـیـسز ورآر)دولت در برابر )نام مدعی علیه( / ملکه در برابر )نام مدعی علیه( :

ب��ه آنRدر محکومیت های کیفری، دولت خالفکار را تحت تعقیب قرار می دهد و با عن��وان ح��رف نشان دهنده پادشاه یا ملکه می باش��د بس��ته ب��ه اینک��ه در آن زم��ان چ��ه کس��یRاشاره می شود.

به معنی در برابر مدعی علیه می باشد.Vحاکم باشد. حرف

:Recipient (ترسیـپی یـن )دریافت کننده :

در موارد قانون خانواده، کسی که بر طبق حکم دادگاه یا طبق قرارداد پ��ول ی��ا حم��ایت م��الی رادریافت می کند یا باید دریافت کند دریافت کننده نامیده می شود.

32

Page 33: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Reciprocating Jurisdiction (شندیکـ جوریسگتینـروکـیـرسیپـ )قوانین متقابل :

ایاالت و کشورهایی که قراداد مشترک برای الزام قوانین قضایی، احکام و توافق��ات حف��اظتی دردادگاه های دیگر دارند.

:Recognizance (سنیزنـرکگ )التزام )نامه( / وجه الضمان / تعهدنامه :

الف( فرمی که شرایط و ضوابط آزادی به قید وثیقه یا حکم صلح را دارا می باشد. ب( تصدیق شخص مبنی بر پذیرش حکمی به این مضمون که در صورتی ک��ه ش��رایط حکم اج��را

نشود، شخص باید پولی را به دادگاه پرداخت کند.

:Registrar (تـراررجیس )مامور ثبت :

شخصی که مسئولیت انج��ام ام��ور اداره دادگ��اه را دارد. چ��نین مس��ئولیتی معم��وال ش��امل ص��ادرکردن و پر کردن اسناد دادگاه و حفظ و ثبت سوابق دادگاه می شود.

:Regulation (شنیولـیـرگـ )مقررات / آئین نامه :

قوانینی که دولت یا نهادهای دولتی در هر سطحی، شهری، استانی و یا فدرال تحت مجوز قانونیاعمال می کنند. این قوانین تحت قانون الزم االجرا می شوند.

:Relief (ریلیف )جبران خسارت :

اصطالح کلی برای هر نوع جبرانی که ی��ک ط�رف ی��ک اق��دام ق��انونی می توان��د درخواس�ت کن��د ودادگاه می تواند قبول کند.

:Remand (دـریمن )اعاده پرونده به دادگاه نخستین :

ال��ف( پس فرس��تادن ی��ک پرون��ده ب��ه دادگ��اه پ��ائین تری ک��ه از آن فراخوان��ده ش��ده ب��ود، ح��اویدستورالعمل هایی برای ادامه جریان قضائی.

ب( پس فرستادن یک زندانی یا متهم به بازداشتگاه در انتظار برای بررسی های بیشتر دادگاه.

:Remedy (رمدی )جبران کردن / چاره / جبران :

ابزار قانونی برای اجرای یک حق یا برای جبران کردن عمل اشتباه؛ جبران.

:Reply (الیریپـ )پاسخ :

جواب یک ادعا.

:Rescind (دریسینـ )لغو کردن / فسخ کردن / باطل کردن :

باطل کردن قرارداد بین دو طرف.

:Respondent (تدنـپانـریس )پاسخ گو / خوانده / مدعی علیه :

33

Page 34: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

طرفی که به ادعایی که در دادگاه بر علیه او شده است پاسخ می دهد.

:Review Board (دریوی یو بـور )هیئت نقد و بررسی :

)قانون کیفری( هر استان گروهی از متخصصان دارد که ه��یئت نق��د و بررس��ی نامی��ده می ش��وند. هیئت نقد و بررسی وظیفه بررسی و نظارت بر حالت هائی را دارد که مربوط به متهمی می باشد که به دلیل ناتوانی ذهنی یا فیزیکی از نظر قضایی مجرم شناخته نمی شود یا قادر به حاضر شدن

در دادگاه برای محاکمه نمی باشد.

S

:Seal (سیـل ) : مهر و موم کردن

الف( مهر و موم کردن یا پارافین یا هر ن��وع چ��یزی ک��ه ق��ادر ب��ه نقش ان��داختن روی ی��ک م��درکباشد.

ب( مهری که توسط محضر روی یک مدرک زده می شود و صحت و سقم مدرک را تائید می کند.ج( نقش روی یک مدرک به عنوان امضای یک ارگان یا هر نوع نهاد قانونی دیگر.

:Search Warrant (ت ورنـچسر)حکم تفتیش :

حکم دادگاه که به نیروهای پلیس اجازه ورود و جستجوی ی��ک مک��ان ی��ا ش��خص را می ده��د ب��رایبدست آوردن سندی از یک جنایت انجام شده یا جنایتی که ممکن است انجام شود.

:Security (سکی یوریتی )تضمین / وثیقه / ضمانت :

چیزی که انجام یک تعهد یا قانون را ضمانت می کند.

:Security for Costs (زتـ کاسسکی یوریتی فر )تضمین هزینه دادرسی توسط خواهان :

پولی که از طرف یکی از طرفین دعوی تحت حکم دادگاه ن��زد دادگ��اه ب��اقی می مان��د ب��ه منظ��وراستفاده برای پرداخت هزینه های طرف مقابلی که در دادگاه پیروز می شود.

:Seizure (سیژر )ضبط / غصب :

عمل مالک شدن امالک بدون رضایت و بر خالف میل مال��ک تحت حکم دادگ��اه، بوس��یله پلیس ی��ادیگر ارگان های عمومی.

:Sentence (ستـنـسنـ )محکومیت :

تنبیهی که برای کسی که مجرم شناخته شده است در نظر گرفته می شود.

:Conditional Sentence (ستـنـ سنـنالـدیشکان )محکومیت مشروط :

س��ال( را تحت ش��رایط۲قاضی ممکن است حکم دهد که یک مجرم محکومیت زن��دان )کم��تر از خاصی و تحت نظر مامور دولت در بیرون از زندان بگذراند .

34

Page 35: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Consecutive Sentence )کانـزکـتیو سنـتـنـس(محکومیت پی در پی :

زمانی که بیشتر از یک محکومیت وج��ود دارد ب��ه محکومیت ه��ائی گفت��ه می ش��ود ک��ه یکی بع��د ازدیگری به پایان برسد.

:Fine )فایـن(جریمه :

جریمه پولی که برای شخصی که متهم به انجام جرم کیفری یا خالف کوچک��تر ش��ده باش��د ص��ادرمی شود.

:Imprisonment )ایم پیریزنـمـنـت(زندانی کردن :

بازداشت کردن، در زندان نگه داشتن.

:Intermittent sentence (ستـنـ سنـتمیتـنـرتـاینـ )محکومیت متناوب :

محک�ومیت زن��دانی ک�ه در طی زم��انی خ�اص در زمانه��ای مختل��ف کام��ل می ش�ود )معم�وال آخ��ر هفته ها(. تحت قانون قضائی، قاضی محکومیت متناوب را فقط در شرایطی می توان��د ص��ادر کن��د

روز یا کم��تر باش��د. معم��وال، دادگ��اه محک��ومیت متن��اوب می ده��د ب��رای اینک��ه۹۰که مدت زندان گناهکار بتواند به شغل یا تحصیالت خود ادامه دهد.

:Probation (شـنپروبـیـ )حکم تعلیق مجازات :

حکم یک دادرس یا قاضی که خالفکاری که به زندان محکوم ش��ده اس��ت را تحت نظ��ر م��اموریندادگاه آزاد می کند.

:Restitution (یوشنتیتـرس )اعاده مال )به صاحب اصلی( :

حکم دادگاه که گناهک��ار را مل��زم ب��ه ج��بران خس��ارت وارده ب��ا پس دادن اص��ل ی��ا مع��ادل پ��ولی مایملک یا پولی که در زمان جرم آسیب دیده اس��ت می کن��د. ی��ا او را مل��زم می س��ازد ک��ه هزین��ه

تعمیر یا بازسازی مایملک آسیب دیده یا جبران درآمد از دست رفته را بکند.

S

:Separation (شنسپاریـ )جدائی / طالق :

زوجینی که از هم جدا می شوند و دستکم یکی از آنها می خواهد رابطه را تمام کند.

:Separation Agreement (تنـریمــاگ )سپاریـشن طالق توافقی :

این توافقی بین زوجین می باشد که معموال ح��اوی حق��وق و مس��ئولیت ه��ای زوجین در رابط��ه ب��ا حضانت و دسترسی کودک و مستمری همسر و کودک و همچنین جداسازی ام��وال زناش��وئی بین

زوجین می باشد.

35

Page 36: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Several Liability (الیـبیلیتی )سورال مسئولیت انفرادی :

.مسئولیت یک نفر جدای از بقیه

:Sheriff (شریف )مامور امنیت دادگاه :

مامورین دادگاه که مسوول اجرای احکام دادگاه، مدیریت و انتقال زن��دانیان ب��ه دادگ��اه و ام��نیتدادگاه می باشند.

:Sine die (ه دایسینـ )تا اطالع ثانوی / تا تاریخ نامعلوم / بدون تعیین تاریخ جلسه بعدی :

کلمه التین که به معنی موکول کردن جریان دادگاه ب��ه زم��ان دیگ��ر ب��دون مش��خص ک��ردن ت��اریخبعدی می باشد.

:Solicitor (سالیسیتـر )مشاور :

وکیلی که فعالیت خود را معموال محدود به دادن توصیه های حقوقی و آماده سازی مدارک رسمیحقوقی می کند و معموال در دادگاه شرکت نمی کند.

:Solicitor-Client Privilege )سالیسیتـر-کالیـنـت پیری ویلـج( : مشاور-موکلحقوق ویژه

حق موکل درباره اینکه هر نوع مکالمه بین موکل و وکیل در رابطه با پرونده کامال محرمانه باقیمی ماند.

:Special damages )اسپـشال دمجیز(خسارت خاص :

خسارتی که برای جبران ضررهای مالی قابل سنجش به وسیله گناهکار ب��ه ف��رد زی��ان دی��ده دادهمی شود، مثل از دست دادن درآمد، خسارت به مایملک، و هزینه های درمان پزشکی.

:Special Expenses (سیزپـنـس اکپـشالاس )هزینه های خاص :

در ق��انون حم��ایت از خ��انواده کان��ادا، این اص��طالح اش��اره ب��ه هزینه ه��ای فوق الع��اده مرب��وط ب��ه نگهداری کودک مثل هزینه های فعالیت ه��ای فوق برنام��ه ی��ا مش��اوره، ارتودنس��ی، معاین��ه چش��م و

غیره دارد.

:Specific Performance (سمـنـفـر پـرپـسیفیکاس )اجرای عین تعهد :

چاره ای برای نقض قرارداد زمانی که دادگاه به طرفی ک��ه تعه��دات ق��رارداد خ��ود را نقض ک��ردهاست دستور می دهد که بر طبق قرارداد به تعهدات خود عمل کند.

:Spousal Support (ت ساپـرپـوزالاس )مستمری همسر :

کمک مالی به همسر قبلی برای کمک به او ب��رای هزینه ه��ای زن��دگی. مس��تمری همس��ر می توان��دتحت یک توافق و یا تحت حکم دادگاه پرداخت شود.

:Standard of Proof ( پروف آفددارتـنـاس )

36

Page 37: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

ضابطه و معیار دلیل : سطحی از دالیل که برای تائیدکردن یک حقیقت در یک دادگاه مدنی یا کیفری مورد نیاز است.

:Statement (تمـنـتـتـیـاسـ )بیانات / اظهارات :

ادعا. اظهارکردن مسائلی به عنوان حقیقت.

:Stay of proceedings (زگـ پروسیدینـ آفتـیاس )توقف محاکمه / تعلیق یا توقف دادرسی :

متوقف کردن جریان دادرسی.

:Submission (میشنسابـ)اظهاریه / اظهارنامه :

مدرکی که خالصه حقایق و قوانین مرتبط را از طرف یک طرف دعوی دارد و برای اطالع دادگ��اهبه دادگاه ارائه می شود.

:Subpoena ( پیـناسب )دستور جلب / احضاریه :

حکم دادگاه به وسیله یک رئیس دادگاه مبنی بر حضور یک شاهد در دادگاه.

:Summary Conviction Offence (س آفـنـشنویکـسامری کانـ )جرم کیفری اختصاری :

جرم هایی هستند ک��ه از جرم ه��ای قاب��ل تعقیب اهمیت کم��تری دارن��د چ��ون زن��دان های کوت��اهتر و دالری یا۵۰۰۰ ماه زندان و جریمه ۶جریمه های کمتری دارند. حداکثر جریمه یک محکومیت سریع

هر دوی اینها می باشد. جریان دادگاه برای محاکمه جرائم کف��ری ج��زئی س��اده تر از ج��رائم قاب��لتعقیب می باشد.

:Summary Judgment (تمـنـسامری جاج )حکم اختصاری :

قضاوت سریع دادگاه بر علیه یک شخص و به نف��ع ش��خص دیگ��ر ب��دلیل مق��دار م��دارک و ش��واهدموجود، مثال بدون جریان قضایی کامل.

:)to witness( Summons (نـس )تو ویتـزسامـنـ )احضار )شاهد( :

حکم دادگاه مبنی بر دستور به حضور فردی که ممکن است اطالع��اتی در م��ورد موض��وع داش��تهباشد در دادگاه در تاریخ مشخص برای شهادت دادن و جمع آوری مدارک مرتبط با آن موضوع.

:Support (تساپـر )کمک هزینه / مستمری :

در قانون خانواده فراهم کردن کمک مالی برای نگهداری کودک یا زوجه یا همسر قبلی می باشد.

:Child Support )چایـلـد ساپـرت(مستمری کودک :

مبلغی که پدر یا مادری که سرپرستی کودک را به عهده ندارد، پرداخت می کند تا به مخارج بزرگکردن کودک کمک کند.

37

Page 38: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

T

:Testament (تتامـنـتـس )وصیت نامه :

مدرکی که حاوی شرایط نویسنده برای تقسیم یا واگ��ذاری ام��والش بع��د از م��رگ می باش��د. اینمدرک با مرگ نویسنده قابل اجرا می شود.

:Testate (تیـتـتـس )متوفای با وصیت نامه :

کسی که با وصیتنامه معتبر می میرد.

:Testator (تـرتـیـتـس )موصی / وصیت کننده / متوفای با وصیت نامه :

کسی که وصیت نامه ای مینویسد، مخصوصا کسی که می میرد و وصیت نامه معتبر از خود ب��ه ج��امی گذارد.

:Testimony (تیمـنیتـس )شهادت یا گواهی به قید سوگند :

شواهدی که از یک شاهد جمع آوری می شود که قسم می خورد حقیقت را بگوید.

:Tort (تتـور )شبه جرم / مسئولیت مدنی / عمل غیر قانونی / ضرر :

شبه جرم خالف های مدنی است که طبق قانون می تواند تحت پیگرد ق��انونی ق��رار بگ��یرد. ه��دف اصلی شبه جرم دادن خسارت به افراد آسیب دیده برای خسارت یا آسیبی می باشد ک��ه ی��ک نف�ر

به شخص دیگری وارد کرده است.

:Transcript (تکریپـسترنـ )رونوشت :

ثبت رسمی و کتبی چیزی که در شهادت ها در جریان دادگاه گفته شده است.

:Trial (ترایـل )محاکمه / دادرسی :

بررسی قضایی رسمی مسائل قانونی بین طرفین در دادگاه.

:Trier of Fact (زتـ فـکـ آفتری یـر )مستمع :

قاضی یا هیئت ژوری که شهادت ها را می شنود و حقایق را در دادگاه تعیین می کند.

:Trust (تتراس )امانت / مال امانتی / امانی :

تعهد قانونی شخصی که چیزی را برای کس دیگری نگهداری می کند.

:Trustee (تیتراس )امین / قیم / امانتدار :

کسی که چیزی را برای شخص دیگری نگهداری می کند.

38

Page 39: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

U

:Uncontested (تـدتـسکانـآنـ )بالمعارض / اعتراض نشده :

چیزی که طرف دیگر به آن اعتراض نکرده است و یا پرونده ای که هر دو طرف ب��ا هم��ه مس��ائلتوافق کرده اند.

:Undertaking (گکینـتـیـدرآنـ )تعهد کتبی :

یک قول نوشته شده که برای ضمانت انجام عمل خاصی در یک اقدام قانونی پیشنهاد می شود.

:Undue Hardship (شیپددو هارآنـ )مشکالت غیرمترقبه :

شرایط خاصی که قسمتی یا کامال شخصی را از انجام یک عم��ل ق��انونی من��ع می کن��د. در ق��انون خانواده مقدار مستمری کودک را می توان کم کرد اگر وال��دین بتوانن��د ب��ه دادگ��اه ث��ابت کنن��د ک��ه

پرداخت همه مقدار از نظر مالی برای آنها بسیار سخت می باشد.

:Unexecuted Warrant (ت ورنـزکی یوتـدـ اکآن )حکم اجرا نشده :

حکمی که مامور انجام نداده است.

:Unlawful (الفولآنـ )غیر قانونی : بر خالف قانون.

V

:Valuation date (ت دیـشنولی یوئـیـ )تاریخ ارزش گذاری :

تاریخی است که ارزش کامل دارایی زوجین برای تخمین ارزش مالی آن حساب شده است.

:Variation (شنوری یـیـ )تغییر :

تغییر حکم دادگاه یا سند قانونی براساس دستور دادگاه.

:Vary (وری )تغییر دادن :

عوض کردن.

:Verdict (تدیکـور )رأی هیأت منصفه / حکم :

تصمیم قاضی یا هیئت ژوری پس از دادرسی در دادگاه.

39

Page 40: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Vexatious Litigant (ت لیتیگـنـشـسسـیـوکـ )منازع ایذائی / منازع بدون دلیل منطقی یا عذر موجه :

کسی که مرتبا در دادگاه حاضر می شود بدون اینکه ادعای قانونی داش��ته باش��د ک��ه نی��از ب��ه ح��لکردن داشته باشد.

:Vicarious liability ( الیـبیلیتیکـری یـسوایـ )مسئولیت کارفرما )مسئولیت ناشی از فعل غیر( :

.مسئولیت زمانی به وجود می آید که یک طرف مسئول اعمال طرف دیگ��ر ش��ناخته می ش��وداین قضیه به مسئولیت یک کارفرم��ا در قب��ال اعم��ال کارمن��د در زم��ان اس��تخدام مرب��وطمعموال این

می شود.

:Victim Impact Statement (تمـنـتـتـیـ اسـتپـک ایمـتیمویکـ )اظهاریه قربانی :

اظهارنامه کتبی می باشد که در مورد چگونگی اثر جرم بر قربانی است. دادگ��اه آن اظهارنام��ه رازمانی مد نظر قرار می گیرد که قرار است مجازات مجرم مشخص شود.

W

:Warrant (تورنـ )مجوز / حکم :

دستور کتبی مامور قانون یا هر شخص مجاز دیگری که به م��امور اج��رای ق��انون دس��تور می ده��د مظنونی را دستگیر کند، خانه او را برای شواهد جستجو کند، یا شخص��ی ک��ه احض��اریه دادگ��اه را

نادیده گرفته است به دادگاه بیاورد.

:Arrest Warrant (ت ورنـتارس )قرار بازداشت / حکم بازداشت :

مدرکی که یک قاضی یا دادرس صادر می کند و ب��ه پلیس اج��ازه می ده��د شخص��ی ک�ه ب��ه ج��رمیمتهم شده است را بازداشت کند.

:Search warrant (ت ورنـچسـر )قرار تفتیش / حکم بازرسی :

حکم دادگاه که ب��ه م��امور پلیس اج�ازه می ده�د وارد م��نزل شخص��ی کس�ی بش��ود و آن را ب��رای مدرک انجام جرم، صحنه جرم، یا چیزی که پلیس مشکوک باشد می توان��د ب��ه عن��وان اب��زار ج��رم

استفاده شود جستجو کند.

:Withdrawal (درالویثـ )صرفنظر کردن :

رها کردن یا ادامه ندادن یک ادعا در جریان قضایی.

:Without Notice ( نـوتیسویتـوت )بدون اطالع :

یک نفر ممکن است به دادگاه برود و حکم ق��انونی بگ��یرد ب��دون اینک��ه ص��حبتهای ط��رف دیگ��ر رابشنود یا به او اطالع دهد.

40

Page 41: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

:Witness (نـسویتـ )شهادت دادن / شاهد بودن / شاهد / گواه :

شخصی که اطالعاتی در مورد موضوعی دارد و در دادگاه سوگند خورده و شهادت می دهد. :Writ (ریت )

حکم / قرار : مدرک قانونی که قاضی یا هر نهاد دیگری که اختیارات قانونی دارد ص��ادر می کن��د و ب��ه مخ��اطب

حکم دستور می دهد که بر اساس قانون عملی را انجام دهد یا انجام ندهد.

Y

:Young Person (سـن پـرگیانـ )شخص جوان : سال.۱۷ یا ۱۲بچه های بین سن

:)Youth Court )Youth Justice Court ((ت کـرتیس جاسـ )یوثت کـریوث )دادگاه جوانان :

دادگاهی برای جوانان که با مسائلی که با قانون در تضاد است سروکار دارد.

:)Youth Criminal Justice Act )YCJA (ت اکـتیس جاس کریمینالیوث )قانون جرائم قضائی جوانان :

این قانونی فدرال است که سیستم جرائم قضائی جوانان را کنترل می کند.

41

Page 42: €¦  · Web viewLegal Terminology in Persian (Farsi) ترجمه. لغات حقوقی. انگلیسی. به. زبان فارسی. Translator: Shahnaz Shahtoosi. Shahnaz Shahtoosi

i Shahnaz Shahtoosi is currently a PhD Candidate in Translation Studies in English and French at the University of Alberta. She also has a Bachelor and a Master's degree in English-Persian (Farsi) Translation and Translation Studies from her home country, Iran, and over 14 years of experience in translation and interpretation between the English, Persian, and French languages. She has a great command of both English and French and is a native speaker of Persian. The advantage of knowing these languages as well as having many years of experience and academic knowledge in translation and interpretation has enabled her to translate 4 books into Persian and publish them in Iran. She has also published and presented a range of academic articles on translation and interpretation in International journals and conferences around the world. While she has done translation and interpretation in a wide range of topics and settings, including seminars, media, courts, legal offices, literature, politics, science, and engineering, she is more interested in translation and interpretation in legal, technical and scientific fields and settings.

ii Houri Abrishamkar Esfahani has a bachelor’s degree in English-Persian translation and interpretation. She is fluent in English, and a native speaker of Persian (Farsi). She has over 5 years of experience as a translator and interpreter in legal and business environment in Iran, China and Australia. She also has more than 3 years of experience as a freelance translator in Ottawa and Edmonton, and has published 2 books translated from English to Persian in Iran.