Save the Children International · Web viewبود نبود یک بابه چوبشکن بود. مه...
Transcript of Save the Children International · Web viewبود نبود یک بابه چوبشکن بود. مه...
شکاری و چوبشکنجنگل نزدیک در چوبشکن خانه
. . میکرد زندگی کالن جنگل نزدیک در اش خانواده با مه بود چوبشکن بابه یک نبود بود. شکتاند می چوب و رفت می جنگل به روز هر چوبشکن بابه
. . شدند خوبی دوستان هم با آنها شد روبرو جنگل در اش سگ و شکاری یک با چوبشکن بابه روز یک. میرفتند . خود کار بی کدام هر برسی احوال از بعد شده یکجا هم با جنگل در صبح روز هر
. کردند می شکار شده جنگل داخل اش شگ و شکاری و مشید شکستاندن چوب مصروف چوبشکن. میکرد زندگی تنها شیر یک جنگل داخل در
. بود غمگین بسیار تنهایی از شیر. . زد چیغ بلند و بود ترسیده بسیار شکاری شد روبرو اش سگ و شکاری با شیر روز یک
. شما با خواهم می هستم جنگل نتهایی شیر من زد صدا شیر گرفت نشان شیر طرف به شکاری بعد. شوم دوست
. شدند دار وفا و خوب دوستان هم با اش سگ و شکاری و شیر. کند معرفی چوبشکن بابه به را خود دوست خواست شکاری روز یک
. کرد ضعف و ترسید شیر دیدن با چوبشکن. بیاورد آب دریا از تا دوید شکاری
. . آمد هوش به چوبشکن آهسته آهسته باشید آب چوبشکن روی ب شکاری. گفت قصه چوبشکن به را شیر با اش شدن دوست قصیه شکاری
. کرد قبول را شیر با دوستی پیشنهاد هم چوبشکن بعدآ. بودند صادق و راست هم با همیشه و شدند دوست و رفیق هم با آنها چهار هر
چوبشکن بابه و رفتند می شکاری به جنگل داخل اش وسگ شکاری شیر همدیگر دیدن از بعد صبع روز هر. شکستاند می چوب
. کردند می تقسیم هم با را خود کار شمره و شدند می یکجا باره دو همه عصر هنکام درکدام هر کردند می زندگی خوشحال آنها شدند می روان خود های خانه طرف به همه حاقظی خدا از بعد
بماند باقی پایدار و محکم شان دوستی تا نمودند می کوشش