Vc1

39
Atarud A lingua Advanced System Speak the target language. Pay close attention to pronunciation. Copy the body language. Memorize phrases and sentences Not individual words. VC1

description

The vocabulary with meanings

Transcript of Vc1

Page 1: Vc1

Atarud

A lingua Advanced System

1

Speak the target language. Pay close attention to pronunciation. Copy the body language.

Memorize phrases and sentences Not individual words.

VC1

Page 2: Vc1

Unit1

word/phrase Meaning

lingua زبان

weekend رخصتی هفته

greeting احترام ، درود، سالم ،

slang اصطالح عاميانه،بزبان عاميانه ، واژه عاميانه

common ، مروجعمومي

expression اصطالع ، عبارت

during درمدت ، هنگام ، درجريان ، در طي

buddy رفيق ، يار

dude ،کس، نفرشخص

favorite دلخواهمطلوب ، برگزيده ، مخصوص ،

district ولسوالی

province ولایت

nationality مليت ، تابعيت

native فطرى ،بومى ،اهلى

current فعلیجريان ، رايج ، جاري ،

choice پسند، انتخاب

condition ، حالت ، وضعيت

reason ، دليل ، سبب ، علت

purpose هدف ، قصد ، منظور

possible پذیرشدني ، ممكن ، امكان

beloved محبوب ، مورد عالقه

organization سازمان ، تشكيالت

2

Page 3: Vc1

husband شوهر، شوي

Unit2

to point اشاره كردن

singular ،مفرد، تك ، فرد

plural جمع ، صيغه جمع

locate/located تعيين محل كردن ، جاي چيزي را معين كردن ، تعيين كردن ، معلوم كردن ، مستقر ساختن

contain ، محتوي بودن ، دارا بودن

really ، راستيَواقعا

chili خوراك لوبياي پر ادويه

delicious لذيذ

touch کردندست زدن به ، لمس

fragile شكننده ، ترد، نازك

figure/s شكل

seem بنظر امدن ، نمودن

a bit کمی یک ذره، یک

concede تصديق كردن

to make sense دادن معنی

species ، ذاتنوع ، گونه ، قسم

country ، وطن، هیوادكشور

continent بر اعظمقاره ،

religion دين ، مذهب

peace صلح

patience حوصله صبر،

blank/s ، ، خا لیګاهجاي خالي

3

Page 4: Vc1

refrigerator يخچال ، يخچال برقي

borrow قرض گرفتن ، وام گرفتن

broken down ه، خراب شدهازپاي درامد

fluently روان ، سليس ، فصيح

obey اطاعت كردن ، فرمانبرداري كردن

the prophet پيامبر، پيغمبر، نبي

to Skype کردن صحبت سکایپ پروګرام توسطnephew پسر برادر، پسر خواهرdetermine تصميم گرفتن ، مصمم شدنfollowing ذيل ، شرح ذيلscheduled شدهبرنامه زماني ، زمان بندي relieved مختار ا خود زاد،unusual ، غيرعادي ، غيرمعمولfascinate شيفتن کزدن، مجذوب كردن ، شيدا

memo ياداشتfloat /floated جسم شناور بر روي ابeffortlessly زحمت بیدون اسانی، بهstream نهر، رود، جويfoot/feet پاwet تر، مرطوبdownhill

get your feet wet کن صل حا تجربه چیزی یکit will be downhill from there شد خواهد اسانتر برایت کار اینinjured/injury /زخم زخمیworse بدترین بد،find out دريافتنclose attention کامل توجهexpensive گران ، پرخرجcell phone تیلفونappreciate قدرداني كردنcouple زن وشوهرcelebrate جشن گرفتن ،تقديس كردن ، تجليل كردن

anniversary جشن ساليانه عروسيmarriage ازدواج ، عروسيimprove بهبودي دادن ، بهتر كردن ،پيشرفت كردنmail man ، پوسته رساننامه رسانdescription تشريحmad at someone کسی از شدن خفه

4

Page 5: Vc1

private خصوصي ، شخصيsalary معاشenough کافیsupport حمايت كردنwhole همه،تمام ، درست

skill/s مهارتmosque مسجدbrag/bragging الف زدن ، فخركردنability توانايي ، قابليتincrease افزودن ، زياد كردنdoer كننده ، فاعلbasically ، بطور ابتداییبطور اساسيreceiver گيرنده ، دريافت كنندهcomplement تکمیل کنندهمتمم ،underline زير چيزي خط كشيدنuncle ،کاکاعموa few چند یکkid/s كودك ، بچهgrandparent/s پدر بزرگ يا مادر بزرگtogether باهم ، بايكديگرentrance examination کانکور ن امتحاsuccessfully کامیابی بهjoin متصل كردن ، پيوستنannounce اگهي دادن ، اعالن كردنproclamation اعالميه ، ابالغيهdecide تصميم گرفتنdecision تصميم

Unit3

progressive جاریپيش رونده ،

moment لحظهdone انجام شده ، وقوع يافته

period دوره ، مدت

swim اب بازی کردنشناكردن ،assignment نګی کارخاjog/jogging اهسته دويدن

wedding party مجلس عروسى

5

Page 6: Vc1

chat/chatting نوشتن با همدیګر توسط پروګرام های انترنیتی

vacuum/vacuuming برقي ،باجاروي برقي تميز كردن

floor كف اطاق ، كف زمين

mop/mopping با چوب گردگيري پاك كردن )اطاق وغيره (،پاك كردن

smile لبخند، تبسم ، لبخند زدن

explain توضيح دادن ، روشن كردن

peel/peeling ، پوست كندن

article مقاله

each هر يك ، هريك از، هريكي ، هر

large/largest بزرگ

population نفوسsituated واقع شده در، واقع در، جايگزين

valley دره ، وادي ، ميانكوه

river ، دریارودخانه

flow جاري بودن ،روان شدن

central مركزي

desert بيابان ، دشت ، صحرا

linked پیو سته بهپيوند يافته ، پيوندي ،

highway شاهراه ، بزرگراه

ring road ، سرک احا طویراه کمربندى

stretch كش دادن ، گشادشدن

across the country دیګر تا کنج یک از کشور، درسرتاسرthrough از طريق ، بواسطه

border town بندری شهرکancient باستاني ، ديرينه ، قديمي ، كهن

monument يادواره ، بناي يادبود

sightseeing ديدن مناظر،تماشا

almost تقريبا، بطور نزديك

pave/paved road پخته قیر، سرک قیرکردن،historic ریخی تاpicnicking کردن میله رفتن، میله بهwear پوشيدن

6

Page 7: Vc1

outdoors خارج از منزل ، درهواي ازاد، بيرون

sign نشان ، نشانه ، عالمت

faith ايمان ، عقيده ، اعتقاد

perfect کامل ،درست ،بى عيب

regular منظم ، باقاعده

habitual دتی عاdaily روزانه یومیه،real قعی وا حقیقی،fact حقیقتgeneral ،می جامع ، همگاني ،كليعمو

universal كلي ، عمومي ، عالمگير، جامع ، جهاني ، همگاني

changeable تغیر قابلunchangeable تغیر بل قا غیرcarefully ت احتیا باahead پيش

step by step مرحله به مرحله قدم، به قدمpaint رنگ كردن

a great deal of زياد، بسيار

foreign بيگانه ، خارجي ، بيروني

nowadays اين روزها

carelessly ، با بی احتیا طیاز روى بى احتياطى

trade تجارت

export صادر كردن ، بيرون بردن

import وارد كردن ، به كشور اوردن

abjure ، توبه کزدنعهد كردن ، براي هميشه ترك گفتن

honestly با ایمانداری،با صداقت

soldier/s سرباز عسکر،enemy/enemies دشمنpork گوشت خوك

properly درست ،بطور شايسته ،بطور صحيح

anymore بيش از اين ، ديگر

function ، عملیهايفاء ، عمل كردن ، وظيفه داشتن

kind مهربان

7

Page 8: Vc1

merciful بخشایندهall together مجمموع درking/s پادشاه ، شاه

govern حكومت كردن ، حكمراني كردن

century/centuries سده ، قرن

while در صورتيكه ، هنگاميكه

exist زيستن ، وجود داشتن

empire امپراتوري چند كشور كه در دست يك پادشاه باشد.

include /included شامل شدن ، در برداشتن

brave دالور ، شجاع ، دلير

bow /bowed خم شدن ، تعظيم كردن

bravery دليري ، شجاعت

throughout history تاریخ طول در تاریخ، سراسر درbeat دادن شکستsoviet union شوروی اتحادproud of مفتخر، سربلند

Unit4

person شخصanimal حیوانplant نبات

creature افريده ، مخلوق

pollution لوث ، الودگي ، كثافت ، ناپاكي

contamination ، ناپاكي الودگي ، كثافت

land زمين ، خشكي

motor vehicle وسيله نقليه موتوري

in a abundance زیاد مقدار به فراوان،as well as ونيز، همچنين

8

Page 9: Vc1

numerous بيشمار، بسيار، زياد

factory/factories كارخانه

emit خارج كردن ، بيرون ريختن

carbon monoxide منواکسيد کربن

hydrocarbon تركيبات هيدروكربن

contaminate الودن ، ملوث كردن

smoke دود

noise ،غالمغالسر وصداresult /results برامد، نتيجه

waste of factories کارخانه هاطلهموادبا permissible مجاز، قابل اجازه limit محدود كردن

effort/ make effort تالش ، كوشش ، سعي

nuisance ازار، مايه تصديع خاطر، مايه رنجش ، اذيت

cause/causing شدنسبب decay/decays/decayed محو شدن ، تباه شدن

burn سوزاندن ، اتش زدن ، سوختن

dump انداختنريختن ،sea دريا

chemical شيميايي ، كيميايي

fertilizer/s حاصلخيز كردن

farmer دهقانsource سرچشمه ، منبع ، منشاء ،

treated مورد عمل قرار دادن

dispose/disposed مرتب کردن ،مستعد کردن

material ماده ، مواد

recycle/recycled استفاده مجدد از مواد دور ريختني

technique/s اصول مهارت ، روش فني ، تكنيك ، شيوه

adopt/adopted اتخاذ كردن

measure/s اقداماتاقدام ،

solve حل كردن ، رفع كردن

messenger پيغام اور، فرستاده ، رسول

occupy/occupied مشغول داشتن

common man عادی شخص

9

Page 10: Vc1

relate/relates نقل كردن

to milk دوشيدن

sheep گوسفند

odd ، فردیطاق ، تك

mend درست كردن

repair مرمت كردن

similar مانند، شبيه ، مطابق ، همانند، مشابه ، يكسان

household chores در خانهكارهاي عادي و روزمره

authority صالحيت

softhearted نازك دل ، نرم دل ، دل رحيم

the kindliest/kindest مهربانترینamong درميان

express اظهارداشتن

disapproval عدم رضايت ،عدم تصويب

desire ميل داشتن ، ارزو كردن

dislike دوست نداشتن

alone تنهاdrive crazy/driving crazy ساختن عصبانیdefinitely ًااقطعى ، یقین

pack/packing بسته بندى کرد

back pack پشتکیfertile land سرزمين حاصلخيز

modify کردن واضحdescribe شرح دادن ، توصيف كردن

quality كيفيت ، چگونگي

state اظهاركردن ، حال ،تعيين کردن و قرار دادن

refer ، ارجاع دادن منسوب داشتن

library كتابخانه

quiet ، ارام ، ساكن ، خاموش

enthusiastic مشتاق ، عالقه مند

fishing pole ګیری ماهی چنګکwarm گرم ، با حرارت

wind باد

10

Page 11: Vc1

sail/s شراع كشتي بادي

makeshift وسيله

raft کشتی ع نوه یکglide out/glided out اسان رفتن ، نرم رفتن

skating : اسکيت بازىورزش

frozen pond زده یخ یا منجمد حوضsteaming cup ګرمپياله

coca كاكائو

flag پرچم ، بيرق

often اوقاتبسیاربارها،

the Louvre دارد موقعیت پاریس در که هنری میوزیمunparalleled بي مانند، بي نظير، بي همتا

talent استعداد

fat چاق

fit مناسب اندام دارایthick ډبل باریک، عکس برthin باريك ، الغر

glad خرسند، خوشحال ، شاد

sad غمگين ، اندوگين ، غمناك

quick سریعتند، چابك ،

calm موش خاnoisy غالمغالیپر سر وصدا ،

wealthy/rich دولتمند، ثروتمند

poor/broke فقير، مسكين ، بينوا، بي پول

wrong غلطخطا، اشتباه ،

tiny/petty بسيار كوچك

huge/large/vast كالن

proper مناسب

improper ناشايسته ، نامناسب ، بيجا

wise خردمند، دانا، عاقل

mean رضیل پست،cruel بيرحم ، ظالم ، ستمكار، ستمگر

terrific فوق العاده

11

Page 12: Vc1

outstanding ، اعلیبرجسته

terrible وحشتناك ، وحشت اور، ترسناك ، هولناك ، بسيار بد

awful ، خرابمهيب يا ترسناك

legal قانوني

illegal قانونی غیرclarify/clarifies/clarified روشن كردن ، واضح كردن

manner چگونگي

mainly اساسی یا عمده طور بهcheerfully بخوشى ،با بشاشت

dynamic حركتي،وابسته به نيروي محركه

quickly بسرعت

happily ،با مسرت خوشبختانه

frequency تكرار

deliver تحويل دادن

degree درجه

extent وسعت ، اندازه

entirely ، به طور مکمل سراسر،كامال

dangerously بطور خطرناک

mention تذكر، ياداوري ، نام بردن ، ذكر كردن

sweetly بشيرينى ،بنرمى ،باماليمت

catch عمل گرفتن، گرفتن

circus سرکس بازیrarely بندرت

soundly بطور صحيح و سالم

extremely بينهايت ، خيلي زياد

pretty قشنگ ، خوش نما

amazingly انګیز حیرت بطورmiraculously بطور حيرت انگيز،معجزاسا

unbelievably بطور باورنکردنى

silently بيصدا،اهسته

loudly با صداى بلند

kindly از روى مرحمتًا،لطفا

nicely قی اخلا خوش به خوبی، به

12

Page 13: Vc1

surprisingly بطور شگفت اور

honestly صادقانه، از روى ديانت ،از روى درستى

truly ، به راستیصادقانه

actually در حقيقت واقعا،

individually انفرادی طور بهseparately به طور جدا ګا نه

willingly به رضایتاز روى ميل ،

unwillingly بیدون رضایتاز روى بى ميلى ،

Unit5

auxiliary كمكي

contraction مختصر شده،اختصار

compliment ،صفتتعريف ، درود backbite غيبت كردن ، پشت سركسي سخن گفتن

promise وعده ، قول ، عهد، پيمان

marry عروسي كردن )با(، ازدواج كردن

yell/yelling کردن غالمغال کس بالایstrangely بطور غريب يا بيگانه

rainbow رنگين كمان

tidy/tidied منظم کردن ،اراستن ،مرتب کردن

principle اساسی، مهماصل ،abjure توبه کشیدنبراي هميشه ترك گفتن ،wink چشمك زدن

remain ماندن ، باقيماندن

become شدن

bite گزيدن ، نيش زدن

blow وزيدن

13

Page 14: Vc1

break شكستن

broadcast منتشر كردن ، پخش كردن

fall افتادن

joke ، مزاق، مزاق کردنشوخيpush فشار دادن

hug دراغوش گرفتن

drop ، ریختنچكيدنhate نفرت داشتن

climb باال رفتن از کوه يا درخت

wish ارزو داشتن ، ارزو كردن

permit اجازه دادن

kidnap ، اختطاف کردنسرقت كردن

rain باران ، بارش ، بارندگي ، باريدن

respond پاسخ دادن

find پيدا كردن ، يافتن

forget فراموش كردن

forgive بخشيدن ، عفو كردن

grow كاشتن

hang/hung اويختن ، اويزان كردن

hid پت کردن ،دنمخفي ش

hit زدن

leave ترك كردن

lend قرض دادن

lie دروغ گفتن

lose گم كردن ، مفقود كردن

put گذاشتن

arrest دستگير کردن

bike راندن سایکلsolve حل كردن

improve بهبودي يافتن ،پيشرفت كردن

spank زدن دست با اهستهrub ماليدن

14

Page 15: Vc1

hope ارزو داشتن ،اميدواربودن

expect داشتن قع توlaugh خنديدن

hike کردنياده رويپپياده روي ،

pick up برگزيدن-انتخاب کردن

enter داخل شدن

jog/jogging اهسته دويدن

ring زنگ زدن

rise بلند شدنبلند کردن /

run دويدن

shoot گلوله زدن

sing سرودن

sit نشستن

steal دزديدن

sting گزيدن

take بردن ، برداشتن، رفتنګ

throw پرتاب ، انداختن

wake up شدن بیدار خواب ازwin بردن ، پيروز شدن

withdraw عقب کشيدن

Unit6

join پيوستن

clause/s جزئي از جمله

handsome خوش قيافه ، زيبا

tennis تنيس

hill تپه

move حركت كردن

steadily بطور پيوسته و يکنواخت ،با سعى و کوشش

through ،از ميان ، از وسط

crowded پر ازدحامشلوق ،پرچمعيت ،arrive رسيدن

15

Page 16: Vc1

early وقترcowboy : گاوسوارورزش

ghost روح ، روان ، جان

Halloween هالووين ، شب اولياء ، اخرين شب ماه اكتبر

heavily به سنگينى ،زياد

issue موضوع

mouse موش خانگي

Unit7

express اظهارداشتن

sudden ناگهاني ، ناگهان

feeling احساس

such as مثال طور بهjoy خوشي ، سرور

surprise تعجب ، حيرت

sadness غمگينى

emotions احساسات ، هيجانات

guess حدس تخمين

scary ترسناك ، ترسان

hurt جريحه دار كردن ، خسارت رساندن

rats موش صحرائى ،رفيق نيمه راه ،دوست بى وفا

slip/slipped لفزيدن

limit نمحدود كرد

indefinite نا مشخصنامعين ،

definite صريح ، روشن ، معلوم

specify مشخص كردن

octagon هشت ضلع

16

Page 17: Vc1

knife چاقو، كارد

banjo بانجو

upperclassman كسيكه در كالسهاي عالي دانشگاه يا دبيرستان درس ميخواند، عضو صنوف ممتازه اجتماع

honorable محترم ، شريف ، شايان تعريف ، پسنديده

hall way تاالر ورودى

unopened box بند یا سربسته بکس

bargain چانه زدن

one-way street طرفه یک جاده

truth راستي

quarter- century قرن حصه چهارم

hose reel پایپ حلقه

whether اګرايا ،

alps اروپا در کوها سلسله یک نام

Harrods لندن در مغازه یک نام

on board در طیاره

boring کن خسته

monitor صفحه نمايش

land/landed بزمين نشستن

Statue of Liberty مجسمه ازادي )در امريكا(

island جزيره

Empire State Building یارک نیو در منرل بلند یک نام

space جا، فاصله فضا،

logical منطقي ، استداللي

unpaved خام چه کو یا و سرک

chain زنجير ، حلقه

surrounded احاطه شدن

a great deal of time زیاد وقت

Unit 8

ability توانايي

17

Page 18: Vc1

possibility امكان ، احتمال ، چيز ممكن

request درخواست

polite با ادب

favor مرحمت كردن ، نيكي كردن به

advice مشورت ، مصلحت

hashish حشيش ، بنگ

conditional شرطي ، مشروطه ، موكول ، مقيد

build ساختن ، بناكردن ، درست كردن

mosque مسجد

obligation یتمجبور

demand تقاضا ، مطالبه ، خواسته

prohibit/prohibited منع كردن

traffic law ترافیکی قانون

cut out کردنقطع

warning اخطار ، هشدار

suggestion پيشنهاد

traffic jam ترافیکی ازدحام

again دوباره

probability احتمال

preference برتري، اولويت ، تقدم

more بيشتر، زيادتر، بيش

trouble زحمت ، رنجه

a couple of چند یک

ice يخ

bedtime وقت خواب ، وقت استراحت ، موقع خوابيدن

commit/committed مرتكب شدن

crime جرم

even حتي

already پيش از اين ، قبال

18

Page 19: Vc1

quite كامال، بكلي ، تماما

lost مفقود

usually معموال

disaster حادثه بد، مصيبت

terrified سیده تر زیاد حد بی

blood test آزمايش خون

bracket/s هالل يادوبند

hurry عجله كردن

plenty of زیاد بسیار،

afraid ترسيده

wash up طعام صرف از بعد ظروف کردن صفا

give up زتسليم كردن ، دست برداشتن ا

literature ادبيات ، ادب وهنر

read over خواندن ره دوبا

error خطا ، اشتباه

borrow قرض، گرفتن

disobey نافرماني كردن

to stay alive ماندن زنده

breath دم ، نفس

oxygen اكسيژن

aquarium شيشه بزرگي كه دران ماهي و جانوران دريايي رانمايش ميدهند

tropical گرمسير

die فوت کردن

thank goodness خدایا ُششکر

similar همانند، مشابه ، يكسان

interest عالقه ، ميل ، دلبستگي

hire ګماشتن کار به دادن، وظیفه

tutor معلم سرخانه ، درس خصوصي دادن به

19

Page 20: Vc1

weight وزن

lately اخيرا، بتازگي

distance مسافت ، فاصله

teenager نوجوان

get a long گذران کردن ،بسر بردن

earth كره زمين

craftsman هنرپيشه ، صنعت گر

wood چوب

never هيچگاه ، هيچ وقت

whenever هر وقت كه ، هر زمان كه

joke/joking مزاقشوخي كردن ،

Unit9

take place پیوستن وقوع بهprediction پيشگويي

skyscraper اسمان خراش

press conference مصاحبه مطبوعاتي

ugly ، بد رنګزشت

fortune teller فالگير، طالع بين

travel سفر كردن مسافرت كردن

around the world ګرداګرد دنیا

serve خدمت كردن

refuse رد كردن

happen ، واقع شدن

stew غذا نوع یکcontest مسابقه ، رقابت

abroad خارج از كشور

existence زيست ، موجوديت ،

countable شمارش پذير

village ده ، قريه

salt نمك

20

Page 21: Vc1

dish ،خوراك ، غذا

survivor/s شخص زنده ، باقيمانده ، بازمانده

plane crash سقوط كردن هواپيما

defective ، ، عيب دارعارضه دار

air force هوایی نیرویgarage گاراژ

animal/s جانور، حيوان

zoo باغ وحش

snake مار

lion/s شير

monkey/s شادیelephant/s فیلcountable شمارش قابلbag خورجين، کيسه

project پروژه ، طرح

garden باغstrength نيرو، زور، قوت

arm/s بازوcongested در هم فشرده

designed شده طرحpopulation نفوسprescribe/prescribed دادن نسخهpill/s تابلیت ګولی،overcome یافتن شفاillness بیماری مریضی،vehicle/s وسيله نقليه

damage/damaged خسارت ، خسارت زدن

explosion انفجار

occur/occurred رخ دادن ، واقع شدن ، اتفاق افتادن

parking lot وسایط نقلیهتوقفگاه

short كوتاه ، ،مختصر

small كوچك

big بزرگ

21

Page 22: Vc1

tall قد بلند

thin باريك ، الغر

wide فراخhigh بلندfat چاق

dark تاريك ، تيره

light نور، سبك ، روشن

irregular بي قاعده

syllable هجاء ، سيالب

parentheses ،قوسینكمانها

tribe قبيله ، طايفه

struggle کردن مبارزهlucky خوش اقبال

a little کمى ،اندکى

talented استعداد باargumentative استداللي ، منطقي ، جدلي

selfish خودپسند، خود پرست ، خود خو

jealous حسود، رشك مند، رشك ورز

easygoing اسان گير، اسان ، بي قيد

tolerant بردبار، شخص متحمل

patient بردبار، صبور

comfortable بخش راحتconvenient راحت ، مناسب ، راه دست

egotistical پرست خودconfident مطمئن

cunning زيرك ، مكار، حيله باز

romantic محبتیتصوري ، خيالي ،

troublesome دردسردهنده

good looking زيبا،شکيل ،خوش منظر

hard working پركار، زحمت كش

lovely دوست داشتني ، دلپذير، دلفريب

talentless بى استعداد

sleepless بى خواب ،بيقرار

22

Page 23: Vc1

cleaver هوشیارساطور، شكافنده ،

irritating کننده عصبانیdisturbing مزاحمتیdelicious لذيذ

appetizing محرک ،اشتهااور

habit عادت ، خو

purposely َا قصد ًاا، عمدexpect/expected داشتن توقعangry ناک غصه قهر، بهdifficult سخت ، دشوار، مشكل

locality جا، محل خاص ، محل ، موضع ، مكان

bowling بازي بولينگ

large بزرگ

solve/solving riddles را حل کردنجدول معما

test tube لوله ازمايش

definitely قطعی طور بهhardly بسختى

Unit11

unspecific مشخص با

repeated پى در پى ،مکرر

basic training اموزش مقدماتى

successfully باموفقيت ،باکاميابى

dream/dreamed خواب ديدن

prophet پيامبر، پيغمبر، نبي

spreadable ساری

disease بيمارى

goal هدف

strengthen/strengthened نيرومند كردن ، قوي كردن ، تقويت دادن

achieve/achieved کردن حاصل اوردن، دست به

period دوره ، مدت

duration مدت زمان ، طول زمان

23

Page 24: Vc1

aircraft هواپيما، طياره

poem شعر

maid پيشخدمت مونث ، دختر

waiter يشخدمت

knowledge علم

lightening تجلی

unparalleled مانند بی و مثل بی

universe ینات کا

criminal جنايتكار

judge قضاوت كردن،قاضي

concentrate متمركز كردن ، تمركز دادن

whisper/whispering کردن پسپسک

window shopping / وساعت اشیا کردن سیل به فقط خریداری به اراده بیدون مارکیت با رفتنتیری

plagiarism دزدي ادبي

illegible نامفهوم ،ناخوانا

eligible قابل انتخاب ، واجد شرايط، مطلوب

scholarship برس تحصیلیکمک هزينه تحصيلى ،

careless ، بی پروابي دقت

exactly ًاابدرستي ، دقیق

blame مالمت كردن

search جستجو كردن

escape گريختن

useful مفيد ، كارا ، سودمند

nonsense بيمعني

murder قتل

weapon سالح ، اسلحه

hut كلبه ، كاشانه

angrily از روي خشم

24

Page 25: Vc1

rescue ، نجات دادننجات

meaningfully معنی پر طور به

secret راز

fool نادان ، احمق ، ابله ، لوده

alone تنها، يكتا

Unit12

discuss/discussing بحث كردن ، مطرح كردن ، گفتگو كردن

important مهم

completion اتمام ، تكميل

decade/s دهه ، عدد ده ، دوره ده ساله

spoil/spoiled دادن ناز بسیارmotorway راه ماشين رو

electricity برق

commercial break تجارتی اعلان خاطر به کوتاه دمهdisturb مختل كردن ، مزاحم شدن

Unit13

eliminate از بین بردنمحو كردن ،contamination الودگي ، كثافت

encounter برخورد، روبروشدن

incredible باور نكردني ، غيرقابل قبول ، افسانه اي

phenomenon پديده ، حادثه

pollution هوالوث ، الودگي ، كثافت ، ناپاكي

obviously بطور اشکار يا معلوم ،بديهى است که

increase افزودن ، زياد كردن

unfortunately متاسفانه ، بدبختانه

25

Page 26: Vc1

municipality شاروالیpretend بخود بستن ،دعوى کردن

responsibility مسئوليت

mayor شاروالband پرسونل ګروپ،gather/gathering گرد امدن ، جمع شدن

volunteer داوطلب

garbage زباله ، اشغال

garbage can دانی اشغالadvise دادن مشورهembarrassing کننده خجالتagree موافقت كردن ،موافق بودن ، متفق

بودنaccept قبول كردن، پذيرفتن

waste ، ضایع کردنبيهوده تلف كردن

collect جمع اوري كردن

sticker/s کاغذ خودچسب

handball بازى بين دو تيم هفت نفره با شش بازيگر و يک دروازه بان

library كتابخانه

recognize شناختن

pollute نجس كردن ، الودن ، ملوث كردن

environment محيط

recently "بتازگى ،اخيرا

Unit14

continuation ادامه ، مداومت

describe شرح دادن ، توصيف كردن

progress جريان

interrupt دیګران صحبت در کردن خله مدا

peel/peeling پوست كندن

iron/ironing اتو كردن

towards بسوي ، بطرف

recipe دستور خوراك پزي

26

Page 27: Vc1

playing cards کردن بازی قطعه

bang صداي بلند

bar ميكده

steak/s کباب

novel رمان ، كتاب داستان

diary دفتر خاطرات روزانه

monopoly لاتری ګیم

prepare مهيا ساختن ، اماده شدن ،

Dear students,

Try to memorize the words by using them in phrases and sentences. Do not memorize them individually.

27