://haqaeq.files.wordpress.com/2010/01/sonni-shoda…  · Web viewمجموعه حوادث و...

237
چ ه ون گ ت ي هدا م؟ ت ف ا ي( را چ ن س ی) دم س ولد ت ى اره& دوي و& اب خ ت ن ا ی و ت ی ض ت ر م ر مه راد:

Transcript of ://haqaeq.files.wordpress.com/2010/01/sonni-shoda…  · Web viewمجموعه حوادث و...

يافتم؟ هدايت گونهچشدم( یسن چرا)

نو ىانتخاب و دوباره ىتولد

: رادمهر مرتضى

﴿ ﴾

(56)القصص:

دوست كه را كسى نمىتوانى تو» هر خداوند ولى ،كنى هدايت دارى

.«مىكند هدايت بخواهد را كس

تقديمعزيرم مادر و پدر به

پدرش كه فرزندي عزيزم، فرزند نويد، به.نمی شناسد را

هم و ها همكالسي تمامي به.يی هايما هدور

.می گردند حقيقت دنبال كه جواناني به خرافات و بدعت و شرك از كه آنان به

.ندا هشد خسته آزاد ند،ا هآمد دنيا به آزاد كه آناني به

آزاد می خواهند و می كنند زندگي.بميرند

در را ثبات استقامت، اخالص، كه آناني بهآموختم. آنها از دين

كه تويي »موالناي« من، اي تو بهگرديد. من هدايت سبب دعاهايت

مندرجات فهرست

1.....................................شا هعقيد خاطر به فقط11................................یخانوادگ وضعيت و نسبت

17............................................بلوغ تا كودكي از18......................................حوزوي تحصيالت آغاز27...................1369 سال دانشگاهي تحصيالت آغاز46.................بوشهر استان كنگان«» منطقه به سفر48...........................(بلوچستان) عشق ديار به سفر52............................................اقامت روز اولين

57.........................................اقامت روز سومين67.......................................................سفرحج69......افك واقعه مورد در مدينه در سخنراني از تحليلي

75.................عراق سليمانيه و سوريه كشور به سفر77...............................................سوريه به سفر79...........(عراق سليمانيه و سنندج) كردستان به سفر83...............................................مشهد به سفر85..............................تازه تحوالت و جديد ترم آغاز

90...استادي الله آيت و خراساني وحيد الله آيت با ديدار93..........كاشان مسجد در سخنراني و كاشان به سفر

97......................زندان و شكنجه دانشگاه، از اخراج100...............................بلوچستان یسو به یسفر

101.........................................تهران به بازگشت102...........................................مجدد دستگيري

103.................اطالعات مخوف گاه شكنجه به انتقال107..............................اوين زندان به شدن منتقل109...........................مادر و پدر همراه مشهد سفر

شدم: تولدى سنی چرا 3نو انتخابى و دوباره

113.................................محمدي عليرضا شهادت114..................................رادمهر ارسطو شهادت

116.................مجدد زندان و كرمانشاه در دستگيري119..................پاكستان در ترور و دربدري و آوارگي125...................................................آخر حرف125...............سالگي 13 سني مقطع تا تولد زا (الف

127................................عقيده و بهمذ تغيير (ب127............................................نهائي يللتح (ج یمرتض االسالم حجت شهيد جاويد؛ هميشه ياد به

131......................................................رادمهر146.........................................................تذكر

147.....................................................يادآوري

شا هعقيد خاطر به فقط

به كه یيفرسا طاقت یها رنج و درد همه آن از پس در آرام آرام داشتم بودم، شيدهچ او، هب عشق خاطر يها هرد و تپه در و يردانگسر و حيرت بيابان

اهمگن اهگنا می زدم امگ ران،جه و فراق و مظلوميت می كرد، لبج خود به را همجتو دور از ،افتاد ييزچ به

لرزاند، را تنم فغانش و ناله و هآ يصدا رفتم، جلو ،كرد دراز نم يسو به را دستانش فتم،ر لوج يشترب

تم؟هس كه من دانستمی انگار به ييبجع رايبس احساس ريستم،گن را چشمانش

اشك از د،شبا يا هآوار نيز اين شايد داد، دست من را ستم و ظلم داستان چشمانش در هزد حلقه هجشكن صةق ،شدناكرد و رفتهگ يصدا از خواندم،می

.زدممی قرو ار مانز جباران يتذا و يا هآوار ،من ونچهم بود يا يبهغر نيز او!يرآ

يا هپرند و نستوه يدهاجم دلسوخته، يعاشق ،هديجنر شمانچ در ريستنگن ياندك زا پس ،شكسته بال و رپ

پارسال، یمرتضا ؛پرسيدم را شانشن و نام يش،زيبا ،فردا در ديگران یبرا یراهنمائ و امسال مصعب

انج و وشگ با را اش يگزند هصق و تمسنش شكنار.شنيدم

معنا تمام به يعاشق فعال، يپزشك ،زممتا يروحان.يافتم ار او رايع تمام ييوج حقيقت و

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه2

پزشك نيز مادرش و پدر بود، داشته مرفهي زندگي خاطر به اما داشت، نيز ويال و موبايل ماشين، بودند، كرده رها را همه شا هعقيد خاطر به فقط شا هعقيدبود.

شدن محروم دري، به در و آوارگي زندان، و شكنجه و سالم يا هعقيد انتخاب خاطر به تنها را چيز همه از

بود. كرده قبول صحيح، از را پاكي و صداقت وقتي ،می ورزيدم عشق او به

،كردم حس را نيتش خلوص اين وقتي كردم، درك او.گرفت جاي قلبم اعماق در

گرفته او از را فرزندش و زن عقيده، خاطر به.بودند را شا ييدارا و ثروت و پول شا هعقيد خاطر به

.بودند كرده غصب و پست هر و حوزه دانشگاه، از شا هعقيد خاطر به

بودند. كرده اخراجش مقامي زن از كشيدن دست وقتي ديدم، را مرتضي وقتي

كردن رها وقتي شدم، متوجه را فرزندش و جوان نمودم، احساس را مقام و شغل و دانشگاه و درس

و كند نمايان را خود حقيقت كه وقتي فهميدم فدا و كشيدن دست يابد، دست حقيقت به جو حقيقت

و آسان چقدر برايش حقيقت راه در چيزي هر كردناست. شيرين

و صادق واقعا كه شا دروني عشق آن خاطر به هر در و می كرد، جذب خود به را یهركس بود، حقيقي

به را اطرافيان اختيار بي می نشست، كه مجلسي به شا دروني آتش آن از و می كشيد، خود سمت

درس او از بنده می بخشيد. خود نور و گرما ديگران راه در استقامت آموختم، را ايثار و اخالص استقامت،

شدم: تولدى سنی چرا 3نو انتخابى و دوباره

يك در و خويش، آرمان و عقيده بر استقامت دين، دليل هب یوقت ،یحقيق رمانآ و هدف به دادن بها كالم

به و كند ترك مرا شد بورجم آمده، شپي كه يكالتشم و مغ از ييدنيا با مرا نمايد، سفر نامعلوم یديار یسو

.ذاشتگ یجا به اندوه نگاه مرا كوچك ندزفر یوقت ،بود لحظات آخرين در

ياد به كردم یم احساس بوسيد، یم را او و كردمی در اشك است، افتاده خودش كوچك «نويد» به اما ،رفتگ یم يشصدا و زد یم حلقه مانششچ

خنده به را شخود ت،شدا كه ینفس عزت خاطر.نكنند ساحسا رانيگد تا زدمی

را دارمانيد لحظات ينخرآ راشعا وقت چهي و اندوه و حزن زا پر يصدا با كه كنم ينم شامورف بودند، هجران و فراق و درد از يحاك كه يتكلما م،غ

می خواند: سخنم شب همه ستا اين من فكر روزها

دل احوال از افلغ راچ كه خويشتنم

﴿ يبايز هجمل با را او می گفت يناراحت و درد از وقتي ﴾. یسكينت .(.173عمران: )آل

(.40)التوبه: .﴾ ﴿ شعار با و دادم یم.نمودم بدرقه را او

و سرزمين، و ديار كدامين يسو به رفت، كجا به اما بود، ینم قلم رگا راستي سرنوشت؟ كدامين یسو به كار در ینوشتن رگا و نداشتند، وجود كلمات رگا

باخبر ياله انگدلسوخت یگزند از ما چگونه بود، ینم.فهميديممی را آنان يگزند جريان نهگوچ می شديم،

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه4

در و بوسيم یم را نازنينت يها قلم! دست يا پس گيبند و تعظيم سر خالقت جالل و عظمت مقابل.می آوريم فرود

و انگبزر يگزند روش در تفكر و ورش و مطالعه رجال، يگزند حوادث و خاطرات ينچنهم و نگاذشتگ

مطالعه كه يآنان يبرا ستا سدر و تجربه سراسرمی كنند.

گمشده يبغر اين از يدوستان جهت همين به را خويش رنج و درد پر يگزند وقايع تا دبودن خواسته

اثر بر يجويان حقيقت يندهآ در يداش زد،يبر كاغذ بر "نويد" يروز شايد يا و افتند،ي را تحقيق آن همطالع او توانست باالخره و افتاد شا هآوار رپد ياد به كوچك

را حقيقت مادرش و پدر يروز شايد يا و ،بشناسد را فرزند و آمد شجو به شان عاطفه و فهميدند

.رفتندگ وشآغ در را دلبندشان و شكنجه حبس، تالمشك علت به او متاسفانه اما

از می خواهد كه االن است، كرده اقدام دير يگوارآ قدرت ها شكنجه آن رنج و درد ،بنويسد شا يگزند

به در و يآوارگ همه اين يوقت و يرد،گمی او از را تفكر از را نديشيدنا و بيان قدرت كندمی تصور را يدر آن بر باز اوصاف اين يتمام با می دهد. اما ستد

آن بنويسد، ستا توانسته كه هم رقد همين كه شديم پر هدردنام يك عنوان به انگخوانند تا نماييم منتشر را

در امروز وانج نسل و .رندگبن آن به زگدا و سوز.نكند يگندز ترديد و شك يدنيا

.زور آن اميد بهشمسي هجري25/5/1381

شدم: تولدى سنی چرا 5نو انتخابى و دوباره

سالمإال طريق هدانا يالذ لمين،العا رب هلل الحمد سيدنا ىعل المسوال والصالة حسانإوال يمانإوال ىلإ جمعينأ هعتباأو صحابهأو هلآ ىوعل محمد موالناو

.الدين يوم و عقل انديشه، و فكر كه را يهست خالق سپاس

شستاي را يپاك ذات.فريدآ را نور و هدايت ،خرد ی احاطه و هقبض در يهست جهان كل كه می كنيم هگاپيش به یگبند و تكريم و تعظيم سر ،وستا مطلق خرد ،معرفت و علم ما به كه آوريم یم فرود یخداوند

.است فرموده یارزان را ندانديشي و در را يتهدا نور كه ويمگ یم سپاس را تو!خدايا

.یتاباند نيز من قلب من به را انديشيدن نعمت كه ستايم یم را ! تویاله

.یداد من به را متشها كه شاكرم را ارا! توگپرورد

.بردارم قدم شهادت هرا در وانمتب ات يبخشيد است، یرامگ ي هخوانند شما یرو پيش آنچه

ضاللت، و هيامرگ دوران از است یا مهانگسو با مقابله در ،دوران ظالمان ظلم از است یزارشگ

وصل و يتهدا نادور از ستا یا نامه ددر ،یآزاد يكلمات باالخره و يحقيق معبود و محبوب به شدن با نو زيستني و دوباره يولد»ت مورد در است

كه درست و صحيح يراه پيمودن در«نو يا انديشه.است ياصل معبود و حبوبم به رسيدن راه همانا

نقصهاي و اشكاالت مطالب نتنوش در چهنچنا پس اين يزعز نگاخوانند اميدوارم ،دشومی ديده يادب

حال به تا بنده كه راچ دهند، قرار عفو مورد را حقير نيز ما يهشگادان هرشت و ما هنزد قلم يباد زمينة در

ودجو عدم خاطر به پيشاپيش پس است، نبوده ادبيات

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه8

زشپو ما نوشته در استاندارد و خوب بياتيادمی طلبم.

احساس خود در كه يسالتر و تعهد به بنا اما و خويش يگدزن از يمختصر دمش زيرگنا ردم،كمی ندچ تحقيقات و مطالعات حاصل كه يتلحظا و ايعوق

اربجت ،يحوزو و ياهگدانش محيط در من ساله همه زا تر مهم و يآوارگ حبس، ،هجشكن زندان، انردو

من رد يعقيدت و يفكر يونگرگد و تحول سبب آنچه ريتحر و تدوين نمدو يا سالهر صورت به رديد،گ

آزادانه می خواهند كه يآنان که اميد اين به نمايم، و تحقيق يرو از و تقليد ونهگ هر از ردو به و نديشندبي

نمايند انتخاب را صحيح و درست يمذهب و يينآ تفحص.دنشبا داشته يا ربهجت ،راه نيا انتخاب و پيمودن در

الكام رتصو می خواستم هچ رگ ا!يرامگ يا هخوانند در و بود گذشته من بر آنچه و قعياتوا زا يروشن

يفكر حولت يها مينهز اسااس و دبو كرده نفوذ ودمجو به اما نمايم سيمتر ،كرد ايحاد من در را يعقيدت و

به نينچهم و شدم مبتال آن به كه يديشد يماربي علت ينا رد م زال يگمادآ و يكاف تخصص تنشندا دليل

نوشتم،می بايد كه را آنچه تمام نتوانستم زمينه هر به اما ،دهم قرار زانيعز شما اخيتار در و بنويسم

دوستان و اطرافيان از يتعداد تشويق خاطر به هتج آن زا اندك و مختصر ندچ هر يصفحات هك شدم آن بر

يتوفيق و عمر ارمگدرپرو شايد كشمب ذغكا بر دوران پر گيزند مفصل رطو به انموبت بيشتر ندهآي در تا داد

م.بكش مترسي به را خويش نشيب و فراز حوادث باشد رومقد برايم كه یحد تا نمودم یسع

همراه و واقعيات اساس بر مجموعه ناي در فاقاتتا و

شدم: تولدى سنی چرا 9نو انتخابى و دوباره

بلكه السيك،ك رمان سبك به نه البته باشند، شواهد با.ورمآ در تحرير رشته به را آن وياگ و ساده زبان به

از خود، عقيده به يمگوب تر واضح خود، اهگديد از عنوان به مجموعه اين در مندرج حوادث و مطالب

خرافات، دام از اسارت ياهزنحير سستنگ عامل تفكرات ،جهالت بلند يارهايود ريختن فرو و وهوماتم

يدنيا از ريزگ و يمذهب ونهگ تعصب و جاهالنه محض انهايت و ترديد شكيك،ت ،تفريط افراط، ابهامات تاريك فقا به رسيدن و تفمعر و لمع بلند قله بر مصعود

نمايم. يم تعبير ايت،هد و حقيقت تعصبات و ابهامات تاريك يدنيا از خروج البته زير كه ينحو به يمذهب يها طتفري و طرااف و جاهالنه

نام به يا هپديد ي،تربيت و اتيتبليغ شديد باران با جز ته،شدا عامه صرفم ما كشور در كه «ذهب»م

.ستا يدشوار بس كار ،خداوند به نتواستعا توجه عنايت يقفتو كه ذارمگساسپ را حانسب خداوند

دومحد و مختصر چند هر تحقيق و مطالعه با فرمود و مرفه بسيار يزندگ به خاطر اطمينان با و آگاهانه

و متعصبانه يادني نينچهم و پدر هرايانگ تجدد و اشرافي يها هپرد دريدن با و اعتنا، يب ،مادر يمذهب صرف نپذيرفتن و موهومات و خرافات ابعض و ابهام و يتاريك نيز یرگدي اسالم یدنيا ،یشيع عالم جز كه واقعيت اين

باعث كه بياورم یحقيقت به رو و مهد پايان هست،ردد.گ یم خرتآ و نياد در سربلنديم و نجات ،یشيع یفكر خطوط و مذهب به كردن پشت با

به ماعتج و سنت اهل مذهب به پيوستن و دنيروگ.ما هكرد پيدا اتصال یدين مستحكم بسيار یواقعيت

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه10

جرمند ثباحم و مطالب!سلمانم ربراد و خواهر دبرخور رمحو و ياعتقاد اعمدت موعهجم اين در

ييعن يزمتما و متفاوت يفكر خط و انديشه دو متقابل لذا.است هيعش مذهب و جماعت و سنت اهل مذهب

احزاب از یيك هيچ با كه دارم یم اعالم صراحت به ت،اتعامل راضغا و نداشته یگوابست یسياس

ظلحا درمو يسياس ياههاگديد و مالحظات مناسبات، به ات خواستارم سبحان خداوند از.است رفتهگن رراق

و هميدنف درست توفيق ما ی هامعج وانانج ههم عنات را كردن انتخاب درست و انديشيدن درست.الله شاء إن .فرمايد

رادمهر یمرتض.شـ ه1/1/1381

.قـه1423 الحرام محرم6 شنبه جپن

یخانوادگ وضعيت و نسبت

در رادمهر، دافرز ردكتو فرزند رادمهر، یمرتض من نشين یاشراف یها محله از كيي در هـ،ش1351 سال

خاطرات و روايات اساس بر.شدم متولد تهران رسيده، ثبت به و بسته نقش ذهنم و فكر در كه والدين قاجار سلسلة اشراف و يانرقاجا به پدريم نسب

واهرخ) الملوك فخر ي هنو پدرم، جد واقع در.رسد یم كه پدريم ي هباشد. خانواد ی م(قاجار شاه الدين ناصر به هم هنوز تا دانند، يم قاجار اشراف از را خود

گراييتجدد سبك به رياناقاج يها منش و فرهنگ.دارند يخاص توجه و اعتقاد اروپايي

سبن لحاظ به كه يحسين ليهاع سيده دكتر مادرم و دكتر كه يوجود با ،تاس يحسين سادات به سوبنم

اما ،است روشنفكر اصطالحا و يعال تحصيالت يدارا.دارد شديد يبند يپا ونهگ مذهب يعيارهام و كالم به

م،رماد و پدر ي خانواده شخصيت، و يفكر تهج به به ،هستند رگيكدي با ايزممت و تومتفا اهگديد دو ياردا رانود و اليانس به معطوف آنان ازدواج والدين ايتور

فرد به منحصر و خاص حديث كه است ييدانشجو.دارد را خود

كه ييجوشدان زمان رماد و پدر تيب:رت ناي به علوم تحصيل غولشم هگادانش يك رد همزمان بطور ممتاز و برجسته دانشجويان از دو هر ند،ا هبود يپزشك

.می باشند يپزشك علوم ييرگفرا در و دوخ زمان رد معاشرت تقريبا و فكري ضريب بودن باال و گيبرجست

بين يمند قهالع و ارتباط يها زمينه هگانشاد در آنان

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه12

نهايتا كه می نمايد فراهم كديگري هب سبتن را آنان.يرندگمی جوازدا به تصميم و يفكر ضادت اظحل به دواجاز زا بلق اما يحون به خانواده دو بين رد حاكم اتيطبق يها تفاوت

نام صاحب طبقه از ار خود پدر ةخانواد كه بود االب طحس در و باشخصيت ،گفرهن با ،ياشراف

رپد دو اين دواجزا با شديدا هتج همين به می دانستند، و الفتهاخم كه يدح تا می كردند مخالفت مادرم و ودجو با اما ،سيدر خود اوج به آنان بين ادالتجم شكل ينوالد دواجزا نهايت رد شديد يالفتهاخم

رد كه يانور و يفكر نامناسب يها زمينه اما ،گرفت رد و ياج بر يپا نانچهم ودهب فرد به منحصر خود نوع

بود. شده ذاشتهگ تاثير و هتانداخ سايه خانواده فضاي صورت ينوالد دواجزا حال هر به نكهيا زا نظر عقط

تفيا ادامه يطبيع مسير به خانواده يگدنز و رفتگ آن آثار خانواده يطبيع يگدزن تنفرگ شكل اما ترتيب ينا هب يواراگن البج حادثه با هجموا اصخمش

!افتاد اتفاق نام به يفرد با ييوجشدان مقطع در رماد و پدر دودنب همكالس و هردو هم حكاكيان رمنصو رتدك آقاي

با نزديك بسيار وابستگي ینسب لحاظ به ايشان كه تمايل ابراز نيز ايشان گويا ت،شدا یرماد خانوده.دينما واجزدا مادرم اب تا ودب نموده

با ازدواج رد مادر توسط یو پيشنهاد نكهيا زا پسشديد جهت اين از يو رفتگ شكل پدرم با و احترنا ا

دصد در همواره والدين با عناد و كينه داشتن خاص شكل هب ييررگد هاي زمينه ايجاد و جويي انتقام

د.بو پدر با

شدم: سنی چرا 13نو انتخابى و دوباره تولدى

محيط ظن سوء و عامجم در پدر يتشخص ريبخت با و عناد كه يحد تا دييگشا عقده اهگدانش يفضا و

را رپد كه سيدر جايي به پدر اب حكاكيان كترد عداوت در اينكه به توجه با نمايد وطن ترك تا ختسا زيرگنا

يپزشك علوم هگادانش در پدر خاص، يانمز مقطع اين شپژوه و مطالعه بخش در اهگدانش در تدريس ضمن

هيئت عضو حكاكيان آقاي قاتفا به و داشت اهتمام نيز نيز يجالب بسيار هبودند- حادث نيز اهگدانش يعلم

و تحقيقات جريان در پدر كه تيبتر اين به داافت اتفاق ريه سرطان يدارو فرمول فشك به وفقم شپژوه شفك يماجرا از حكاكيان دكتر آقاي چون.بود شده به یدستياب درصدد و بود شده هگاآ مزبور يدارو

موفق اما بود خود نام به آن ثبت احتماال و مولرف ريشه كه یقبل یعداوتها و حسادت به نظر بود نشده

تمته به اقدام ،داشت مادر با ازدواج توفيق عدم در در ويژه به را پدر شخصيت تخريب و افترا ها، زدن

عرصه كه یحد تا نمود دنبال یاهگدانش یعلم امعجم در شد زيرگنا پدر كه دبو نموده گتن پدر یبرا چنان را

تكميل و امهدا عنوان تحت ظاهرا1357 سال به(اعصاب و مغز در تخصص اخذ) دخو تحصيالت

.نمايد تم عزي(فرانسه)كشور از خارج اقامت سال سه احدود فرانسه كشور در پدرم

دكتر خانم نام به يمسيح دختر يك با كه تداش يك در اليمار و پدر كرد ازدواج ترتيب اين به»ماريال«

استاد دختر ماريال بودند، تحصيل مشغول هگادانش از يروز ن ايشا. بود((Frishter فريشتر دكتر بنام پدرم نيسرزم كدام اهل شما كه می كند سوال پدرم

از ايران. سپس:ويدگمی جوابش در پدرم هستيد؟

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه14

يا هستيد مسلمان شما ياآ می كند؟ سوال پدرم بيشتر ها يمحمد يينآ از ماريال فهمد یم پدر ؟يمحمد

يمحمد ويد: منگمی جوابش در يدآمی خوشش اما می كند قبول را پدر حرف صادقانه هم او و هستم

يمحمد پدرم كه می شود متوجه تحقيق از پس او كه كند يهجتو را او می خواهد هچ هر پدر.ستين

پدرم به يشكن دندان جواب يالرما است، يمحمد را محمد نكهيا نه يد: محمديوگمی او می دهد

يمعن و يگزند مالك را محمد اينكه يا و پرستندمی ركردا رد ملع ييعن يمحمد ،ندا هداد رقرا خود يگزند

يبرا ها يراناي شما ،است سنت اهل همان كه محمد.يدا هاختياركرد يمعن انرازه خود يگزند

بر رد را يمولود آنكه دونب محدود دواجزا مدت اما زا رپد سپس ،می شود يياجد هب يمنته د،باش داشته

12 دودح و می كند متيعز كانادا كشور به فرانسه.است تداش اقامت روشك زا جرخا در سال اقامت ركشو از جرخا در پدر كه یمدت لطو در

كه یوحبن تشدا ادامه خانواده اب وي ارتباط ،داشت و رفت پدر تاقامل به كشور زا جرخا به اروبد رماد

يبتغ طول در.تسا بوده برقرار یفنتل ارتباط اكثرا یرستپسر و كفالت خانواده در پدر حضور عدم و

حكاكيان ركتد . آقايبود یپدر گزربپدر با ادهوخان پدر بتغي در كه رسانيد یحد هب را رذالت و تثخبا

و عرصه ادجاي و لفتمخ یها ترصو به وردم چندين طالق رپد زا تا داد نهادشپي مادر به نامناسب یها زمينه

یحيا و وفا ،بجح اما ،نمايد ازدواج یو با و رفتهگ هميشه یارب (حكاكيان ركتد) یو تا رديدگ بجمو رماد

.بماند قفنامو

شدم: سنی چرا 15نو انتخابى و دوباره تولدى

و1370 سال رد جرخا از رپد بازگشت زا پس سيتدر به شتغالا و هشگادان رد انشاي ددجم رحضو

يفرانسو يمسيح زن يالرام كترد خانم ،يشگاهدان ددجم ازدواج يو اينكه با آمد تهران هب رپد مطلقه

دوستانه، و رمانهحتم ربسيا مناسبات اما بود كرده شايد و داشت رپد با ياخالق شئون حفظ ضمن

در تا بود شده بموج پدر به نسبت ايشان ياردوفا سرطان يدارو كشف مولرف و ولمحل تهران سفر زمان ذرگ يال البه در و شده شفرامو كه را ريه

پس و برده مريكاآ به و يردگب پدر از بود، شده مدفون به شده فشك لفرمو يينها تست و كامل زمايشآ از

يك كه.بديا انتشار و آمده در يابتك و مجموعه صورت يبرا يالرما دكتر خانم توسط مزبور كتاب از سخهن

شمندزار افتخار و توفيق اين پدر كه شد فرستاه رپد خود يفرانسو يمسيح نز يوفادار هونرم را

ثبت پدر اسم به ريه نسرطا يدارو چه رگ .می داند پدر و شد كشف هري سرطان ويدار كه همين اما نشد

،بود ارزش با يكل خود اين بود شريك خير امر اين در فراز ،ركشو و خانواده در پدر حضور عدم ترتيب اين با تحليل در.داشت دنبال به را يفراوان ياهنشيب و

حضور عدم اساسا اينكه و خانواده يفضا و مناسبات از قبل يونتهاشخ و عناد در ريشه كه خانواده در پدر

يها هنزمي و بوده ذارگيرثتا هوارهم و داشته ازدواج ود،ب ردهك فراهم را خانواده يپريشان و اضطراب

دو بترتي به فرزند سه والدين دواجزا ةثمر و صلاح.بود دختر يك و پسر

اطالع به می دانم الزم جا اين در آنچه مشخصا ةخانواد كه است يا لهسأم برسانم، يرامگ انگخوانند

با متضاد و متفاوت اهگديد دو از يتلفيق و ركيبت ام

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه16

گفرهن دو كانون وادهنخا يفضا يعبارت به اي و رگيكدي هك ينحو هد. ببو دفر به منحصر متفاوت بينش دو يا و

و رايانهگ تجدد يها منش و گفرهن يدارا يپدر خانواده صرف يها رشگن كه محض يمذهب نيز مادر خانواده

.داشتند يمذهب يفضا و خوب اريسب حد در خانواده يمال وضيعت

ا فطرت.بود برقرار كامال خانواده در يصميم و يعاطف موفق و سالم داننفرز ندردا رزوآ يمادر و رپد هر

یكل ي هقاعد اين زا نيز ما ه خانواد.باشند داشته به خود خاص كرتف زطر اب منوالدي لذا نبودند، ثنيمست

پزشك ،دداشتن یسع یپدر ي هخانواد و پدر كه يحون رد و یروحان داشتند تمايل یرماد ي هخانواد و شوم نظر زا اعمل نكهيا ودجو با يرمگ رقرا وحانيتر سلك

اهگ چهي اما هستم، فاميل منفور و مطرود والدين ميزآ محبت یها هگان و رماد مهر زا آكنده یها وسهب

و سبحان خداوند حب زا بعد و نبرده ادي از را پدر دخو قلب در را والدين هگاايج دوم همرحل در م،ا هعقيد

.دارم دوستشان و می دانم را روشك مرماد و پدر شدم اعثب من اينكه زا و

پوزش آنها از و متناراح ادزي كنند كتر هميشه يراب.می طلبم

بلوغ تا كودكي از هتج درمپ اينكه از سپ دارم بخاطر كه ینجايآ تا

جهت به واقع در يا(تخصص خذ)ا كيزشپ علوم تكميل دوست ،نحكاكيا دكتر طتوس شخصيت، تخريب و عناد

تا يرفتارگ و مشكل ايجاد و شا یقديم ساهمكل و خانواده یرستپسر رديدگ ديار ترك به مجبور هك یحد

شدم: سنی چرا 17نو انتخابى و دوباره تولدى

يخاص رديد. مواردگ لومح دريمپ دربزرگپ ي هعهد به را احساس اين شايد اما ندارم خاطر به انزم آن از

يدرپ ي هخانواد دو بين ما در يياريهاگناساز كه داشتم در ريشه كه خانواده در درپ حضور عدم و يمادر و

دوران به معطوف يگخانواد يريهاگاناساز و مجادالت بدنبال را كدورت ايجاد امعمول بود والدين ازدواج تعامالت و يتربيت ياهوتضاد تفاوت كه ينحو به داشت كه یمورد تنها و بود ذارگتاثير كامال خانواده در ياخالق

كه رددگ یم بر یزمان و59 سال هب هست خاطرم در همحل ندبستا در و رفتهگ را دستم مادر بار اولين یبرا بود- معروف ياسمن دبستان به زمان آن - كه انرنياو كودكانه يدنيا در و زمان آن در چهرگ نمود، نام ثبت

دبستان در امن ثبت اما نداشتم اطراف به يتوجه را آن وصف كه بود كرده خوشحالم ردنقآ ياسمن

پشت را دبستان ي هدور حال ره به ،می دانم كننامم يگسال دوازده يا يازده سن رد تقريبا كه ذاشتمگ سر

تمايالت و رايشاتگ يسن مقطع اين در و داشتم قرار البته ،می نمودم احساس كامال خود در را يبهمذ ثبت بحث يكدفعه كه شد طورچ و ونهگچ كه دانم ينم

اما شد مطرح«عصر يول» علميه ي هحوز در من نام يعالقمند ويژه به خانواده در حاكم ضايف به توجه با

ذارگتاثير المكا هك يمذهب مالحظات به بتنس مادر، يوزحو علوم ييرگفرا از حصيالتت ادامه ضمن بود، در و 1363 سال در ترتيب اين با دم،ونم استقبال نيز

ادامه اتزموا به و همزمان يگسال سيزده ،هدوازد نيز را ودخ يحوزو علوم ،ييراهنما عقطم در تحصيالت

نمودم. آغاز

حوزوي تحصيالت آغاز

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه18

و مادريم و پدري هخانواد دو ينسب توافق از پس یدرون هاي هزنگيا وجود و مادرم، یعالقمند و تخواس

علميه ي هحوز در1363 سال در ،يحوزو تحصيل بحث و كردم. مساله نام ثبت عصر" تهران ی"ول

در زمان آن كه درمپ عااطل به لميه،ع حوزه در امن ثبت رزوآ درپ كه ینجايآ رسيد. از برد، یم سر به كانادا به و شوم زشكپ و دهم امهدا ار او راه كه تداش

تصميم از لذا ردازم،بپ طب بخش در یعال تالتحصي شديدا علميه، حوزه در امن تثب یيعن شده رفتهگ

سهمدر به حوزه از شتدا يدكتا و شد ثرمتا و احتنار يماينراه قطعم در را خود يالتصتح و ردمگبر يدولت

كنم. دنبال حاظل به كه نيز خانواده در ييرگ تصميم يانگگدو يرايشهاگ داشتن و يمذهب ي،گخانواد خاص طيشرا

حوزوي اتيلصتح به می كردم احساس ،يمذهب شديد و متفاوت كامال ردكروي دو به توجه با لذا عالقمندم و رفتگ را خود تصميم مادر تاايهن در،پ يجد مخالفت

رفتنگ اب و یحوزو تحصيالت مهادا ضمن شد قرار يينماهرا مقطع در را خود تحصيالت یخصوص معلم

،رددگ اجرا پدر نظر هم ترتيب اين با تا دهم ادامه نيز هك دنشو جاديا من يحوزو صيالتتح در يا وقفه هم و علوم ييرگفرا لهسايك ي هدور روش اين ييرگبكار با

عمقط اول هيكسال والمقدمات( )جامع يحوزو نظر يافت، خاتمهو وعرش مانهمز طور به يراهنماي

یهوش يبضر از اينكه و يذات استعداد و عالقمندي به از اعم امتحانات در م. لذادبو برخوردار یا هالعاد وقف

و قبول قابل نمرات با هنماييرا در متفرقه و يحوزو رچهگ ذاشتم،گ سر پشت را اول سال خوب سيارب

را يايبال سيارب يها هزينه يخصوص ملمع از ييرگ هبهر

شدم: سنی چرا 19نو انتخابى و دوباره تولدى

بسيار وضعيت به هجتو با اما می كرد تحميل خانواده بر ايجاد يمشكل اهگهيچ يمال لحاظ به خانواده خوب يحوزو مقدمات اول و يراهنماي اول حال هر به نشد

.رسيد اتمام به دوم و ييراهنما دوم سال در رفتگ تصميم مادر

كه قم در يهمعل يها هزحو زا ييك در يحوزو مقدمات يمناسبتر يعلم يفضا و محيط از داشت تصور مادر

در ار مود سال لذا.نمايم نام ثبت هستند، برخوردار اما ،كردم نام ثبت«ها يكرمان» علميه ي هحوز و قم

آمده قم به يرديدا جهت مادر كه يكوتاه مدت از پس يتحصيل وضعيت و يدرس شرفتپي ميزان از تا بود ي هحوز يفضا و محيط ي همشاهد با شود اهآگ من

به كه طالب ي هتغذي و اسكان محل اخصوص علميه وضعيت از داشت، طمتوس وضعيت يطبيع طور

محل در لذا نمود، ضايتر عدم احساس موجود با و اجاره مناسب منزل باب يك قم«بادآ زنبيل» دوم سال شبانه تدريس و يخصوص معلم رفتنگ

پايان به يحوزو مقدمات دوم با همزمان را ييراهنمارسانيدم. نزديك «قديريه» علميه مدرسه در را اول مرحله

استعداد ذراندم،گ دبو" سابق ابراهيم شاه" سجدم وربط و تحصيالت به من شديد يمند هاقعل و ياتذ

و مقدمات سال دو يوحوز وملع ييرگفرا در صخا هالس سه اتمام با آن بودن زمانمه اول ي مرحله

ننمود، مشكل ايجاد يا و قفوت هانت نه ييامراهن ي هدور ممتاز سطح در و موفق يها طلبه از همواره بلكه آيت همچون ياساتيد ويقشت و توجه مورد هك بودم

وحيد هلال آيت ،ياستاد الله آيت ،يوسمو هلالم.ترفگمی قرار يحسين هلال آيت و يخراسان

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه20

كه دانم یم یضرور نيز را مطلب اين به اشاره خاص، یزمان عمقط اين در یحصيلت یها موفقيت

اهآگ و مهربان يمادر زحمات و توجه مرهون و نتيجه از باال بسيار حد در و جا مينه در دانم یم الزم هك بود

.نمايم تشكر مادرم همين به نيز دبيرستان ي هدور تحصيالت باالخره

رسيد. ايانپ به يحوزو دروس ذراندنگ ركنا در ترتيب ي ه"حوز در را يحوزو علوم خارج و سطح ي هدوركردم. پريرضويه" س علميه

از سپ كشور خارج از درمپ عتمراج با همزمان كه ذراندمگمی را يتابستات تعطيالت سال، دوازده

ترتيب اين افتاد. به اقاتف برايم يجالب بسيار ي هحادث نام "فيضيه" به علميه ي هحوز روحانيون از ييك با ظاهـرا كه يحسين حسين غالم سيد االسالم تجح

و تبليغات يا هپار انجام منظور به بود يافته يتمامور بلوچستان قهطمن به يعقيدت وضعيت يارزياب

ياستحفاظ حوزه ءجز "رمشك" كه نام به يسرزمين لحاظ به باشد، داشته يفرتامس می باشد، كرمان را ايشان سفر در شدم راغب تحقيق و مطالعه عطش

كامال، "رمشك" كه به ايشان با نمايم. كه يهمراه جوانان از يتعداد با است، نشين يسن ي منطقه

در يزن يسن جوان حوزوي هطلب نفر ندچ "رمشك" كه و مذاكره يعقيدت مسائل يرامونپ بودند، آنان عجم

را يسؤاالت يسن جوان يها طلبه كه شد مباحثه به مزبور محدود اجتماع كه ينحو به نمودند مطرح در كه گرفت شكل يفكر ي هلدمجا و مناظره جلسه يها طلبه سؤاالت به اسخپ در كردم احساس پايان

قااتف اينكه ضمن يم. لذاا هماند بالجواب جوان يسن را يگسرافكند و يگشرمند احساس شديدا مزبور

شدم: سنی چرا 21نو انتخابى و دوباره تولدى

ات برايم زمان آن رد حادثه اين ت،شدا بدنبال برايم فراموش را آن اهگ يچه كه شد تمام رانگ يحد

كرد. نخواهم يحوزو ششم سال ذراندنگ يبرا 1368 سال در

نام ثبت قم"فيضيه" علميه ي هحوز ر د(خارج اول).كردم علوم ييرگفرا حوزه در يزمان مقطع اين در نيز ديگري مهم ي هادثح تحقيقات و مطالعات يحوزوترتيب: اين به افتاد اتفاق

از يتعداد و بود آمده پيش يخاص مناسبت: الف وصف در يفيضيه" مقاالت" علميه ي هحوز يها طلبه

تهيه یخمين امام فرزند ،یخمين یمصطف مرحوم ي همادآ یا هلمقا مناسبت همين به نيز من بودند كرده

بيشتر شده، هئارا مقاالت جمع در كه ودممن قرائت قرار مراسم انگزاركنندگبر پسند و توجه مورد

به يآزاد ربها سكه يك قم، استاندار جانب از و ،رفتگ.كردم فتدريا زهيجا عنوان ن"ارك"جم مسجد در شعبان نيمه مناسبت به:ب

و " تهيهيدهم امام "قائم عنوان تحت يا مقاله قم مراسم انگزاركنندگبر توجه مورد كه نمودم ئتقرا

ينا ما مقاله ختام حسن و اواخر، رد كه رفتگ قرار جانب از و"الفرج انتظار عمالأال فضلأ "و بود حديث هششي يك و نگشترا " يكنيا ي"توحيد اسالمال حجت.كردم ريافتد يادبود عنوان به عطر نيز يجانب يقاتتحق و مقاالت تهيه به زمان اين در رد نم يتواناي و يمند عالقه هك ينحو به داشتم، توجه

توجه تحقيق و مطالعه و يحوزو علوم ييراگفر اينكه و بود كرده جلب خود به را اطرافيان و اساتيد

به قم يهمعل ي هحوز در تحصيل سال نجپ از سپ

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه22

من تمايز وجه و يگبرجست بودم، هنهاد اپ رجاخ عمقط هكاين اوصصخ ،بود محسوس كامال طالب بين در

شديد رانهگجستجو حالت و تحقيق و مطالعه عطش به همواره لحاظ ينمه به كه بود شده ايجاد نم در كه اين تا بودم، غيره و عمناب مقاله، مجموعه، بالدن

اد.فتا اتفاق ترتيب اين به يرگدي مهم حادثه عهو" مجميعباس حسين "سيد بنام يشخص از روحانيون توسط كه كردم دريافت را يمدون همقال زا"ر عنوان تحت و ستانچبلو ارهابچ منطقه يسن

ود.ب شده ارشگن قم به چابهار از یا نامه دلبران" پيرامون مجموعه مضامين و مطالب مخصوصا

اعتقادات و رشنگ سنت اهل اعتقادي مباني و اصول كرام هبحاص و ص هالل سولر بيت لها هـب نسبت آنان

از سپ كه دوب رفتهگ قرار تحليل و بحث مورد ن مورد اتفاقات دمور دو و مزبور مجموعه هلعامط

يزهگان داشتن و كرمش منطقه قااتف ؛یقبل ارهشا واالتس مجموعه همطالع از پس تحقيق، و مطالعه

اسساح كه ينحو به شد، مطرح من يبرا يمتعدد و يغن عمناب از ار سؤاالت پاسخ تا می كردم نياز

فهرست يبند جمع با نم. لذاك دريافت مطمئن در"فيضيه" هعلمي ي هحوز مديريت مركز به سؤاالت

شد توصيه كه نمودم، مطرح را لئمسا عمراج حضور جمعه امام شيننجا يامين هلال آيت تحضر دفتر به

علم در استاد و نام صاحب مدرسين زا ييك كه قم ييراهنما اب كه نمايم مراجعه است، فلسفه و منطق هلال آيت حضرت دفتر نيا" به يتوحيد" االسالم حجت

اما.نمودم مطرح را خود درخواست و راجعهم ،يامين آيت مالقات برنامه كه عنوان اين تحت دفتر ولينئمس

شدم: سنی چرا 23نو انتخابى و دوباره تولدى

يكار و يفكر زياد همشغل است، محدود يامين هلال از پس اينكه تا دشن حاصل مالقات توفيق يرهغ و دارد

آيت حضرت با اهايتن ماجتس و ييرگپي هفته سه وددح تقديم را خود سؤاالت فهرست و مالقات ينامي هلال

فهرست همطالع مشغول انشاي كه يحال در كردم، احساس ايشان يسيما و چهره از بودند، مطالعات

كه می رسند نظر به ضطربم و ناراحت كه ردمك و گفتن ناسزا ،يتلخ اوقات با هلال آيت حضرت ادفعت

و خشم نچنانآ دچار مجموعه، نگارنده به دادن دشنام چنين كه كردم يمن تصور زگهر هك بودند شده يغضب

خود كه يروحان صيتشخ نباز از يكلمات و برخوردشود. يجار است، فلسفه و منطق علم در استاد

گفتند: برو ينانهگ خشم حالت با يامين هلال آيت به ينشد متقاعد چنانچه ،نك مطالعه ار هايمابتك

ينكها ا توضيح.بدهم را جوابت تا بيا اعظم مسجد حضرت حرم يها صحن از ييك در اعظم جدسم

دارد. قرار هممعصو ابعد و نيا يتوحيد االسالم حجت قااتف به حال ره به

محل كه اعظم مسجد در یديگر مناسب زمان در بشرفيا يشانا حضور به بود، یامين للها آيت تدريس

حضرت بار اين اما نمودم، حرمط را خود سؤاالت و از یعدادت حضور در و قبل از تر ينگخشم ه،لال آيت كه یجاي تا داد،ن را سؤاالت اسخپ اينكه ضمن باطل

مجموعه هارندگن به افتراء و شنامد و تهمت توانست، به لحظه آن در كه مفرط بانيتعص به نظر كردند، نثار شرامآ نتوانستم وجه چهي به و بود شده غالب من را یامين هلال آيت حضرت ابالقمت كنم، حفظ را خود

در دهم یم گفتم: استاد! ترجيح و داده قرار بمخاط ،باشم نداشته حضور ندارند، سواد كه نيكسا كالس

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه24

تر ينگخشم را هلال آيت حضرت العمل، عكس اين كه مرا هماهان يرستمم عقط دستور ابعد كه اختس

قم علميه ي هحوز در اينكه افرمودند. توضيح صادر كه بطال یتحصيل هاي زينهه كمك كه بود اين بر روال دفاتر توسط نامتو هزار هفت تا شش معادل یرقم بود. یروحان مرجع تيشخص نظارت تحت و نهاگ سه

آيت ،يامين هلال آيت نظر زير من يتحصيل هزينه كمك ترداخپ يخراسان وحيد هلال آيت ،يكينشم هلال

.می شد اينكه به باشم داشته اشاره می دانم الزم اينجا در

در يحوزو ششم سال قاتفاات و حوادث مجموعه هخاتم با همزمان كه قم فيضيه علميه ي هحوز

يجانب تحقيقات و مطالعات و بود ييرستانبد تحصيالت ياعتقاد و كريف لحاظ از تا بود رديدهگ موجب رگدي

اتفاقات همجموع كه رددگ ايجاد من در ياساس تحول و بيشتر هچ ره بود، تحول اين عطف هنقط وربمز

جز كه ودمب شده عتقدم واقعيت اين به نيز تر عميق شايد و دارد وجود نيز يرگدي مسالا يدنيا ،يشيع ملعا

كه بود يادقاعت و يدرون حركت يك يها جرقه اولين و يبنياد التمتعا در ساخت زيرگنا يشپ از شبي مرا

بيشتر تحقيق و مطالعه خود، دنوب شيعه يعقيدتنمايم.

1369 سال يدانشگاه تحصيالت آغاز

كنكور در شركت و 1369 سال كنكور دنيرس فرا با به ورمآ تبدس را يخوب موفقيت توانستم يسراسر

شامل: مهم بسيار يتحصيل رشته16 در كه يطور كه بودم و... مجاز يداروساز ،يزشكپدام ،يپزشك

اده،نوخا ايتضر تا شد سبب كار نمايم. اين تحصيل توفيق و نتايج اعالم از نمايم. پس جلب را پدر تاخاص

را يپزشك هرشت پدر توصيه و ستخوا به امتحانات در هشكددان در 1369 سال مهرماه در و كرده انتخاب

نام ثبت " تهرانيبهشت شهيد" دانشگاه يپزشك علومكردم.

علوم ييراگفر ادامه ،ياهگدانش تحصيالت آغاز با يرگدي يدنيا اهشگدان ي فضا.رديدگ وقفه دچار يحوزو

كه دادم ترجيح اهگدانش محيط و فضا به توجه با كه بودنمايم. استفاده يروحان غير لباس از

با وياگ يمحدود زمان مدت ذشتگ از پس با اهنشگدا ياسالم انجمن طريق از كه يهاي يگهماهن توجه با و بود آمده عمل به قم فيضيه علميه ي هحوز

و حيتالص يدارا قم فيضيه علميه ي هحوز در اينكه به هگادانش بسيج در عضويت پيشنهاد دموب ييهايگبرجست

.شد داده من به آن در فعاليت و و يفكر تحول و يدرون يها هيزگان داشتن هتج به به يتمايل می كردم، احساس خود در كه يعقيدت

نداشتم يدانشجوي بسيج در عضويت پيشنهاد پذيرش انجمن طريق از بعدا كه يارتباط اما كردم رد را آن و

تاكيد و توصيه و شد راربرق پدر اب اهشگدان ياسالم بسيج رد عضويت پذيرش به زيرگنا انهايت پدر،

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه26

اتقريب دانشگاه اول ترم حال هر شدم. به دانشجوييد.يسر اتمام به رامشآ و كونس با

و فضا با يحدود تا كه اول سال دوم نيمه آغاز در حاصل ينسب يآگاه يدانشجوي و دانشگاه محيط يدانشجوي بسيج عضويت اينكه و بودم نموده انجمن با من بيشتر چه هر پيوند و ارتباط هاي زمينه اين به نظر بود، ساخته فراهم را دانشگاه ياسالم

توفيق وجودي فلسفه و يذات حسب بر كه نگرش نيز متفاوت فكري مجادالت و مباحثات ،نظريات

يدانشگاه مختلف يها عرصه در من حضور لذا هستند می نمود، ناپذير اجتناب داشتم، كه يمسئوليت لحاظ به

يكاف تجربه و يگاهآ عدم لحاظ به دارم اذعان گرچه اتخاذ كه يتصميمات و يدانشگاه مسائل با برخورد در

يبرخوردها ياسالم انجمن با يخاص طور به می شد به يا ،داشت وجود تفاهمات سوء با مأتو و نامناسب

نبود، منطق و عقل ةپاي بر متخذه تصميمات يتعبير تامين جهت در اصوال و ياحساس لوحانه، ساده شايد

اينكه بود. ضمن يدانشجوي قشر هاي خواسته كرده من به معطوف را دانشجو قشر توجه يها زمينه

يترعا عدم يها زمينه رگدي جهت از بود ياصل انگردانندگ ردهپ پشت در كه را ييها شخصيت

هر به اما ،داشت دنبال به بودند اهگدانش ايفض در مسئوليت برنامه در مدمی كر احساس كه آنچه حال شرق وقحق از حمايت داشتم توجه آن به خود يپذير

يها ييرگ موضع همين شايد كه الغير و بود نشجودا من از كه دبو دانشجو قشر از حمايت به و سرسختانه

ساخته يداشتن دوست حاصطال به و جذاب يا ههرچ داشتم دانشگاه از شخصا كه ييربتع و توصيف بود. در

ااساس دارند، نيز رانگدي كه می كردم احساس يا

شدم: سنی چرا 27نو انتخابى و دوباره تولدى

شرورپ محل يعلم يفضا را اهگدانش كه بود ونهگ اين يشرفتپ یبسو حركت و استعدادها یشكوفاي و

يها اقعيتو ،مزبور تعريف وازاتم به اما می دانستم نوع رد می كردم ساحسا كه داشت وجود نيز يرگدي

اهگن از كه می باشند ذارگثيرتا و مهم بسيار خود يفطر مالحظات در ها واقعيت اين ريشه معقول

كه دانشگاه رد يدانشجوي قشر كه ينحو به يانسان و يفطر ياه هغريز يدارا و بلوغ و يجوان عمقط در

و ها لغزش صورت به ابعض كه انكارناپذير يفيزيك در اهتن نه كه دكرمی ورهظ و بروز یاخالق فساد مسموم را آن و انداخته سايه اهشگدان یعلم یفضا

نيز را یديگر مفاسد یها ينهمز بلكه ،داد یم جلوه یاخالق فساد مختصر، تحليل اين با كه نمود یم ايجاد

بروز اهگدانش در مهم معضل يك رتوص به یدانشجوي اول سال دوم نيمة در اساس اين بر كه كرد ظهور و

یاسالم انجمن با مستمر ارتباط داشتن اه،گدانش در بسيج) داشتم كه یوليتئمس جهت به دانشگاه ینارساييها ونهگ اين از وردم چندينيي(دانشجو

رضا محمد سيد) دانشگاه ياسالم انجمن با یاخالق بسيار حد در البته ناسبمنا يخوردهار ب(يحسين

عدم ياه مينهز اقاعدت كه داشتم يجزئ و ضعيف كردملع به نسبت را هگادانش ياسالم انجمن رضايت

آقاي و من بين مورد چندين كه داشت بدنبال مابود: زير ترتيب به ياتفاق وردم ود امخصوص يحسين

ارتباط داشتن لحاظ به يدانشجوي دختر( الف اهشگدان محيط از خارج در ياخالق فساد و نامشروع

يرگدست منكرات ورينمما توسط جوان يتعداد با ادعا جوان دختر چون تحقيقات خالل در شودمی

ابعط لذا است، ياهگشندا يشجوندا كه می نمايد انجمن در و كند یم پيدا ارتباط دانشگاه به لهأمس

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه28

يدآمی عمل به تحقيق جوان خترد از دانشگاه ياسالم و آمده بر ربومز فساد عمل جيهتو در انشاي كه

فضاي در اينكه اتوضيح) دومی ش يمنتف هلأمس كه می شد تعبير تورص اين به مساله اين دانشگاه

با اصشخ دانشگاه ياسالم جمننا لسئوم آقاي وياگ(.است داشته نامشروع ارتباط جوان دختر اين

فساد و نامشروع ارتباط جهت به مجددا(ب یافض در یدانشجوي دختر و سرپ ييرگدست یاخالق

كه اهگانشد یاسالم جمننشد. ا مطرح دانشگاه به تحقيق آنان از بود لهأمس یيرگيپ و تحقيق سؤلم

ره داشتن دانشجو جوان سرپ و دختر ورد. اماآ لعم و كردند ينف را اخالق الفخ عمل و مناسبات ونهگ

و اشقانهع اصرف آنان ارتباط كه داشتند عنوان قصد و داشته دوست را رگهمدي كه نحوي به محترمانه

جمنان سئولينم و اهشگدان مسئولين اما ،دارند ازدواج زشكپ به معاينه جهت را دختر و نشده متقاعد ياسالم خصوص در يزشكپ معاينات نتيجهكردند. يمعرف

رديد.گ اعالم يمنف ايشان شتمدا حضور دانشگاه يمالاس انجمن در اشخص

به بطاخ و ريانگ شمانچ با دانشجو دختر كه كه بود معترض يسالما نجمنا و دانشگاه مسئولين

و دختر اعياتفد حالهر به يد؟ا هبرد را برويمانآ راچ يتهمن انهايت و رفتگن قرار لحاظ مورد دانشجو سرپ

رديد.گ هادانشگ از دو هر جااخر به هادانشگ محيط در دانشجويان اعتراض از سپ

ترتيب را يسخنران هجلس ناچار به اهگدانش نامسئول دفاع دانشجو قشر از يسخنران اين در من كه دادند

رفتنگ و اعاتلاط اداره به من يپا كشيدن اب كردم. و حضور در دانشگاه در اينكه به تحميل و يقالخا هدعت

شدم: سنی چرا 29نو انتخابى و دوباره تولدى

كه يا جلسه در ابعد كردم اشتباه كه بگويم دانشجويان ورحض در شد داده ترتيب دانشگاه در منظور مينه به شرم احساس و زده خجالت يحالت اب و نشجوياندا

حالت كه يانجودانش از يكي كه می كردم صحبت كه يرفتگ چقدر رادمهر آقايگفت: داشت عصبانيت

احساس هتالب كه شد عوض افكارت روزه چند به نسبت حاضر دانشجويان ايرس اهگن كه می كردم

در نفرت و اضطراب حالت و است كرده پيدا تغيير منمی كردم. درك كامال را آنان ي هچهر

در مزبور اتفاقات و حوادث هعومجم حال هر به و مقدمه ايدش يدانشگاه تحصيالت آغاز و سال اولين

يبعد يها يگرفتار و مشكالت زمينه ايجاد آغاز طهنق را يفعل همرحل تا هفترگ شكنجه و زندان و حبس از

لوا سال يبتتر اين با كه داشت الببدن من يبرارسيد. پايان به يدانشگاه تتحصيال تحصيالت دوم سال و دوم ترم پايان از پس

حوادث به توجه با و يپزشك علوم هرشت رد يدانشگاه و اتثمباح همجموع اول ترم به معطوف اتفاقات و

جهت به و دانشگاه ياسالم انجمن با مجادالت و يديگر مهم اتفاقات و متداش كه ييها مسئوليت

و یكاشان آقاي با برخورد و یلفظ مشاجرات امشخص یپيامدها و مسائل ینسخنرا جلسه دنورخ هم به

و دنش باز پدر، تند بسيار يسرزنشها یيعن آن یبعد يكتب تعهد اخذ و اطالعات ي هادار به من یپا كشيدن یخاص ائلسم و(فيضيه) قم علميه ي هزحو به احضار

احساس كه رديدگ سبب یهمگ ادتاف قااتف قم در كه تا هگادانش در را خود شخصيت و كنم یگسرخورد

.می دانستم شده تخريب يحد

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه30

امهدا و دانشگاه در مجدد حضور ايلمت لذا بود هم ظلحا همين به نداشتم را يهگادانش تحصيالت

در و نكردم نام ثبت دانشگاه در يتابستان ترم در كه بتغر كه يوجود با يروان و يروح وضعيت چنين به اما نداشتم يوزحو يالتصتح هادام به نيز يچندان

ي هحوز يفضا با بودم كرده احساس نوچ حال ره ورآ خفقان جو هب نسبت يبيشتر يسازگار علميه

و نام ثبت قم فيضيه يهلمع ي هحوز رد دارم، دانشگاهنمودم. آغاز خارج مقطع در را خود يحوزو علوم

تر تحمل قابل را علميه ي هحوز محيط تقريبا را خود يحوزو دروس كه چندي از سپ و می دانستم ميمصت بودم، شده دار عمامه دائم و می خواندم

ادامه نانچهم يحوزو تحصيالت هب شتمدا يقطع ايشان اصرار و سماجت قم، در درپ ورحض بدهم. اما

هب زيرگنا يدانشگاه تحصيالت ادامه خصوص در در را دوم سال اول رديد. ترمگ انرته به مراجعت هايتفاوت يزمان عمقط اين نمودم آغاز 1370 مهرماه داشت ذشتهگ يترمها و قبل سال به نسبت يفراوان

با و هيزگان با دانشگاه اول ترم در كه ترتيب اين با خود دوم سال در اما ،بودم مصمم و هدف با و غرور

معنا يب و يزهگان بدون سرخورده و ضعيف يانسان را شده نيز معمم كه دوم ترم آغاز می كردم. در احساس

بودم، شده حاضر دانشگاه در يروحان لباس با و بودم قبل سال به نسبت دانشگاه يفضا كردممی احساس

داشتم، انزوا و يگانگبي احساس و كرده يكل تفاوت و ذشتهگ ترم يها يهمكالس ايبرخورده و اهگن

كه تداش همراه به را يامپ و معنا اين دانشجو دوستان اين وجود با حال هر هستم. به آنان انزجار و تنفر مورد

ديگر یا هارچ موجود وضعيت با خود دادن تطبيق زج

شدم: سنی چرا 31نو انتخابى و دوباره تولدى

يفعاليتها در اينكه منض دوم سال دوم ترم نداشتم، و بودم مشغول دانشگاه در یدانشجوي بسيج و یمذهب

را نماز من نيز دانشگاه جماعت امام غياب در مورد كه حد نهما تا كردم یم احساس و زاردمگ یم

امتقابل دارم، قرار یدانشجوي قشر انزجار و تنفر هب نسبت اسالمي نانجم و هاشگدان متوليان شرگن

ه بت:فگ یم كه درپ قول هب و است شده تر متعادل من البته كه می كند تخاراف من چون زنديفر دوجو ايجاد جهت به رفاص درپ تمحب ابراز دانستم یم

بحران وجود با كه است من به نسبت یروح تقويتشتم.اند ظاهر فظح جز یا هچار شديد یدرون مسئوليت حسب به كه یزمان دارم خاطر به اقيقد هاگخواب به وارديم در ويي(دانشجو بسيج) یشغل

خواهران دانشجويان اهگخواب بويژه دانشجويي یا ونهگب جوشدان خواهران نگاههاي رفتم یم دانشجو

يبهمذ و یانقالب ،یهلال حزب اصطالح به مرا كه بود يزآمتنفر یها هنگا كه دانسته مزاحم ااساس و محض

تيبتر هر به كردم، یم حس وجود تمام با را آنان در یتحصيل مدت طول در كه ودب ذرگ حال در زمان مهمترين كه داد رخ يزياد اتفاقات و حوادث دوم ترماست: زير ترتيب به آن

عليرضا نام به دانشجويان از تن دو قفاات به و قم علميه ي هحوز طلبه ايشان خود كه يمحمد

دانشگاه در يشناس جامعه يدانشجو و بود همكالسيم رشته در كه يصالح ابوطالب يرگدي و بود نيز تهران از بودند تحصيل مشغول دانشگاه در يشناس جامعه

ديم،وب رفته(توپخانه ميدان) تهران نوبج به تجريش جهت توپخانه ميدان در كه نداشتيم يخاص هدف البته

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه32

كه مخابرات باجه به خانواده با يتلفن ارتباط ياربرقر دفتر در حضور از پس.نمودم مراجعه بود نزديك

يك وجود بودم نثسته ارظانت سالن در ينكها و مخابرات روحانيت لباس اظاهر و يبلوچ لباس به ملبس كه نفر

كنار در و كرد جلب را من نظر داشت تن به سنت لها انتظار به نيز ايشان وياگ ،بود شستهن جوان نفر چند

شديم متوجه دفعه يك كه بود نشسته ارتباط يبرقرار كه:گفت رمزبو يروحان به خطاب اننجوا از ييك

نكند خدا داد پاسخ يروحان ؟يعهش يا هستيد يسن شما شيعه پرسيد: عيب . جوانشمبا شيعه من كه

يعيب چه انسانيت رد داد جواب يوحانر ؟چيست.باشد نداشته شيعه كه هست كرد. جلب خود به نيز را ما نظر بحث، ساسيتح

شما بگفت: عي روحاني به خطاب جوان امجدد حرام را حالل و حالل را حرام كه ستا"عمر" ها سني و حرام را يزيچ هچ عمررسيد: پ نيت. روحااس كرده

كه داد پاسخ جوان است؟ هكرد حالل را ييزچ هچ است. دهكر اعالم رامح را آن عمر و بوده الحل صيغه

خوب صيغه شما نظر به ياآ سيدپر نجوا از انيحرو جوان هب خطاب گفت: بله. روحاني انوج است؟

برادر عنوان به من پس است، خوب صيغه رگفت: اگ و ستمه افرتسم رد كه سته يمدت شما مسلمان

من هصيغ به و بياوريد را خواهرتان دارم، يازن ساحسا روحاني پاسخ از دارد. جوان ثواب خيلي كه وريدآ در

روحاني همراهانش، كمك به و شد عصباني اشديد رونيب تظارنا سالن از و كردند كاري كتك را مزبور

سالن از نبيرو در همراه نفر دو و من و انداختند در و كرديم خودمان يصشخ اشينم سوار را ايشان

شدم: سنی چرا 33نو انتخابى و دوباره تولدى

كرديم. همانم عصرانه را او خسام، يسنت رستوران به نم اههمر دانشجوي نفر دو غذا خوردن لخال در

در آمده شيپ مساله دمور در ايشان با محترمانه طور بحث ثالثه خلفاي به نسبت علي حضرت فضيلت زمينه كردند مطرح را سؤال اين دانشجو نفر دو كه كردند

است اين بر ثالثه خلفاي بر علي حضرت فضيلت كه اما است نوشته كتاب و داشت سواد علي حضرت كه

د.نندار كتاب و نداشته سواد رگدي خلفاي درپ كه فت: زمانيگ پاسخ در مزبور روحاني

هچ از را سواد ايشان داشته،ن سواد علي حضرت هلا ما مذهب در علي حضرت س. پ؟موختهآ كسي كاتب مه هيمعاو حضرت اما ،ودهب وحي بكات سنت علي از ص هلال رسول اباسواد. بعد هم و بوده، وحي

اشاره با اسخ،پ بخش در و يردگب ياد سواد كه خواست البالغه( )نهجعلي حضرت توسط شده نوشته كتاب به

ار آن علي حضرت شده، نوشته كه ابيتك گفت كه است رضي" ملعون شيخ" كتاب اين است، ننوشته

دارد. نيز يغدرو حديث هزار ديننچ وگم وگب هحوصل حد زا بيش كه اين به توجه با

روحاني دررخوب هكرديم. حادث ترك را ايشان اشتيمند ذارگتاثير من در الكام صيغه بحث با رابطه در مزبور

بود. با قم به تهران مسافرت در ادفتص حسب بر(2

كل حافظ وياگ كه كاردان غالمرضا آقاي با اتوبوس كه مذهبي برجسته هاي شخصيت از يكي و مجيد نآقر و شيعه وحدت و مذاهب تقريب ريزيهاي برنامه در

نزديك.شديم همسفر باشد، مي نظر صاحب سني كه داشت قرار جواني خانم كاردان، آقاي صندلي

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه34

از می رسيد. بعد نظر به زيبا و بود كرده تمام رايشآ هم مزبور خانم با كاردان آقاي كه شدم متوجه مدتي

متوجه دقيقا البته كه دارد پچ پچ اطالحصا يا و صحبت و قم به رسيدن همرحل در اما ،نشدم آنان بحثهاي

كاردان، آقاي كه شدم متوجه ساتوبو از شدن پياده براي كه بعد روز سه دند. دراد خانم به ذيغكا تكه

منزل به ابكت رفتنگ و يصشخ كار و ديداري انجام منزل در خانم همان حضور متوجه رفتم ناكارد آقاي ايشان نزلم رد و راحت لباس با كه شدم كاردان آقاي منزل در كاردان آقاي ي هخانواد اينكه اتوضيح و بودند

با الح هر به كردم تعجب نداشتند. خيلي تشريف زياد خيلي طور به نداشتم تصميم اينكه به توجه

مزبور خانم حضور اما شوم كاردان آقاي وقت مزاحم شوم. حساس بود شده باعث كاردان آقاي منزل در مشخص يگدستپاچ حالت كاردان يقاآ هچهر از رچهگ

داشمی ب متني شتننو مشغول كه داشت اظهار بود، و ردهك كم را نايشا هحوصل منزل در من حضور كه

توجه با اما ،كنم مزاحمت عرف زودتر هچ هر بود راغب در را خانم روحض علت تا دمبو شده مصمم اينكه به

جهومت كه نيز كاردان آقاي و بدانم كاردان يقاآ منزل است حالل برايم حاال خانم اين:گفت دبو شده رمظن

از كه تعبيراتي به توجه با ما هكرد صيغه را ايشان ونچ و اسالمي را خود عمل خواست داشت، صيغه مقوله

و طالقاني هالل آيت مرحوم ثبح حتي كه نمايد جيهتو صيغه انجام بر كيدأت كه نيرفسنجا اشميه الله آيت

را آن مزيد بلكه دانستند، نمي اصول با ريمغا تنها نه كاردان آقاي حتي ساسا اين بر كه ستندندامی ثواب

شتهدا صيغه نياز صورت در دونم توصيه نيز من به هفلسف و تفسير ضمن كاردان يقاآ حال ره باشم. به

شدم: سنی چرا 35نو انتخابى و دوباره تولدى

يجترو از يريگجلو رد عامل مهمترين را آن صيغه خدمت از ترتيب اين هب و نمود تعبير ياخالق فساد

شدم. مرخص شاناي در من ندوستا از كه ودانشج فرن دو بعد مدتي(3

تحصيل مشغول دانشگاه در شناسي جامعه رشته جهت(صالحي ابوطالب سيد و محمدي عليرضا) دندوب

مجوز اخذ با شناسي جامعه رشته در تحقيق و مطالعه و فيلم هتهي و مصاحبه قصد قانوني دهاينها از رسمي

كه هايي اركپ و ها محله در دوب قرار داشتند، را زارشگ تهيه فيلم و مصاحبه داشتند يقالاخ سادف به شهرت يياجدر كه باشم ايشان همراه شدم راغب كه نمايند

در كه حالي در و رقمست( جوشدان اركپ- ناتاكبا ارك)پ نمائيم تهيه فيلم و عكس ميتساوخ عيطبي لهايگ كنار دوب رذگ حال در و مسن خانمي از همراهان از يكي

می خواهيم اجتماعي مسائل دروم در خانم رسيدپ اين در را شما ظرن اهموكنيم. می خ تهيه زارشيگ هشد صبيع و ناراحت خيلي كه خانم ؛رسمپب ردوم

من لد از بيائيد قاآ گفت لودآ مشخ حالتي با بود پر طرخاب ونهگچ مردم دختران بدانيد تا بگيريد عكس

به تن و می شوند كشيده فساد به خود شكم نكرد و ثارآ مزبور خانم با مطالبات همی دهند. خالص صيغه

كرد توصيف نامناست ديح به را صيغه شوم عواقب.می كرد دار جريحه را وجدان با انسان هر قلب كه

اين در نيز ريگدي انوج خانم از بعد همرحل در(4 ؟چه يعني قشع شد دهيپرس ايشان از و سؤال مورد ب،آ يعني عشق نان، يعني قعش گفت جوان خانم

شكم كردن پر يعني عشق ي،گزند مينأت يعني عشق جوان دختران گفت: حال بود ريزان اشك كه حالي در به تن شكم كردن پر براي كه تسا رسيده جايي به

گفت: صيغه عمل حيتقب از پس كه می دهند صيغه

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه36

حاضر حتي شوندمی دار بچه صيغه از پس كه قايانيآ شناسنامه روصد جهت را خود هاي شناسنامه نيستند آن حال هر دهند. به قرار نوزاد مادر اختيار در نوزاد كه داد نشان خود از انزجار و نفرت صيغه از چنان

.می دانم ناممكن را آن وصف وي از و آمد عمل به مصاحبه نيز ريگدي خانم از(5

قعش كه داد جواب و ؟هچ يعني قشع شد، پرسيده خرشآ و صيغه يعني ،زنا يعني ،ناهگ يعني امروز

جدائي... نفر دو طريق از مزبور همصاحب اينكه به توجه با

ظلحا به اما شد يملتس مربوطه واحد به ودانشجنشد. پخش زارشگ رسواگونه و رانهگافشا هاي جنبه

كه داشتيم حضور معارف درس كالس در روزي دانشجوي نفر چند بود تدريس شغولم محمديان آقاي هك بقيه و رديك لباس به ملبس آنان از يكي كه جوان

مهمان دانشجوي صورت به بودند سني و نتركم وياگ.دنداشت حضور نمحمديا آقاي و شد مطرح مذهب ثحب دفعه يك

و ابوبكر) ثالثة خلفاي اطبارت خاص مطلبي توجيه در شيري اوگ قامصد تمثيل صورت به را(عثمان و عمر

را خود شيرهاي دزدنگل با دوشيدن از سپ كه تسدان طستو مربوط ثيلمت دمرك نمي تصور ،ريخت زمين به

خيلي سني حاضر دانشجويان براي محمديان آقاي هجلس ردك يدانشجو كه حدي تا شود، تمام رانگ

شت.گن بر رهدوبا و دكر اهر را درس ترم در فوق شرح به اتفاقات و حوادث مجموعه

الزم حوصله و حال اينكه ضمن دانشگاه دوم سال دوم و سلب من از تحصيلي وسرد يريگفرا جهت در را

بودم شده روحي مفرط و مداوم هاي يگخست با مواجه

شدم: سنی چرا 37نو انتخابى و دوباره تولدى

كه دادم قرار انزجار و تفرن مورد نانچنآ را صيغه دوم سال حال ره بكنم. به توانم نمي را آن وصف

رسيد. ايانپ به زين دانشگاه ايانپ با نهمزما كه دانشگاه سوم سال شروع در

جديدي مشكل بود، ما حوزوي دروس خارج اول ترم بيشتر كه بود اين شد حوزه در تحصيل ادامه نعما هك

و بود عملي صورت به دانشگاه در سال اين دروس همين يافتم. بهمی حضور ستانيمارب رد می بايست

شد. ايجاد حوزوي دروس در يا هوقف دليل يشنهادپ ما هخانواد كه بود سال اين در نينچهم

.بكنم خودم براي ريكف كم كم كه ددادن من به ازدواج اصرار مگمادربزر و دربزرگپ و پدرم ي هخانواد

نيز كنم. او ازدواج ما عمه دختر با بايد كه داشتند درس كالس يك در و بود پزشكي هرشت شجويندا

بعيد اما می شناختيم خوب را رگمی خوانديم. همدي نوع كه بيائيم. چرا كنار هم با بتوانيم كه می دانستم

و جامعه به من اهنگ و بود ريگدي چيز او تفكر و بينشر.گدي نوعي اطرافيان

رفتگ شكل ازدواج اين اكراه و اجبار با حال هر به به صيالتحت هداما يبرا هم با كه شد اين بر تصميم و.برويم مريكاآ

مقداري دانشگاه محيط در حضور سال اين هاي سال هاي رفتاريگ و مشكالت آن و بود تر راحت

فلسفه جهت به رچهگ .می رسيد نظر به كمتر قبل برخورد محل هميشه كه دانشگاه ذاتي و وجودي را تحوالتي است، متفاوت افكار و انديشه مورد دو فقط سوم سال در اما ،می نمود ناپذير اجتناب

داد: يرو توجه قابل و مهم قااتف دانشگاهيم وسرد به بودن شغولم وقت در(الف

ارضاح قم هفيضي علميه ي هحوز به يكدفعه كه بودم

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه38

هجلس تا بود شده انجام هايي يزير برنامه وياگشدم. اعتقادي مباني و اصول رامونپي مناظره و مباحثه قم در سنت اهل انهگچهار مذاهب و شيعي مذهب

جلسه اين در تا بودند خواسته مرا و شود زارگبر و من شزينگ در انتخاب البته.باشم داشته شركت در وياگ كه بود ينحو به علمي همناظر اين در شركت

بودم. به رفتهگ قرار ممتاز و موفق هاي طلبه شمار لمقاب در مناظره و مباحثه جهت ديگر هطلب چند قااتف

قرار صحرا تركمن همنطق سني انيونحرو زا تعدادي.يمتفرگ

اين بود شده طراحي قبل از كه ييها ريزي برنامه مردم بين و شود هيهت فيلم مزبور جلسه زا كه بود

چند از رديد. پسگ آغاز جلسه ا نهايت.رددگ پخش كه شد طور اين نتيجه مناظره و بحث ساعت

ما سؤاالت مقابل در اصطالح به يسن روحانيون.بوديم شده موفق ما امثل و ماندند بالجواب

ستشك و ما موفقيت خبر جلسه، يافتن خاتمه با هاي روزنامه در سني علماي كردن محكوم و دادن

سيدند.ر ابچ به من از عكسهايي همراه مهم و بزرگ چنان آن را موفقيت اصطالح به اين وقوع هب يعظيم انقالب گويا كه بودند داده جلوه

افكار در ميزآ موفقيت خبر انعكاس كه ت،سا هستويپ جوان هاي لبهط بين در اوصصخ عمومي اذهان و

لخوشحا و ورآ شگفت بسيار بازتاب علميه ي هحوز از اشخص كه تحليلي در اما ،برداشت رد را يا هنندك

قياتفا تيعبار به يا ورزبم ی همناظر هجلس اين اهگ هيچ كه بود اين ااساس داشتم، ميزآ قيتفوم

شدن غالب در توفيقي ميعل موفقيت و هثحاد

شدم: سنی چرا 39نو انتخابى و دوباره تولدى

هروزنام در كه ينحو به ر،گدي يا برانديشه اي انديشهنبود. بودند، داده انعكاس عمومي افلحم و مزبور

هم كه راچ بودم،ن خوشحال فقيتمو اين از خودم اين با هكاين مه و داشتم اطالع خودم علمي اهگجاي زا

وقتچهي بودم بلد من كه منطقي و استدالل و دليل را يا ساله صد چهار و زاره كريف هانديش شود نميداد. ستكش و كرد نفي تحرا و ساده نينچ اين

در نيس ونيناوحر نماند بجوا بي من ي هعقيد به در ريشه تنها نه بودم، شيعي جوان هطلب كه من مقابل المياس علوم در آنان اطالعي بي و علمي ضعف

و بحث قابل وليصا جهت دو از مسئله بلكه داشت،ن اينكه و شده ايجاد وضعيت با اينكه ااول ؛بود بررسي

جلسه از كه بودند شده متوجه سني ننيوحارو بود مشخص ابتدا همان از می شود، تهيه فيلم مناظره

كامال لذا ندارند، اعتقادي حثب جامنا هب تمايلي كه فقهي هاي لاستدال و نظرات ابراز در كه بود مشخص

كه می نمودند احساس داشتند. ثانيا اكراه خود مناظره و حثب هسجل ماجراي وارد يرانهگغافل الكام سؤاالت به پاسخ در داشتند سعي ند. لذاا هشد

بحث ترتيب اين با كه ايدمن راعاتم را احتياط جانب سكوت بحث نداشت. بلكه واقعيت ماندن جواب بي

به سني روحانيون شايد كه بود توجه مورد بيشتر راختيا را سكوت ابعض ندستمی دان خود اصطالح

.نمايند ترتيب كه بود اين بر من شخصي نظر حال هر به و انعكاس كه مزبور مناظره و بحث جلسه دادن

جز ااساس داشت مق حطس در نچنانيآ بازتاب و مانور يك فقط ،هجلس اين حد از بيش نمايي بزرگ

پيرامون اواقع باشد قرار رگا چون.بود تبليغاتي كار

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه40

و مباحثه مذاهب، فكري خط و اعتقادي مباني و اصول در می نمايد ايجاب اقطع يرد،گب صورت يا همناظر

كه نظر صاحب اشخاص از ره،ظمنا و مباحثه هجلس استاد استدالل و منطق و فقه و شناسي المسا در

كه جوان ی هطلب من نه يد،آ لمع به دعوت ند،تهس سنت اهل اديقاعت مباني اصول الفباي از حتيندارم. هيآگا ونهگهيچ

شخصيت يك من از مزبور هجلس اءاتف از بعد( ب ريگدي ريزي بود. برنامه شده پرداخته و اختهنش علمي

در شد قرار كه ينحو به تفرگ ترصو هگادانش رد اخالقي مسائل پيرامون دانشگاه، در و رگدي هجلس

بحث وعضمو اينكه بر نظر ،باشم داشته سخنراني كلي صورت به گفتند و بود نشده بيني پيش من براي پرهيز مورد در اطالحصا يا و اسالمي شئون ءاخال بحث

باشيم. داشته صحبت ناهگ از با را خود بحث موضوع جلسه، كيلشت از پس لذا پاياني هحلمر و ذشتهگ تلخ بسيار خاطرات به توجه آن به قبال كه- خانم نفر سه با مصاحبه و دوم سال

و ارآث و(صيغه) تعهم مقوله شد- پيرامون اشاره اينكه وجود كردم. با سخنراني جامعه، در آن پيامدهاي

صيغه مسئله بودن اديتقاع لحاظ به بودم واقف اكامل حال هر به اما رفت، خواهم سؤال زير تشيع، اهل نزد

همقول از خود ختل خاطرات همراه بود الزم كه آنچه نكهيا به توجه داشتم. با بيان سخنراني لاخل در صيغه

دكتر آقاي و بودند دانشگاهي اعمدت جلسه در ينراضح عجم شد- در بيان قبال وي حال شرح - كهنحكاكيا نانرسخ آقاي كه داشت اظهار اساتيد از يكثير تعداد

يها رايشگ و فرهنگ داراي كه است يا هوادنخا از از يكي كه را صيغه بايد راچ است، اييپارو و غربي

شدم: سنی چرا 41نو انتخابى و دوباره تولدى

چنين از ببرد، سؤال زير ،تاس عتشي اهل مسلماتباشيم. داشته نبايد اين از بيش يانتظار فردي

تخريب صدد در ايشان كه می كردم احساسمی باشد. ما هخانواد شخصيت حدي تا نزما آن در حكاكيان دكتر آقاي يريگ موضع

كه طور هر رفتمگ تصميم كه شد تمام رانگ برايم قم به اساس اين بر كه يرمگ انتقام ايشان از شده "اسانيخر وحيد الله آيت" آقاي با را مسئله و متعزي از و ذاشتمگ ميان در بود، من راز محرم و دااست كه

وحيد نمودم. آقاي نيز مساعدت تقاضاي ايشان دروم يا و ضعف نقطه هچنانچ نمودند توصيه خراساني

را هلال آيت حضرت وردم،آ دست هب ايشان از صياخ نقطه كسب صدد در ارهوهم ذارم. لذاگب نجريا در

دم.بو حكاكيان آقاي هاي ضعف دكتر لماتكام و خطابه نوار تصادف حسب بر

لسوا زير را ايران رهبري و زعامت كه را كيانكاح ديمقت نيخراسا يدوح هلال آيت حضرت به بود، برده

كيانكاح دكتر آقاي براي مزبور مكالمات كردم. نوار به را ايشان ردنك زنداني و نمود زيادي تكالمش ايجاد.داشت دنبال تحوالت با نيز دانشگاه سوم سال ترتيب اين با مزبور تحوالت رچهگرسيد. ايانپ به اشاره مورد

را واريگنا عواقب و نامناسب هاي زمينه و اسباب.داشت النبد به نيز نم براي

در ذشتهگ هاي ترم اتفاقات از لهحاص تجارب تهآموخ من به اتقريب و بود ذارگتاثير من رب دانشگاه

با و ،كنم برخورد مسائل با چطور و ونهگچ كه ودب را خود مربوطه ضوعاتمو و مسائل و اهنشگدا محيط من از ذشتهگ جربياتت عبارتي به و ،دهم تطبيق

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه42

از ربدو و تر منطقي تر، متعادل تر، محتاط شخصيتيبود. ساخته جواني غرور و احساسات

و مهم بسيار حادثه دو زماني مقطع اين در و ها نگرش بر تنها نه كه افتاد قااتف ساز سرنوشت

كامال نقش بلكه ذاشتگ تاثير ما اعتقادي هاي هاگديد ايجاد من در هدعقي تغيير جهت در را مهم و اساسي

مود.ن

بوشهر »كنگان« استان منطقه به سفر -يخيرتا و مهم واقعه ردگسال رسيدن افر هتانآس در

اطمهف حضرت ادتهش يعني تشيع اهگديد از البته مساجد ديوار و در رب كه اشتيم،د قرار ك زهرا

فاطمه رتضح "شهادت بود شده نصب اييهكاردپال لعنت" نوشته حضرت آن النتقا بر و باد تسليت راهز

منابر بر كه ردمكمی دههمشا رگدي ييجا در و ،بود يا برنامه ساسا معتقديم" بر وحدت به "ما می گفتند

قااتف به بود، شده طراحي قم علميه حوزه در كه فاطمي" به حسين "محمد سلمينوالم االسالم حجت

و نيخوا روضه و تعزيه جلسات تشكيل ورظمن اتقريب كه بوشهر استان انگكن هطقنم به سخنراني

شديم. عزاما بود، نشين سني يا قهطنم حضرت شهادت ي هنحو يرامونپ شب هر آنجا در

به ،نايشا دشمنان دشمني و عناد و ك اهرز فاطمة فضاي به توجه با رداختيم. لذاپمی سخنراني ايراد

نشين سني منطقه در نامناسبي كامال جو اطبع منطقه هجلس از جعتامر از سپ كه حدي رديد. تاگ جاديا

از يكي امتاق لمح به خواني وضهر و سخنراني ارتباط ما با و می كرد يگزند آنجا در كه ما دوستان

شدم: سنی چرا 43نو انتخابى و دوباره تولدى

و ناراحت خيلي كه آمد خصيش رفتم. داشت، ميطاف آقاي به خطاب می رسيد، نظر به ربضطم

گفت: اطميف آقا دارم. حاجي سؤال ندچت: گفاييد.مبفر

زن امش ياآرسيد: پ فاطمي يقاآ از مزبور فرد پسري. سآفتند: گ بجوا در فاطمي آقاي داريد؟ باست. آقاييز خيلي احتم شما زن كردند سؤال

موردنظر فرد سؤاالت ادامه طرح نحوه از كه فاطمي و داده دست از ار دخو كنترل ود،ب آمده خشم به يليخ

ترتيب اين هب و.زد ايشان صورت به محكم سيلي يك حمايت با باالخره كه شد آغاز عهزمنا و مشاجره

يافت. خاتمه موضوع ميزبان هخانواد و احترنا سخت بود نيس كه موردنظر شخص اما يك كه تو:گفت فاطمي آقاي به و بود شده ينگخشم

و تعهد خودت همسر به حد اين تا نيستي، بيشتر خوندآداري. تسيحسا

خيبر فاتح به كه علي آن ار! پسگروز نامرد اي پس خود منانشد مقابل در ونهگچ دارد، شهرت خدا شير و

دادند، قرار اهانت و شتم ضرب ردوم را همسرش كه كه ي؟شك نمي خجالت خود از تو كرد؟ اختيار سكوت

توهين كه می كني جاري زبان بر را زشت كلمات چنينت؟سا علي خصيتش به

گفت: ماها به خطاب ناسزا و فحش با سپس به و كنيد مگ اينجا از را ورتانگ كثيف! زود ندهايوخآ

منزل از را اينها دتروز چه ره گفت ميزبان خانوادهبيندازيد. بيرون كه ريخت هم هب ار ما اعصاب ديح تا روبمز قااتف شود. پس نمي محو ذهنم از اهگهيچ آن تلخ ي هخاطر

حوزه مديريت مركز در حضور و قم به مراجعت از

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه44

طرح اين مسئوالن سفر، گزارش دادن و قم علميه و عناد بيت اهل و مكتب با ها سني می گفتند: اساسا

تلقي اهميت بي را رمزبو هدارند. حادث تاريخي عداوت ييودلج ما از متفاوت يراتبتع و تفسير با و نماييد

مزبور قااتف تخريبي ثارآ و ذاريگريتاث اما.ددنمی نمو در بيشتر چه هر ترديد و كش كه دبو حدي به من در

.نمود دجااي من در را يعيش اعتقادي نظر تجديد جهت

)بلوچستان( عشق ديار به سفر ات دردا كه يياخد نام به

كند و ودرد مانبخو آن از سپ

سالم مارد ضرع سسپاي نامهرسف و بحث رهب قم ز وهيگر

جدل استاد مانرف و ردستو هب

يشخوبلوچ رديا ررهسپا شديم

ككش كاسه قضا از غذابود رتطهي يهآ ما ثحب رس

شد اصل و بنياد شيعه ما كهساس و

سينه كه يا صيغه زبجنزب

علي حال ز ويمگ چه: ضار

وا درمانده و رخواظالمان

ذاتي وا نرايا و حمدا بهامقماينامه خود فيقانر ايرب

به جا كي و عجم شديملزا حكم فتيمگر را سفر رمسي

شپيبلوچ افتخاررپ شنق خوشابود كرش هماي ما تعجب

رتغيي حالم فتهگ اين زاشد زا ربغي يزچي يمرنداسهو ديرم و الف زا فرح رگدنزم

قضا زا شده عقيدت فدا حكم به شب وقت آن دراضق

ز شيرين جان آن كه

شدم: سنی چرا 45نو انتخابى و دوباره تولدى

گل آن دنرخو رتي بعد زضار

شب دهزدوا به ساعت كهرسيد در چون كه

من به درك وصيتتو كه تضيرم

و جان رب درك راث وصيتدل

كجا كجايي رجاندپمی روي؟

و يقرف اي كجامن؟ همكالسي

مثل به شوم كشتهگراضار

پريد جانش و بپيوند ينس به يررهبسروري كن

يرز تا و توحيد است همينلگ

كجا باطل بدنبالوي؟رمی خالصي هم بخوان و بيا

من دزن شهيد شوم است اميدخدا

همنطق سفر از سپ ماه شش يا جپن حدود هحوز مديريت مركز سوي »كنگان« از نشين ينس

»ايرانشهر« به يرگدي فرتمسا هبرنام قم علميه به تيم يك برنامه طبق كه بود شده طراحي بلوچستان

و ينتر برجسته از تركيبي با بجرم و هدبز طالحاص ظاهر هب قم، هيعلم ي هحوز هاي طلبه ترين شاخص

جلسات و گردهمايي نتايج بيارزيا پوشش تتح طقهمن به(سني و شيعه وحدت) مذاهب بيرقت

اصلي هدف واقع در اما شد، زامعا بلوچستان و هثمباح ،رمزبو سفر از ريزان برنامه و طراحان

كه بلوچستان منا صاصب علماي از يكي با همناظربود. ،داشت يا هساد يگزند

مذهب مقابل در تندي بسيار عمواض انشاي ونچ و يدتاسا براي جهت همين به بودند دارا شيعه

رخوردارب يا هويژ اهميت زا قم ي هحوز مسؤوالن يوهاب انيشا كه بود اين بر يدتاسا ههم نظر و بودند

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه46

سياست ايه عرصه در لمعا اين زيرا ،است مسلكنبود.

به نفتيا دست و رفتنگ ضعف براي ما هباالخر از شدن عمطل و وارگبزر ملعا آن از ضعف نقاط و آمد در منبع نينچهم و انشيا كتاب چاپ ي هنحو

يم.شد اعزام آنجا به انيشا همدرس ههزين مينأتاز: بودند عبارت اعزامي هروگ نفره شش تركيب

-3 ،(:) محمدي ليرضاع- 2 ،فاطمي ابوذر يدس- 1 -5 ،يياضر - محمد4حسيني، ابوطالب يدس

رادمهر. رتضي- م6 ان،يجالل ينحسعبدال بود. ميفاط آقاي ههدع به هروگ ناي سرپرستي

رفتد در حضور با و دندش ضارحا قم به هروگ اعضاي المرضاغ قايانآ كه اسانيخر وحيد هلال آيت آقاي

نيز تاديسا للها آيت و فاطمي، ابوذر سيد كاردان، به ها شرسفا و ها يهصتو آخرينتند. شدا ضورح

وحيد آقاي اينكه ضمن د،ش گفته روهگ اعضاي ايبر را بورزم ريزيهاي مهرناب و فرس تمياه انيسخرا

با هينكا به داشت هاشار می نمود، توجيه هروگ اعضاي منطقه در نام صاحب روحانيون از كه موالنا شخص با كه داشته مالقات مذاهب تقريب جلسه يك در است،

سفر، اهميت اصطالح به داشت نظر در ترتيب ايننمايند. تشريح را موالنا علمي جايگاه و موقعيت

توديع، و توجيه جلسه ختم از پس حال هر به آنجا از و زاهدان به تهران از برنامه طبق گروه اعضاي

يافتيم. انتقال نظر مورد منطقه به گروه سرپرست كه فاطمي آقاي فقط جمع اين از و كت از سايرين و بود روحاني لباس به ملبس بود،

می نموديم. استفاده شلوار

شدم: سنی چرا 47نو انتخابى و دوباره تولدى

عليرضا و من كه بود ربغم زنما وقت تقريبا شديم. يك سنت هلا اجدسم از يكي وارد(:) ديممح مايليش و شكل و داشت تن به محلي لباس كه نفر

كرد، جلب خود هب را ما وجهت بود، هداد خود هب سنتي كه گفتيم وي به ابخط ،رختصم عليك املس از سپ كه و مطالعه به زنيا و يما هشد سني حاال و عهشي قبال ما

وي از و مداري سني بهمذ پيرامون رتبيش تحقيق ينوحار هاي يتشخص زا يكي با را ما تا تيمسخوا

و يرفتذپ هادس و راحت كند. خيلي ناآش منطقه گفت داد. اما ما به را نيحارو علمي يتشخص انيشن

در نماز امهقا با كه مئيوگن زيچي كسي به وي از كه را نماز اما ،رفتيمگ قرار وي كنار و زارانگنماز صف

اصطالح به تا نموديم اقامه بسته دست رتوص بهستيم.ه سني هك مكني ثابت مورد نيحارو يشانن فهميديم مازن هاقام از سپ

كسي همان انينش دقيقا ،تسا هداد ما به كه نظري اخرهداريم. بال تريمامو انشاي سوي به ما كه تسا

و هتفر ايرانشهر شيعت اهل جمعه ماما منزل به با كه ذاشيمگ ميان در هروگ اعضاي با را يتموقع

مقام فترد پاترول با بعد روز ظهر از بعد ،ريزي برنامه حلم تمس به راهنما نفر يك قااتف به بري،هر مظعم

يك هك شد نيا بر رديم. قرارك حركت انموال سكونت هروگ ضايعا انداندرگبر جهت پاترول بعد هفته

يك يياماهنر با كه بود هدش تاريك هوا ردد. تقرياگبر اصطالح به و علميه حوزه مهمانخانه به طلبه نفر

شديم. رستقم و هدايت ديني، درسهم هك وردندآ شام ما براي هيكوتا زمان مدت زا پس

و طالب غذايي برنامه طبق كه بود هادس كشك و ننا انهممي ما كه كرديم جببود. تع هشد همادآ قبل از

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه48

و نان با كه يما هآمد ورد هرا از و انيحور تأهي و ويژه سخت جهت اين از و می شود پذيرائي ما از ككش

شام خوردن به رغبت چندان كه بوديم شده ناراحت بحث كه شديم متوجه بعدا كه اين توضيحا نداشتيم و ودهبن مطرح وجه هيچ به ويژه ميهماني و ميهمان مادهآ يغذا از برسد، غذايي وقت ره كس هر نيست، امتيازي و بندي طبقه ونهگ هيچ و ندكمی استفاده طالب

شود. نمي مراعات ميهمانان بين مسجد به نماز هاقام تهج شام صرف از پس اقامت«موالنا» امامت به را عشاء نماز و رفتيم

مالقات را ايشان كه بود بار اولين براي نموديم، موالنا، با اينكه بدون و نماز هاقام از می كرديم. پس

و شد خارج مسجد از باشيم. ايشان داشته عليك مسال يقاآ ويژه به ما پوشيدن لباس نحوه از كه يوجود با

بود مشخص بود، روحانيت لباس هب ملبس كه فاطمي عليك مسال داشتن با و هستيم ميهمان و بومي غير كه

جلب ما به كسي نظر زارانگازمن از تعدادي با مختصر اين از ميهماناني و ونهگاين مدهايآ و رفت وياگ و نشد می رسيد. به نظر به طبيعي محلي ساكنان رايب قبيل

و ريخته هم در اعصابي با حوزه خانه مهمان به حال هر از كه اين خصوصا پذيرائي، و استقبال نحوه از ناراحت

پذيرائي و رخوردب ساده و وليمعم ميهمانان همانند ماكرديم. مراجعت ،می شد

:اقامت روز اولين و حصب نماز اقامة از سپ و تماقا روز اولين بحص

عليك مسال موالنا با توانستيم ،سجدم در تفسير درس تفسير درس اينكه توضيحا باشيم. و داشته صرتمخ

مأ تءبرا وردم در النامو كه نور اركهمب سوره انموال

شدم: سنی چرا 49نو انتخابى و دوباره تولدى

ايراد سخناني ك صديقه هشعاي ضرتح المؤمنين ضرتح به ها هبيچار از بعضي كه حنيل با و دندموفر

به بود. بعدا مند گله زياد نندمی ك ينهتو ك عايشه خانه مهمان به صبحانه صرف جهت انشاي قااتف

م.يمدآ انموال بوديم، هنشست نهخا انهمم رد كه مياگهن با ت،شدا بل بر يا محرمانه بسيار بسمت و لبخند

بد شما به ديشب تماح گفت خاص صداقت و تانتم جهت هب فرمود ذرخواهيع منض ؟است گذشته همانانيم از ميوانت مين داريم كه ييها تيمحدود

يم.نك ييرايذپ تسدر كه محدود ودنش و فتگ و نهحاصب صرف خالل در اينكه هبهان هب ناالوم يد،مانجا طول به قهدقي 45 داحدو

رجخا انخانهممه از شود كالس هب فتنر مادهآ می رود ار يقتحق نيا ان،شاي با يا دقيقه45 اتقد. مالش

را وي ريتصو كه يخصيتش آن كه كرد روشن ما براي بايتقر و ستين بودند، هنمود يمستر ما براي مق رد است حدي در موالنا علمي جايگاه كه شديم اعدتقم

و همناظر و بحث در را هروگ قيتفمو ضريب كه كه فهميديم عبارتي هب يا و داد هدخوا كاهش هثمباح انشاي از تر نييپا خيلي سطح در هروگ علمي تواند.ردا قرار بيني شپي ريگدي اتقمال بعد وزر بحص تا لحاهر به

اذمانديم. ل بعد وزر مالقات انتظار به زيرگد. ناش مين علميه حوزه ابخانهتك به دداجم يمفترگ ميمصت .آوريم عمل به بازديدي آنجا از و برويم(ديني مدرسه) و نهبخاكتا در حضور با بوديم صدد در هم شايد و

می خواستيم كه را آنچه حداقل يا و موقعيت شناسايي به دستيابي يعني وديمب آن يپ در سفر، برنامه طبق و

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه50

به كه مداركي مشخصا و مجموعه و مقاله كتب،يابيم. دست ،باشند مضر اصطالح

مدرسين از يكي با كتابخانه در حضور از سپ لذا مختصر، عليك سالم زا سپ و كرديم مالقات حوزه

مدرسين رشدترينا از يكي نايشا كه شديم متوجه يسسيا جغرافيايي نقشه قطعه كي می باشند، حوزه

نشان اسالم صدر در را راشدين يخلفا فتوحات كه الصاق ديوار به و تنظيم وسترپ صورت به و می داد

ثبح از سپ كه كرد جلب خود به را ما توجه ود،ب شده صورت به ما سؤاالت به ايشان نقشه، يرامونپ

و بوديم شده زده حيرت واقعا كه می داد پاسخ شفاف و محروم يا منطقه در اينكه از می كرديم تعجب نيز

اين تا علمي ايه گاهيآ با علمي يها شخصيت محدود مسئله اين به توجه بدون اينكه مهمتر و دارد وجود حد ماموريت انجام منظور به شايد روحاني تأهي ما كه

و عقيده ابراز ونهگ هر از وي اما يم،ا هنمود سفر آنجا ذشتگ از سپ حال هر نداشت. به اهمهو صريح نظر

مدارك به اينكه نبدو و ساعت يك حدودا شايد زماني به ،يابيم دست رمض حالاصط به يا مجموعه يا و

نموديم. مراجعت خانه مهمان رگيكدي با روهگ اعضاي مشاوره خانه مهمان در

"موالنا" با يا دقيقه نجپ و چهل رفت. مباحثهگ صورت در سمدر با ساعته يك حدود يا همذاكر همچنين و

مواجه آن با كه هايي صراحت و ها واقعيت و كتابخانه رسيده نتيجه اين به يگهم روهگ اعضاي بوديم، شده ؤاالتس كردن فهرست و يبند جمع ضمن كه بودند ضمن موالنا با بعد روز مالقات هبرنام در طرح جهت

شدم: سنی چرا 51نو انتخابى و دوباره تولدى

طرح از روز هر در سؤال ود يا يك حداقل طرحشود. پرهيز يفالتاخ و زگيبران احساس التسوا

و هحوز در فقط بعد روز اتقمال در كه شد قرار لذا هاي ييماهردگ و اتسجل نتايج و ثارآ بررسي محدوده و بحث انموال با(سني و هعشي وحدت) مذاهب تقريب

م.شيبا تهشدا وگو تگف خاص متانت با زرو دومين بحص نماز از بعد انيشا خسپا آن به د،شبا سؤالي هچچنان تا نمود يگمادآ ماعال

جلسات و ييردهماگ ضوعمو برنامه، طبق اذد. ليوگب نظر و مطرح را(يسن و يعهش وحدت) اهبذم تقريب.يمخواستار باب اين در را موالنا

ساتجل تايجن يرامونپ تفاوتم يراتعبت اب موالنا و داشت ماعال صورت اين به را خود يبايارز ،وربمز

به ميقد چند هر ربومز جلسات لكش چهرگگفت: و ثارآ وصخص در اديعتقا و يبايارز اما ت،سا جلو

حققت به چنداني اميد كه است يحون به جلسات ايجنت در مطلوب جهينت يتعبار به و ،يسن و يعهش وحدت

در نيس و شيعه وحدت كرد: فهاضا ندارد. و نهيزم نيا چه يشيع روحانيون كه دش اهدخو محقق تيرصو

توهين سنت اهل مقدسات به اتصراح چه ارتاشا و مدرسين زا تعدادي سهجل رد نكهاي به توجه با ،نكنند

و ينسمدر ،دتنداش حضور نيز علميه ي هحوز طالب ناموال هاي بتصح قطع با بعضا جلسه رد حاضر طالب زماني شتنددا عنوان و كردندمی رظن و عقيده ابراز

حكومتي تميسس و نظام كه تسا اين بر ادعا كه شيخ مسجد» فقهي فتواي مكدا با است اسالمي

بزس يفضا به و تخريب مشهد شهر درمحمد« فيض والس اين به فاطمي آقاي جواب ود. درشمی مبدل

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه52

فيض شيخ مسجد زمين كه داد جواب حوزه مدرس است. هدبو رضا امام ملكوتي اهگبار وقف محمد مسجد : اينكهددا جواب يا ينانهگخشم حالت با موالنا و نماز مسجد در و برود مسجد به مسلمان يك و باشد

يا ،می رسد بيشتر رضا امام به ثوابش بخواند نآقر فساد آن روي رد و شود مبدل سبز فضاي به اينكه

؟ذيردپ انجام اخالقي طور به مطبوعات روهيگ هاي رسانه كه حالي در

و ديني معتقدات به كنترل، قابل غير و سيختهگافسار كه زماني در می نمايند اهانت ها سني اسالمي

اجازه اسالم نام به ركشو ختايتپ در ايران هاي سني و شيعه وحدت نهگوچ باشند، داشته مسجد ندارند

تماما شايد و شد. بعضا خواهد برقرار و محقق نيس كه است سياسي يباز يك سني و شيعه وحدت بحث حدودا كه جلسه اين دارد. در تبليغاتي مصرف فقط

تدريس جهت باز موالنا و انجاميد، طول به عتسا يك بعد روز مالقات انتظار به زيرگنا ،رفتند درس كالس به

مهم چندان نه دثهحا روز، همان ظهر از مانديم. بعد فاطمي آقاي ترتيب اين به افتاد قاتفا جالبي اما از بود روحاني لباس به ملبس كه روهگ رستپسر

به عربي بلند لباس كه مردي شد. پير خارج مهمانخانه به خطاب و دادند نايشا به را بآ هفتابآ داشت تن

توضيحا) مشرك جلي يت: بگير! اگف فاطمي آقاي خوندهايآ به يلج و عبا به بلوچي زبان به لج اينكه.(ويندگمی شيعه

جمله اين اطالع از تيم ياعضا ساير و فاطمي يقاآ را شب كه يحون به دنكرد ناراحتي احساس شديدا

بخوابيم. درستي به تيمنسنتوا

شدم: سنی چرا 53نو انتخابى و دوباره تولدى

اقامت: روز سومين و ديروز موضوع انموال با اتقمال در سوم روز صبح

معد از داشدي و كرديم مطرح را پيرمرد اهانت ضمن انموال كه داشتيم شكايت و لهگ رضايت،

اين ودمن اضافه نامناسب، برخورد اين از خواهيعذر المسا متعالي روح با و نيست تسدر هاخوردبر نوع

نينچ شاهد جامعه در ما متاسفانه ندارد اريسازگ يتح كه نحوي به يمسته بسنامنا ايهردخوبر

در محلي هاي لباس با كه سنت اهل برادران مورد والمعم د،ننمی ك پيدا ضورح رگبز هاي هرستانش گفته نيز مريع نيس نانآ به و هفترگ رقرا مسخرت

د.شومی ــالهر به ــ اعضــاي از اينكه ضــمن موالنا ح به هروگــود، هفترگ تروص كه ديب ردخوبر سبب عــذرخواهي ب

ــود تلقي اهميت بي را مســـئله داشت از سپ كه يمنمـ را خــود تســواال تا نمود يگمادآ ماعال ،صبحانه صرف شــده نييــب پيش قبل از برنامه طبق كه ازيمســ مطرح

و اختالفي سوال ردامو چهارم روز اتقمال در بود قرارــني اساسي ــوم يعـ ــآ مفهـ ــير، هيـ و خالفت بحث تطهـ

مــورد يك فقط رديغــ همســال و زهــرا رتضــح هادتش ﴿ :ريهــتط ی آيه بحث نيعــي ود؟شــ حمطر ؤالســ

﴾ . :1(.33)األحزاب.

، علي فقط تشــيع، اهل نظر از آيه اين در بيت اهل از - منظور 1 اين در را پيامبر همسران ديگر و باشد مي حسين و حسن فاطمه،

اين از فراتر نظـــرش ســـنت اهل كننـــد. اما نمي داخل مجموعهــرت كه زماني شود، مي گفته خانواده كل به اهل است: كلمه حض

ــادي نه بود، ورط كوه در موسي ــتي اما ي،ا هنو نه و داشت دام وقــدانش و زن به خواست ــ ــد، فرزن ــ ــد، اينجا بگوي ــ ــرآن در بماني ــ ق

ــال مي ــوا هلهأل فرمايد: »ق فقط را اهل كلمة اينكه « پس… امكث آيه درست معني است. اشتباه كامال بردن كار به نوه و داماد براي

موارد از يكي كه را نظر مورد هيآ تا خواستيم نمايد. موالنا تفسير را است ينس و شيعه اختالف

هلال لورس بيت اهل ءجز رسول مسرانه كه نددفرمو.ندا هبود

از جلسه در حاضر روحـانيون از يكي حـال همين در و كــرد يا نهابلها ســوال هشعاي رتحض مورد در انامول

هشــعاي ضــرتح كه كــرد بــاز چنين ينا ار سوال موالنا نــبي گــرامي سرهم ريختا يهواگــ و اتفــاق به صــديقه

و دشنمی با المؤمنين امهات از يكي و ص اسالم ممكرــ ــان اســاس رب ــال خداوند فرم ــريم نآقر در كه متع ك

﴿ می فرمايد: ﴾ . :(.6)األحزاب

سزاوارتر خودشان از مؤمنان به نسبت پيامبر» ) مؤمنان( محسوب آنها مادران او همسران و است؛

«.مىشوند يگخانواد نسب مورد در ريختصم توضيح انشاي و

وشگ پا راس همه و فرمودند اشاره ك شهعاي ضرتح عايشه ضرتح نسب معرفي در انشاي كه بوديم

اهل شـما از را گنـاه و پليـدى مىخواهد فقط خداوند»است: اين بــراي وصــايا اين«. ســازد پــاك را شما كامال و كند دور= = بيت

ــان ــامبر زن ــاي به ص پي ــامبر همســران كه نيست آن معن در ص پي كــرده مي را آنــان منع اقتضــاي كه ندا داشته قرار بدي حالت چنان

ــراد، بلكه اســت. ــاي ارزش و فضــايل به واداشتنشــان م و برتر ه آراســته لــزوم در نــيز امت زنــان است ذكر شــايان اســت. واالتر

ــدن ــادات، و اخالق اين به ش ــان تبع ع ــامبر زن ــتند. ص پي ابن هس اهل از مــراد گويند مي ،جبــير بن سـعيد و ،عطــاء ،عكرمه عبــاس،

آية زيــرا است، همين هم حق و هستند پيامبر زنان مخصوصا بيت،ــاره كريمه ــان درب ــازل آن ــده ن ــيز آيه بعد ما و قبل ما و است ش ن اين در حســين و حسن و فاطمه و علي از ذكري و آنهاست درباره

آيه كتــاب به موضوع اين در بيشتر يلتفص )برایندارد. وجود آيات عبــدالهادي سـيد نوشـته: دكــتر ائمه عصمت با آن ارتباط و تطهير

چــاپ و ترجمه فارسي زبــان به كتــاب شــود. اين مراجعه حسيني اســـت. شـــده داده قـــرار ســـنت اهل يتسا در و است شـــده

www.ahlesonnat.com.

بنت هعايش ضرتحودند: من آغاز چنين اين را سخن هللعبدا انشوارگبزر رپد صديقه شاناي كنيه و ابوبكر رماد و لهال رسول ارغ يار و ينمسلم اول خليفه

متهش پشت در يبسن سلسله در رومان ام راميشانگ:است زير ترتيب هب كه سدرمی ص الله رسول به

،مراع بن ،انمعث فهقحا ابي ابن كربابو بنت يشهعا.تيمي ،كعب بن ،همر ابن ،تيم بن ،سعد بن ،كعب نب

للهعبدا بن محمد: ص ماكر يامبرپ يسبن سلسله بن يقص بن عدالمناف بن هاشم بن عبدالمطلب بن ازدواج هشعاي با خدا رسول كه زماني كعب بن همر

من قهديص فرمودند: اي انشاي هب چندي زا سپ كردند پارچه شما هچهر بر كه مديد ابخو در را شما

را ماش يا هشتفر ،بود دهش هداد قرار فيدس ابريشمي من و شماست همسر اين:گفت و وردآ من نزد به

خود با شماييد ديدم و زدم كنار شما هرهچ از را پارچه اجرا را آن است هلال جانب از امر اين راگ فتمگ

كردم. خوله اريگخواست امش از من و رداندگمی ص ريامبپ براي را ك صديقه عايشه حضرت حضرت متعال خداوند نينچ اين و كرد اريگخواستزيد.گبر خود يامبرپ همسري براي را ك عايشه و وردآ ميان به سخن عايشه علم از رباني عالم آن

به صحابه عجم در ك شهعاي حضرت كه فرمودند و می شوند حسوبم نبوت علم ناشران از يكي عنوان

.دبودن برخوردار بااليي بسيار علمي اهيگجا از جمح عايشه علم رگفرمايد: ا مى (:) ريهز امام

زنان رگدي و مطهرات جاازو لومع تمام بر شود وريآ البن صحابهال تمييز في صابهإمی كند. )ال يداپ يبرتر.13/40( حجر

عايشه محبوبيت و تمحب مورد در ادامه رد موالنا را ص پيامبر ثحدي اين و گفته سخن ص يامبرپ نزد ك

ند: خواند پيش كسي هچ هك شد )سؤال ص اكرم ربيامپ از مودند:فر ص پيامبر است تر حبوبم مهه از شما

پاسخ كسي؟ هچ مردان زا شد پرسيده سپس ،عايشه.يقصد كربابو درشپدادند:

ازواج و تطهير ي هيآ يرامونپ ساعت ود حدود موالنا ندادند. ايشا توضيح عايشه حضرت اصخصو مطهرات

و تطهير ي يهآ هژوي به يآنقر ياتآ سيرفت در انچن آن و احاطه بود مطهرات ازواج مورد در كه ياتيآ رگدي

كه می نمودند صريح عقيده ابراز و داشتند تسلط شده قرار كه يدوجو می دانم. با كننامم را آن وصف

موارد تطهير يةآ تفسير جز جاري روز قاتامل در بود ي هيآ تفسير اما نشود مطرح وجه چهي به ريگدي

و موضوعات كردن يداپ ارتباط و ايشان توسط تطهير نانچ آن عقيدتي مسائل و نيقرآ آيات ساير با باحثم

بود، كرده روحي تزلزل و ضعف ارچد را هروگ ياعضا داشتيم سبد در كه را آنچه وديمب بريده ترمز هكاين يا

دمور در موالنا از من سپس ريختيم، نبيرو را همه تمگف انشاي به و كردم سوال علي حضرت امامت

ار امبرپي وصيت الثهث ايفخل اما بوده علي با حق كه موالنا ،دندرك غصب ار علي حق و فتهگر ناديده

نكردن عمل و وصيت كدام كردند سوال همصممان؟!صحابه كدام

در ص الله رسول كه خواندم را حديث اين من عجم سلمانانم همه كه خم غدير نام به سرزميني

من رمود:ف و دبر باال و تهفرگ را علي دست بودند.... مواله علي فهذا مواله كنت

ونهچگ را موال شما:فرمودند موالنا امگهن اين در معني به موال اينجا در تمگف من ؟می كنيد معني

فرهنگ به دادن درسآ با موالنا.است جانشيني و كردند وگباز ما براي را والم زا معني چندها ها لغت

به ار علي خواستمی ص هلال رسول رگا گفتند پسس كه كردند بيان را حديثي راچ زيندگبر خود جانشيني

استعمال را موال لفظ راچ و ؟بود امفهومن عموم براي موال كه می دانست حضرت آن كه صورتي در ؟كرد ص الله رسول رگا و ،می دهد را معني نچندي زيند. چراگبر خويش جانشيني به را ليع خواستمی رسوله كنت نم مردم نفرمودند: اي آن از تر هادس

.بعدي من وليي و خليفتي علي فهذا می كردم اسساح موالنا منطق اين با بنده البته كه

اعتقادات يرامونپ بحث ادامه در ما هشد الل كه ستداللا ئهارا با تا دداشتن سعي روهگ اعضاي شيعي،

اثبات را شيعه مذهب حقانيت شيعي هاي ولفهم به هالبت كه منطق و استدالل ارائه و بار هر در اما نمايند،

نيآقر مالحظات و يا ريشه صورت به توانستيم نمي می شد، استناد شيعي عمناب و كتب از بعضا و مطرح استدالل و منطق اينها كه داشت مي اظهار موالناي.آنقر نه ،هستند شيعه اين كه يامبر،پ از بعد ن صحابه شدن مرتد مورد در

داليل "موالنا" با می باشد، شيعه اعتقادات از يكي از يمختصر كه كردند، رد نيز را اين محكم و مستند

می باشد: زير شرح به نآ فاطمي آقاي هب خطاب جدي يا قيافه با موالنا قبولي درصد سال هر شما علميه هاي هحوز گفت: در

.%97 يا98گفت: فاطمي آقاي است؟ چقدر درصد ويمگمی سپاس را تو فرمود: خدايا موالنا،

و97 ارندد كه يا علميه هاي هحوز در اينها قبولي فجور، و فسق و ناهگ و نقص همه اين با است% 98

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه58

6 يا5 فقط ص هلال رسول مكتب قبولي درصد اما را است. اين ريفن هزار صد بزرگ عجم آن از نفر

و اهانت خود اين ياآ می كند؟ قبول سليم عقل كدام اين ياآ نيست؟ ص هلال رسول تربيتي روش به توهيني

كه نيست ص يامبرپ يبرا يگبزر نقص و ضعف يك و عقيده بر كه نمايد تربيت ردانيگشا نتوانسته به دنيا، از ايشان رحلت ضحم به و بمانند؟ باورشان

شوند. مرتد يدنيو متاع خاطر از دنيا براي نانآ كه می كند قبول سليم عقل كدام

خودشان تسني و هست كه حالي در ند،ا شتهگبر دين كه آنچه تمامي و مقام و ستپ و فرزند و زن و مال را،

نمودند. فدا دين ترقي و يشرفتپ راه در را داشتند وييگ ههرز و وييگ هويا به طوري همين كه نانآ راچ

تفكر اندكي ردازندمی پ ص هلال رسول اصحاب به نسبت؟كنند نمي تعقل و تدبر و

﴿فرموده: قرآن در شخود خداوند ﴾ . :22المجادله: ،100التوبه: ،119)المائده،

اهنآ از وقت آن در خدا كه می شود رگ م(.8البينه: اين ياآبفرستد. دوزح به را نناآ آينده رد و باشد راضي

رگم ؟دباش نمي متعال خداوند براي نقصي و عيب نيز كه نداشته خبر افراد ينا ي هيندآ از لعامت خداوند

انآن به را شتهب و راضيم نانآ از فرموده لقاطم را يندهآ و است ـحدودم خداوند علم ياآ م،ا هداد

به خداوند رگداريد. ا را اعتقاد اين شماها كه دندا نمي و می شوند مرتد اينها كه می دانست و دارد لمع يندهآ

﴿ فرموده: خداوند راچ ردند،گمی خارج دين از

شدم: سنی چرا 59نو انتخابى و دوباره تولدى

﴾. :(.100)التوبه

می دانند، عالم ار خود و ندا عتشي اهل از كه نانيآ اين سپنمايند. تفسير می خواهند طورچ را يهآ اين

اين و می مانند آن در ابد يبرا فرموده خدا هك بهشتي .؟ستنده دروغ اهاين ياآ كرده، مادهآ اينها براي نيز را امثال بودند، مكه مهاجرين كردند هجرت كه نانيآ راچ

و زبير و طلحه و عثمان و عمر و ابوبكر حضرت ساعت دو حدود از پس صورت هر به …و عبدالرحمن

را خود طوري اعتقادي مباحثات و تطهير يهآ تفسير ريشه اول از كه تفمی ر تصور كه ديموب كرده مگ

مباني بياتدا و واقعيات الفباي اب اينكه يا و نداشتيم و شكست احساس ايم. واقعا انهگبي اسالم اعتقادي

كامال روهگ ياعضا عجم و ضاف در توفيق عدم تصميم جلسه ختم از پس بود. لذا شده مستولي

رهبري عظمم مقام دفتر به را حسيني آقاي رفتيمگرداند.گبر را روهگ و بياورد را مبيلاتو تا يمفرستب

در توقف روز سه از سپ و روز مانه ظهر از بعدنموديم. مراجعت يرهبر معظم مقام دفتر هب محل الكام زير فرازهاي روهگ اعضاي كلي تحليل در

روحاني كامال جو يرهتط ي هيآ تفسير بود: بحث ودهمش عقيدتي، ديني، ،نيآقر هاي واقعيت جلسه، در حاكم

و نيآقر ياتآ تفسير در موالنا لمكا تسلط و احاطه و عالمانه برخوردهاي ه،ديقع و بيان صراحت ديني،

ايشان، علمي شخصيت و وقار و ثبات موالنا، عارفانه اهل خاصتا ديني وهايگال به نسبت ايشان محبت ابراز حسن، حضرت فاطمه، حضرت علي، )حضرت بيت

د.بو توجه قابل كامال(و... حسين حضرت

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه60

تقديم و قم به شتگباز از پس روهگ اعضاي طعاقم در هشد ضبط مكالمات نوار و سفر زارشگ

به اعتراف و قم علميه حوزه مديريت مركز به مختلف شرح بيان و مزبور سفر در شكست و توفيق عدم

طراحان قايانآ اينكه ضمن نمودند، سفر كامل كه داشتند ارهاظ هميشگي روال به ريزان برنامه

علي كه است همين مشكل و است جا همين لهأمس و عناد بيت اهل و علوي مكتب با ها سني ولصاال

سفر هبرنام كه نمودند واضافه دارند، تاريخي عداوت ماموريت رچهگ بوده، خاص مورد و زمايشيآ مزبور

ارزيابي مثبت را آن اما بوده ناموفق اعزامي روهگ سفرنامه كه داشتند عنوان مزيدا حتي و می نمودند

ي هحوز مركز در يريگ يممتص الكم يندهآ در مزبوررفت.گ خواهد قرار قم ميهلع

تعبيرات و توجيه ،می رسيد نظر به طور اين البته يدارا افصر مزبور هسفرنام مثبت ارزيابي و قايانآ

دمی باش روهگ اعضاي دلجويي منظور به و خاص ابعاد عنوان به تومان هزار پنجاه مبلغ هم لحاظ همين به كه كه كل تحليل با شد. اما پرداخت اينجانب هب يزهجا

و توجيهات اينكه ضمن د،نودمن ارائه گروه اعضاي هروحي در نقاياآ هاي سخاوتمندي و متفاوت تعابير

جاي بر مثبت اثر گروه قناموف و خورده كستش مركز طراحان هاي ريزي برنامه بعضا و نگذاشت سفر و برد سوال زير را قم علميه حوزه مديريت و اطالعاتي خبري، برنامه يك عمدتا را مذكورعلمي. بحث نه ،دکردن قيلت موالنا از هايي ضعف عدم و شكست ريشه اعتقادي، مسائل با ارتباط در و معطوف جهت اين به اساسا را اعزامي گروه توفيق مركز ريزان برنامه و طراحان چرا كه دادند نسبت

شدم: سنی چرا 61نو انتخابى و دوباره تولدى

رو در رو با و واقعيات از بدور قم علميه حوزه مديريت صدد در تجربه كم و جوان طلبه تعدادي دادن قرار آمده بر اينگونه اعتقادي و اختالفي مسائل طرح ايجاد

صرف ديگران يابي ضعف صدد در مختلف عناوين به و دادن قرار و مسلكي و عقيدتي اختالفات داشتن و شمار بيت( در )اهل ديني الگوهاي واقعي محبان ريزي برنامه با و حضرات دشمنان و مخاصمين رديف

سني( و شيعه )وحدت مذاهب تقريب جلسات تشكيلمی دهند. سر طلبانه وحدت شعارهاي

كليه تحليل از نظر صرف و مشخص طور به و البته حوزه مديرت مركز در كه اعزامي گروه اعضاي رسيد، ريزان برنامه و طراحان استماع به قم علميه اين به دارم نيز ديگري تحليل آن بر مضاعف شخصا هرگز تنها نه نوع اين از ريزيهايي برنامه كه ترتيب

نخواهد متحقق را سني و شيعه وحدت انديشه فكري خط و اعتقادات به معتقدين بلكه ،ساخت پيكر از منزوي بيشتر چه هر اسالم دنياي در را شيعيمی گرداند. اسالم جهان

اين به ديگر زمان هر از شبي مرا لهسأم اين مشيت تنها نه كه ساخت معتقد مهم بسيار واقعيت

و خورده شكست اعزامي هورگ تا بود خداوندي تا بود تقدير بلكه نمايد اجعترم قم به ناموفق

به من در سالم ي هعقيد كي يريگ شكل ايه زمينه در نظر تجديد و دروني يها هيزگان و ،يدآ وجود

دنيوپ و يوستنپ و رويدنگ امشخص و شيعي معتقدات سنت اهل بهمذ نو، زيستني و دوم انتخابي به خوردن

مايد.ن احيا و ايجاد من در را

:سفرحج

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه62

حج هاراد بلوچستان، به ساز وشتنسر سفر آن از بعد به ،هباالخر و ديردگ مهفرا آن شد. اسباب يداپ من در

شدم. رفشم حج ردم.ك مالقات را ديموح خيلي ايه انسان مكه در

وقتي را سنت لها يعلما سخنراني منوره همدين در ار شان توجه تمام اينها كه ميدمهمی ف می دادم وشگ

را او فقط و ،می دارند عطوفم متعال خداوند سوي بهكنند.می يگبند و عبادت

تشيعي اهل رفتم، ص هلال رسول زيارت به وقتي را عمر حضرت و ابوبكر حضرت قبر حتي ديدم را به نسبت حج فرس در ضمن در كردند، نمي اهگن

يعلما از يكي وسطت صديقه عايشه حضرت فرمودند ايراد سخنراني كه ستانبرع نام حبصا

كه ايييهدشمن جمله از.كردم يداپ كلي شناخت هايي متهت دناشتد روا اسالم لاه و اسالم بر منافقين

وارد هيقصد عايشه حضرت شخصيت به كه است حربه اين با خود مانگ به و می باشد افك واقعه و كرده

ساختند وارد مسلمانان و مالاس به را ضربه ترينگبزر و تدبير و تعالم خداوند نصرت و ياري رگا اقعو در و

و يگبزر فاجعه نبود مسلمانان العاده فوق تحملمی داد. رخ يريگفرا ي هنتف

تاريخي سحسا و سخت شرايط آن در نمسلمانا چنين و رفتهگ شپي در را صبر و نيت حسن لكما

را آن و دانسته اساس بي و دروغ الكام را موضوعيدريافتند. منافقان جانب از يا طئهوت

مامت مؤمنين نفع به ارگروردپ خواست به اتفاق ينا از مورد ندچ كه داشت همراه به فراوان حكمتهاي و شد

است: آمده ذيل در نهاآ

شدم: سنی چرا 63نو انتخابى و دوباره تولدى

لحاظ از و شدند امتحان اتفاق اين در - مسلمانان1 صورت در كه كردند ترقي و يافته رورشپ اخالقي

مخصوصا و داشته را تدبير حسن مشابه حادثه بروز اين در هچنانچ ،كنند تلقي مهم را مسلمانان برويآ

به حاضر احدي نمسلمانا از نفر سه جز حادثهنبود. شاييگ لب

و احكام از يبسيار لنزو سبب قاتفا اين - وقوع2 احكام اين بر مسلمانان راگ كه شد اجتماعي قوانين اخالقي يزشتيها و منكرات از نهاآ جامعه باشند عامل

ميماند. محفوظ يا فتنه و اختالف ونهگ هر بروز و غيب علم ص يامبرپ كه شدند نئممط - مسلمين3 پاكدامني و تءبرا می دانست غيب رگا و ندارد

می كرد. اعالم را همسرش هلال جانب از ويدگمی چه هر ص پيامبر اينكه - و4 و ستا البشر فضلأ كه يامبرپ كه وقتي سپ است غيب می باشد تر كامل و باالتر تبي لها و علي از حتيمی دانند؟ غيب نهاآ طورچ داند نمي باال شا هخانواد و ص هلال رسول سرمه - فضيلت5

شد نازل يمرك نآقر از ياتيآ ايشان مورد در و فتهر تكرار و وتالت ايشان طهارت و تءبرا قيامت تا كه

شعائر از يكي عنوان به اسالم امت بر لذا می شود از ص اكرم نبي خانواده داشتگبزر و تكريم اسالمي

می باشد. واجب ايشان همسران جمله تاريخ امتم در نادر و العاده قفو موارد از - يكي6

صحابه زمان آن مسلمانان متما زيباي واكنش اسالم نازل يات،آ نهاآ يأر تبقمطا و دشبامی ص پيامبر بر در را اآنه يگفتار و عملي صدق حقيقت در كه شده

است. داشته

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه64

واقعه م\\\\ورد در مدينه در س\\\\خنراني از تحليليافك:

رسيد خبر ص پيامبر به هك وقتي هجري ششم سال در بر حمله و نمودن غارت قصد به مصطلق بني قبيله كه

حضرت آن ند. وا هرديدگ متحد و شده جمع مسلمانان جهاد عزم آمده وجود به فتنه كني ريشه خاطر به ص

كشي قرعه راتهمط ازواج بين عادت، طبق كردند از پس و ببرند خود با را نهاآ از يكي تا دنكرد

يامبرپ همراه انشاي و آمد در ك عايشه نام شيك قرعهشدند. خارج ص

جايي در ص يامبرپ كاروان همدين به شتگباز در رفع براي اثنا اين در ك عايشه حضرت رفتگ منزل

مگ دليل به ايشان مدنآ ،شد جدا قافله از حاجت كشيد لوط مدتي آن يافتن براي تالش و لوبندگ شدن

اطالعي ايشان غيبت زا كه كاروانيان فاصله اين در و از سپ دادند. ايشان ادامه خود راه به نداشتند

كاروان از خبري ديد وقتي اروانك محل به گشتباز خواهند ايشان دنبال حتما می دانست كه آنجا از نيست

.كشيد خود روي بر را چادر و شيدهك دراز محل در آمد مامور وانراك عقب در نفر يك هميشه ص پيامبر

و ،بياورد را آن مانده باقي يچيز رگا تا می كرد سلمي معطل بن صفوان بود هشد رومام هك صحابي

متوجه دش نزديك كاروان محل به دور از وقتي و بود در را شتر راجعون ليهإ ناإو لله ناإ با و شد فردي وجود

را ايشان وييگگفت چهي بدون و خواباند ايشان يكيدنز دنبال را هقافل و رفتهگ را شتر مهار و كرد شتر سواررسيدند. قافله به و كردند

و كرده استفاده سوء افتاده قاتفا حادثه از دشمن اين وردندآ بوجود را افك هب معروف يا حادثه و فتنه

شدم: سنی چرا 65نو انتخابى و دوباره تولدى

به كه رفتگ صورت منافقين طرف از جا بي تهمت بتس ن(هللبا العياذو) مذكور صحابي با المؤمنين ام

جامعه هيال امتحان اين بستند. در را انز و بد عمل بلند سر مسلمان نفر سه بجز انانممسل ،اسالمي

آن بارهدر شودنگ لب به حاضر حتي و آمده بيرون نازل كه ماندند او رسول و خدا كالم منتظر و نبودند به ماه يك از بيش ك عايشه حضرت تءبرا شدن پر و يزگان حزن يارسب دوران هك يدمانجا طول

.شد سپري اسالمي جامعه رب يبطراضا تءبرا ياتآ ماه يك زا بيش شدن سپري از بعد

طي نور سوره در ك شهعاي حضرت پاكي و شد نازل.رديدگ نازل26 تا11 ياتآ

رئيس ابي بن هلعبدال هاي هنو ،شيعه چون افرادي با هم امروز به تا قضيه اين ورندهآ بوجود و منافقين

مورد را طاهره هعفيف آن كناپا زباني و نجس قلبي خود براي ار مؤمنان مادر نام و می دهند قرار تهمت

را آنقر صريح ياتآ و ،می كنند تصور دشنام رينگتبزر يبرا را الهي يابد لعنت و دردناك عذاب و كرده انكار اهيگو به هك روزي انتظار می كنند. در بكس خود را خود بودن كذب و باطل خويش يپاها و دست ،زبان

متعال خداوند بغض و عذاب به و ،كنند مشاهده آمده نهاآ ترجمه و مذكور ياتآ ادامه ند. درشو رفتارگ

.منيمی ك ذارگوا شما خود به را يريگ نتيجه است﴿

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه66

(.26 ـ11)النور: .﴾ كردند عنوان را عظيم تهمت آن كه كسانى مسلما

گمان اما بودند؛ شما توطئهگر( از و )متشكل گروهى شما خير بلكه است، بد شما براى ماجرا اين نكنيد

گناهى اين از را خود سهم كدام هر آنها است؛ آن در

شدم: سنی چرا 67نو انتخابى و دوباره تولدى

بخش كه كسى آنان از و دارند؛ شدند مرتكب كه براى عظيمى عذاب داشت عهده بر را آن مهم

شنيديد، )تهمت( را اين كه هنگامى چرا. اوست! كه كسى )و خود به نسبت ايمان با زنان و مردان

اين نگفتند و نبردند خير بود( گمان آنها خود همچون براى شاهد چهار چرا. است آشكار و بزرگ دروغى

آنان نياوردند، را گواهان اين كه نياوردند؟! اكنون آن رحمت و فضل اگر و. دروغگويانند خدا پيشگاه در

اين بخاطر نمىشد، شما شامل آخرت و دنيا در الهى به. مىرسيد شما به سختى عذاب كرديد كه گناهى زبان از را شايعه اين كه را زمانى بياوريد خاطر

كه مىگفتيد سخنى خود دهان با و مىگرفتيد، يكديگر در مىپنداشتيد كوچك را آن و نداشتيد؛ يقين آن به

را آن كه هنگامى چرا. است بزرگ خدا نزد كه حالى تكلم سخن اين به كه نداريم حق نگفتيد: »ما شنيديد

.است« بزرگى بهتان اين تو، منزهى خداوندا كنيم؛ را كارى چنين هرگز كه مىدهد اندرز را شما خداوند براى را آيات خداوند و. داريد ايمان اگر نكنيد تكرار كه كسانى است. حكيم و دانا خدا و مىكند، بيان شما

شيوع ايمان با مردم ميان در زشتيها دارند دوست است؛ آخرت و دنيا در آنان براى دردناكى عذاب يابد،

و فضل اگر و. نمىدانيد شما و مىداند خداوند و خدا اينكه و نبود شما حال شامل الهى رحمت را دامانتان سختى )مجازات است رحيم و مهربان

گامهاى آوردهايد! از ايمان كه كسانى اى. مىگرفت( شود شيطان پيرو كس نكنيد! هر پيروى شيطان

فرمان منكر و فحشا به زيرا( او مىسازد، )گمراهش نبود، شما بر الهى رحمت و فضل اگر مىدهد! و

كه هر خداوند ولى نمىشد؛ پاك شما از احدى هرگز آنها. داناست و شنوا خدا و مىكند، تزكيه بخواهد را

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه68

وسعت )مالى( و برترى داراى شما ميان از كه انفاق از كه كنند ياد سوگند نبايد هستند زندگى راه در مهاجران و مستمندان و نزديكان به نسبت

بپوشند؛ چشم و كنند عفو بايد آنها نمايند؛ دريغ خدا ببخشد؟! و را شما خداوند نمىداريد دوست آيا

زنان كه كسانى. است مهربان و آمرزنده خداوند را مؤمن آلودگى( و هرگونه )از بىخبر و پاكدامن

الهى رحمت از آخرت و دنيا در مىسازند، متهم روز آن درآنهاست. براى بزرگى عذاب و بدورند كه اعمالى به آنها ضد بر پاهايشان و دستها و زبانها

جزاى خداوند روز، آن. مىدهد گواهى مىشدند مرتكب كه مىدانند و مىدهد؛ كاست و بىكم را آنان واقعى مردان آن از ناپاك زنان. است آشكار حق خداوند دارند؛ تعلق ناپاك زنان به نيز ناپاك مردان و ناپاكند،

آن از پاك مردان و پاك، مردان آن از پاك زنان و )ناپاكان( به كه ناروايى نسبتهاى از پاكند! اينان زنان )الهى( آمرزش آنان براى و هستند؛ مبرا مىدهند آنان

.است پرارزشى روزى و شيعه را خود كه سانيك يا كرد اضافه ايشان و

و ك يشهعا حضرت به نام اين تحت و دنيمی دا رد رگا می بنديد افترا و تهمت خدا رسول حميراي

سؤال دو اين به هستيد صادق دخو يافترا و تهمتدهيد: ابوج

پس بوده اگر ؟است ودهبن اكپ ص خدا پيامبر يا- آ1.راستبم و اكپ هم ائشهع كنيد قبول بايد

بوده ص رمبياپ همسر تاريخ سند ساسا بر چون پاكي و هستيد واقف اين هب مه شما خود و است

.است مربوط ص الله رسول پاكي به ايشان

شدم: سنی چرا 69نو انتخابى و دوباره تولدى

هستند اكپنا( هلبال العياذو) ايشان گوييدمی رگا- 2 را نآقر هيآ يا شما يست؟چ نآقر ي يهآ جواب سپ دو هر در كه ،را ص پيامبر اكدامنيپ يا ،كنيدمی ركاان

با فقط انماي راه هستيد رههب بي ناماي از صورت همسر و ص پيامبر دو، هر اكيپ بر داشتن ايمانمی باشد. هقصدي عائشه يشگرامشماست. با راه انتخاب و قفو سؤال دو ابوج مورد در نبوي مسجد در علما از يكي آن از دبع

استدالل با و كرد خنرانيس ثالثه خلفاي قامم و فضايل ص پيامبر ياران بهترين اينها هك می گفت محكم و قوي

را جنت و هشتب وعده اينها به نمنا ندخداو و ندا هودباست. هداد

كردم. يداپ ستد زيادي قايقح به زني سفر اين در

عراق سليمانيه و سوريه كشور به سفر ذاشتهگ ثيرأت من در زيادي حد تا ستانچبلو به سفر

بحراني شرايط در دتيعقي و يفكر لحاظ به كه بود عطش كه مدبو رفتهگ قرار نناچ آن رواني و روحي

معتقدات يرامونپ يبيشتر هچ هر تحقيق و مطالعه يشپ وضعيت كه نحوي هببود. شده ايجاد من در سني كه بود كرده احيا ذهنم در را باور اين مخصوصا آمده

مذهب به كردن تشپ ييعن ،اساسي ياعتقاد رويكرد سني مذهب به خوردن پيوند يا و يوستنپ شيعي، هاي هاگديد و جهت تغيير ت. لذاسا ذيرپنا اجتناب

در كه آنچه اساسا و برخورد حوهن و رفتار ،اعتقادي هجامع اطرافيان، توجه داشت ظهور و بروز من وجود

اسالمي نمنجا خصوصا و خانواده اساتيد، دانشگاه، وداشت. معطوف من به تبنس را دانشگاه

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه70

نانچ آن رواني، و روحي خاص شرايط داشتن امتحانات نهستاآ در كهاين به توجه با ،بود ذارگتاثير در موفق و ممتاز دانشجويان از و داشتم قرار

دقيقا دروني يزهگان و يفكر شغلهم اما بودم دانشگاه ملحوظات و نشگاهاد جز يرگدي دنياي به مرا توجه

اهگدانش در اساتيد بود. لذا داشته معطوف دانشگاهي كرده يداپ اهيآگ من يليصحت افت يا و حالت تغيير از

بودند. يگافسرد و اضطراب با مأتو و عادي غير ايهرفتار

برقراري با لذا می نمودند احساس را من در مفرط بر نديشيا هارچ صدد رد خانواده با مشاوره و ارتباط

منهاي ليئسام من لشكم اينكه به مدند. نظرآ تحصيلي، افت يا و دانشگاهي و تحصيلي اتظمالح

دانشگاه اساتيد . لذابود فوق شرح به بياتدا از فراتر حل هرا و كنند نديشيا هچار نتوانستند خانواده و

رواني و يروح وضعيت چنين دهند. در هئارا مناسبي امتحانات هستانآ در اينكه و تحصيلي شديد افت با مأتو

به مسافرت يعني ريگدي فرصت داشتيم، قرار ترميشد. حاصل زائرين كاروان با مراهه سوريه كشور

:سوريه به سفر مطهر مرقد زيارت جهت مادري مادربزرگ با شد قرار

كشور به يتزيار كاروان همراه به" زينب "حضرت طورچ كه دانم اشيم. نميب داشته مسافرتي سوريه

در كه شد رفتهگ تصميم هك افتاد اتفاق ونهچگ و شد از مزبور كنم. خبر همراهي را مگمادربزر مسافرت

اينكه اول ؛بود ندهكن لخوشحا من براي جهت دو و دانشگاه محيط از تا بود آمده يشپ فرصتي

فراغت محدود، زمان مدت ايبر حداقل دانشجويي

شدم: سنی چرا 71نو انتخابى و دوباره تولدى

دانشگاهي محيط و درس شر از يتبارع به يا و حاصل در تا بود نيز خوبي فرصت اينكه شوم. دوم راحت اهل اعتقادي مباني و ولصا ونميراپ وريهس كشورباشم. داشته يبيشتر تحقيق و مطالعه سنت عليرضا يقاآ جناب ارجمندم دوست سفر اين در

می كرد. راهيمه را ما نيز( :) ـحمديم ندانچ نه يا هحادث اقامت، روز اولين ظهر از بعد رد

يك در كه تيبتر اين به افتاد اتفاق جالبي اما مهم، ايراني هاي خانم از يتعداد فروشي سلوك ي همغاز

يك می رسيد نظر به كه طور اين راهظا داشتند، حضور چيزي ايراني خانم يك به زهامغ صاحب احتماال يا نفر

منازعه و مشاجره هينمز موضوع اين ،بود فروخته با د،ومن فراهم مغازه صاحب با را خانم مسره

و ساده ي حادثه يافت. اين خاتمه لهأمس ما ميانجيگري برقرار ارتباط مغازه صاحب با تا شد سبب زمينه بدون می دانم ضروري نيز را مساله اين به ارهشا البته كنيم،

تركيب در و روحاني عنوان به محمدي آقاي و من كه معمول و طبيعي روال داشتيم. به قرار اروانك خادمين مناسبات و جلسات در ارزو نماييهرا يبرا بايستي ما مدنآ دير و فتنر زود می نموديم. لذا شركت مذهبي مشخصا و كاروان خادمين رضايت عدم هاي زمينهداشت. دنبال به را مگبزررماد غضب و خشم

عبارتي به يا و جديد تسدو نامه توسط باالخره شناآ بهمذ سني روحاني شخصي با مغازه صاحب

سني حاال و شيعه قبال كه گفتيم ايشان شديم. به شيخ اما ،يما هآمد تحقيق و هعمطال جهت و يما هشد

يكي از سپ باالخره كه ذيرفت،پن وجه هيچ به هلعبدال كه يحد تا ايشان با مجالست و مصاحبه مورد دو

هلعبدال خشي اما كنيم ياد قسم نآقر به شديم حاضر

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه72

شما به من نه و دارد اعتقاد نآقر به نه گفت: شيعه باالخره سماجت و صورت و شكل هر دارم. به اعتماد سوريه در كه يروز ندچ حدود و اعدقمت را ايشان برداشت طور اين يو با مباحثات از داشتيم، اقامت به وي تسلط و عقيده و بيان صراحت كه كرديم

سفر در را آن هنونم كه بود شكلي به نيآقر مفاهيم.بوديم شاهد ستانچبلو

فارسي زبان به اما بود عرب ه" اصالتالعبدال "شيخ وي با مصاحبت در داشت. همچنين كامل تسلط يها زندان در سال دو قبال هك داشت اراظه ايشان تهج هب را شدنش زنداني علت و زنداني ايران

شيعي وحانيونر با برخورد و اعتقادي حظاتالم مورد نيز بار يك حتي كه دونم اضافه و داشت عنوان تيراندازي مورد خودش قول به و قصد سوء

و همنشيني حال ره است. به رفتهگ ارقر ها اطالعاتي كرده لوغمش را ما نانچ آن هلعبدال شيخ با مجالست

نانچ تنها نه اقامت، هفته يك مدت ظرف كه بود مذهبي ياه مناسبت و مجالس در حضور به رغبت آن از بلكه نداشتيم، غيره و قبور زيارت مثل شيعي

كميل دعاي بود قرار اينكه صاوخص داشتيم، اكراه نيز اما شود، قرائت من طزينب" توس "حضرت حرم در تقاضاي و خواستن كه سنت اهل معتقدات حسب به

و ها شخصيت از خداوند اكپ ذات از جز حاجت، رفع و رستناد عنوان و شكل هر تحت ديني وهايگال

كميل دعاي خواندن از لذا می باشد، شرك به قريب.منمودي امتناع نيز

با احبتصم و ستلمجا ريه،وس در هروز چند سفر در اساسي و عقيدتي تحول چنان آنه" لعبدال "شيخ

ونگرگد را ما ياعتقاد ايه هاگديد و بود كرده ايجاد ما

شدم: سنی چرا 73نو انتخابى و دوباره تولدى

حاالت نينچ با گاه هيچ زمان آن تا كه بود ساختبوديم. نشده مواجه رواني و روحي

:عراق( سليمانيه و )سنندج كردستان به سفر به محمدي آقاي و من سوريه سفر از مراجعت از پس

)سنندج( به كردستان طريق از گرفتيم تصميم اتفاق تقريبا هچ رگ باشيم، داشته ريسف نيز عراق هيسلمان

داشتيم. قرار اتنتحاام آغاز و ترم پاياني مراحل دركرديم. نمي غيره و امتحانات و درس هب اعتنايي اما

در نموديم عزيمت مريوان به سپس و سنندج به لذا بيني پيش و سفر هزينه جهت كه وجهي مقدار مريوان

به گزيرنا ما و رفت سرقت هب داشتيم همراه بهبرگشتيم. تهران به و شديم مراجعت

مجددا محدود، زمان در و امتحانات اتمام از پس و سنندج طريق كرديم. از را مانيهيسل سفر قصد

عراق مانيهيسل به مجاز غير صورت به و مريوان توجه با كوتاه توقف و مانيهيسل به ورود از رفتيم. پس

اصطالح به سازمان پايگاه و مركز مانيهيسل اينكه به سازمان اعضاي از تعدادي خلق« بود. لذا »مجاهدين

برقراري با كه شدند مطلع مانيهيسل در ما حضور از بوديم، فراري طلبه و دانشجو آنان قول به ما با ارتباط

كه آنجايي از اما شويم آنان سازمان جذب تا خواستند خط از جداي خطي و اعتقادي و خاص هدف داراي ما

امتناع آنان پيشنهاد هرگونه پذيرفتن از بوديم، آنانورزيديم.

روحاني شخصيت با كوتاهي زمان مدت از پس عبدالقادر« كه »شيخ ابراهيم« و »شيخ نام به سني

آشنا بودند، مانيهيسل مقيم )سنندجي( و ايراني اصالتا نبودند حاضر وجه هيچ به نيز ايشان اوايل در و شديم

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه74

اصرار به اما باشند، اشتهد مصاحبت و مجالست ما با متقاعد را وي باالخره نآقر قسم و اوانرف سماجت و

و مجالست ما با سني معتقدات يرامونپ تا يمنمود روز هارچ اازحدود سپ كه باشد داشته مصاحبت مباني و اصول يرامونپ ايشان با بحث و همنشيني در ترديدي و شك هنوگ چهي جاي گردي سني اعتقادي

ردنك تپش مشخصا و ،يساسا رويكرد و تغيير جهت براي سني مذهب به خوردن يوندپ و شيعي مذهب به و تهران به شتگباز از سپ بود. لذا نمانده باقي ما

علني صورت به را خود اعتقادات دانشگاه، در ورحض كه يمدنمو اعالم رسما تيرعبا به يا و مطرح شكارآ و

يم.ا هرويدگ سنت اهل بهمذ به ما در شب يك می برديم، بسر مريوان در كه وقتي با(:) محمدي عليرضا ناگهان وديم،ب خواب روستايي

صدايي و ريدپ خواب از خوفناكي و عجيب حالت يكشده؟ چه پرسيدم شدم بيدار نيز من داد، سر

رويش و سر از رقع كه حالتي با عليرضا در را ص هلال رسول امشب زد: من فرياد می ريخت،

هچ رسيدمپ ناايش از زده شگفت ديدم. من خواب هلال رسول گفتند: كه جواب در ايشان ديدي؟ خوابي

نشسته يارانش از جمعي ميان در كه ديدم را ص مدتي از بيايد. پس وييدگب را من بودند. فرمود: عزيز

وردند. ايشانآ "موالنا" تشريف جناب م،دكر هگان به هنگامي رفتم، هوش از لحظه همين گفتند: در

و نآقر ص اكرم رسول كردم مشاهده مدمآ هوش به وقتي بردند تشريف و داده ايشان به دفتري و قلم

ايشان دنبال بودند، رفتن حال در و كردند پشت ماهستم. شما امت از من ص هلال رسول يا گفتم و رفتم

شدم: سنی چرا 75نو انتخابى و دوباره تولدى

فرمود: غضب و خشم با و شد ناراحت من از پيامبرباشد. نمي من امت از شيعه

درصد صد طور به شب همان خواب، تعريف از عدب به و شتيمگبر خود بهمذ از اطمينان كمال با ويوستيم.پ يقتقح

و بسته دست صورت به كه ما خواندن نماز وهنح نينچمه و می كرديم، هقاما نماز سنت اهل ماننده

خود به كامال را اطرافيان توجه ما، حاالت و ها حرف نمانج برخوردهاي با ما رو اين . ازدبو هدكر جلب

نانآ شديد هاي لمالع سعك يا دانشگاه اسالمي و اساتيد يماسي و هرهچ از و شديم مواجه و ميزآ تحقير يها هنگا با كه بوديم دريافته يانهاگدانش

عمري، سني، ماننده عباراتي بعضا و ميزآ تمسخر و يحرو فشار تحت حدي تا بيت اهل دشمنان وهابي،می دانم. ناممكن را آن وصف كه داششيم قرار رواني عقيده داشتن و ذاتي اقتضاي و طبيعت حال ره به

وارده یهافشار تمامي مقابل در تا می كرد حكم ما بهباشيم. داشته استقامت و ثبات و صبر

اهل دانشجويان هبقي با خويش عقيده اظهار از پس به شروع بودند، نفر انزدهپ حدود دانشكده در كه سنت

نموديم. جماعت نماز كردن زارگبر خط با دانشگاه در كالس، سياه تخته بر روز يك

و خدعه ئينآ تشيع» نوشتيم نستعليق درشت.«خرافات

نوشتيم: آن زير در و مسلماني هر تيذهن ص هلال لرسو سنت به عشق

ص الله رسول ردارك بر عمل يعني سنت لها و ،است نوع، اين از حركاتي و احساسي گيري جهت اين كه

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه76

كه نحوي به بود، كرده ايجاد دانشگاه در جنمتش فضايي قايانآ قول به احساسي برخوردهاي ونهگ اين حاصل

رد.آو وجود به دانشگاه در را تحملي قابل يرغ شرايط ايانپ امتحانات با تقريبا كه احوالي و اوضاع نينچ در

به رفتيمگ تصميم محمدي يرضاعل با بود، مراهه ترمباشيم. داشته مسافرتي مشهد

:مشهد به سفر مشهد سوي به اهگدانش در دنناخوشاي وج آن از سپ

به ورود از سپ شرايطي نينچ بستيم. در سفر رخت "شيخ مسجد سابق محل به بعد روز دو كيي د،همش

شده مبدل سبز ضايف هب و تخريب محمد" كه فيض هك" "خواف منطقه از سني جوان كي با آنجا بود،

زمينه بدون كرديم، مالقات بود، محلي لباس به ملبس مسجد تخريب نيراموپ بحث و ردنك صحبت به قبليرداختيم.پ سبز، يفضا به آن تبديل فيض" و "شيخ

(محمد فيض شيخ) مسجد كه نيازم هاينك توضيحا در طلبه عنوان به ما نفر دو هر شد، تخريب مشهد با و داشتيم حضور مشهد(صفوي وابن) علميه حوزه

خشي مسجد تخريب از پس كه ديديم خود چشمان خيابان در كه مشهد تنس اهل جامعه محمد فيض بر كه هاييلنگ مشهد زيكمر ملي بانك يوبرور اصلي نماز، مهقاا و بندي صف با و كرده هنپ داشتند دوش

و برداشته سر از را ها عمامه وارانگسو همانند و ناله به و ذاشتندگمی ها شمچ روي بر نريزا اشك

غيور سنت اهل جامعه اكثر و می پرداختند، يزار و شكسته سر همه كه كرديم مشاهده را مشهد ساكن

ساكنان از يا طلبه د. جواننبود وليدهژ و يراهنپ يكتا

شدم: سنی چرا 77نو انتخابى و دوباره تولدى

يا هرهچ با را يرمرديپ می گفت: روزي دهمش بادآ تقي گفت: بود، برهنه اپ و هشكست سرش كه ديدم نوراني

:فتندگ جواب در شانيا بدهم غذايي او به می خواستم غذا به تمايلي چهي من و!است شده شهيد ما اهگعبادت چشمانش از اشك كه ديدم لحظه همين رد و ندارم دار جريحه را وجداني با انسان هر قلب كه شد جاري

و فيض مسجد تخريب يرامونپ بحث كرد. ضمنمی اهگجاي و شخصيت از رگيكدي با راتطخا تجديد

غير مسائل طرح با ها بعضي اينكه و علي حضرت و تخريب را حضرت آن شخصيت خرافي و واقعي

اشتيم.د وگگفت و بحث می نمايند، دوشخم كارپ سبز فضاي كنار در كه رديميرپ حال همين در

سر به سبزي عمامه و بود تهشسن ما به نزديك و سني ما اينكه تصور به بود، سيد كه وياگ و داشت دفعتا می كنيم، توهين علي حضرت به داريم و هستيم

وي و زد محمدي يقاآ خفر بر جريآ يا و سنگ دنز باشد. جاري سرش از خون كه كرد روحجم طوري را

شتيم. درگ باز تهران به مجددا روزه دو سفر از سپ با و بود رسيده ايانپ به امتحانات تقريبا وقت اين روز جپن ذاشتيم. حدوداگسر شتپ را ترم قبولي اترنم

خالف اعمال يرامونپ و احضار اسالمي انجمن به بعد جرقه اولين مزبور اقاتف كه شد خواسته توضيحاتي ما،

دانشگاه محيط و مهد ترم در ما هاي يريگدر غازآ يا و.بود

:تازه تحوالت و جديد ترم آغاز ترم شروع و امن ثبت مشهد، شهر از مراجعت از سپ يوگبلند از روز يك دانشگاه، در حضور اساسا و مهد

اسالمي نانجم دفتر به را محمدي آقاي و من اهشگدان

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه78

اعضاي اسالمي، انجمن دفتر زدند. در صدا اهنشگدا نيز و دانشگاه جماعت امام و دانشگاه علمي هيئت

داشتند. پس حضور دانشگاه اسالمي جمننا لئومس الميسا انجمن لئومس مقدماتي، هاي صحبت از

عامل وييدگب گفت: راست ما به خطاب دانشگاه در يگشفتآ و تشنج ايجاد و امش عقيده حرافنا اصلي

سكال هتخت بر شعارنويسي ايشان )منظور دانشگاه از پس حسيني آقاي چيست؟ مساله و كيست ،(بود

و هست كه نچنا آن را گفت: مساله فراوان هاي بحث به مساله آنكه از قبل بتوانيم تا كنيد يانب افتاده اتفاق (ودب اطالعات منظورش حتماالا) بكشد باريك يجاها

آوريم. مه به را قضيه ته و سر ماندخو حالاصط به می گفتند: از كنايه و اشاره صورت به مسئولين

بيشتر و ،نيستند ناراحت ما بودن سني و شدن سني جمننا ايه ليتؤمس حد در كه اشتندد تكيه اين يرو يريگجلو دانشگاه در تشنج و نظمي بي از بايد ميالاس

ييرگيپ را مساله جهت همين به می گفتند و ،نمايند بوديم شده مساله اين متوجه كامال ما می نمايند. اما

ونهگ چهي اينكه به توجه با اهگشندا ناامني بحث كه به نيز ما و نداشته وجود دانشگاه در تشنج و ناامني

ما تعبير بود، نخواهيم و نبوده ناامني عامل وجه چهي سايرين و دانشگاه اسالمي انجمن مسئول كه بود اين و حساس بسيار ما بودن سني يا و شدن سني از

آقاي سؤاالت به اسخپ در حال اين با د،تنهس ناراحت و جهت تغيير تحقيق و مطالعه با كه گفتيم حسيني

سني بحث از يم. لذاا هشد سني ارتيعب به يا و ،دهيعق و يمنمی دا خداوندي يتشم فقط را عامل ،دخو شدن

به كه ودب حدي تا قايانآ تاكيد حال هر . بهآن غير نه نانآ دست از رلتكن يمويگن را يتقعوا رگا اصطالح

شدم: سنی چرا 79نو انتخابى و دوباره تولدى

اما شد، خواهد كشيده تطالعاا به ما ركا سر و خارجنبود. ريگدي يزچ يمتفگ آنكه جز اقعيتو

نمانج مسئول نهايتا و نشد مينأت قايانآ نظر لذا و داد محمدي يقاآ به كاغذي و قلم دانشگاه سالميا

مرتكب ددامج و يما هكرد اشتباه هك يدسگفت: بنوي را غذكا و قلم يمحمد آقاي شد يمهنخوا خالف لمع فقط ،يما هكردن اشتباهي حال به تا نوشت و فترگ

و يما هشد خدا دين عاشق كه است اين ما اشتباه . اوداد وي به را نوشته باشيم، دحمو هك خواهيممی شد. قبل از تر نخشمگي كاغذ، ي مطالعه از پس

ده،كر بيرون دانشگاه اسالمي جمننا دفتر از را ما رد و دانشگاه فضاي در كه ذشتگ روزي چند مدت دانشجويان و ها همكالسي از تعدادي اقفات به كه حالي

اترولپ اتومبيل اهگدست يك بوديم، دانشگاه محوطه در و سؤال بدون و مدندآ نفر دو و متوقف درب جلوي رد

سوار خواستندمی را محمدي آقاي و من جواب ما می خواستند كشان كشان هك كنند. زماني ماشين

در حاضر دانشجويان رند،بب اتومبيل طرف به را به تناها و تحقير را آن كه نهحص مشاهده با هطمحو تا پرداختند ضاعترا به می دانستند، شجوييندا قشر اب را دانشجويان برخورد و بيشتر تشنج كه حدي

اطالعاتي می نمود. مامور محتمل اطالعات مامورين سرسختانه موضع از ،آمده پيش يتعوض مشاهده با

مامور هك همسال اين عنوان با و ردهك نظر صرف خود خواستند شاندخو قول به و معذور، و ميهست

اروس را ما ترتيب اين با هك ببرند را ما محترمانهبردند. اطالعات اداره به و كردند ماشين

آنچه می دانم ضروري نيز را مساله اين به اشاره بسب كه عامل مهمترين شايد و رسيد نظر به هك

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه80

اعاتلاط مامورين سختانهرس يريگ عموض به رديدگ دايجا و برخورد حد سر تا و داده نشان العمل عكس سني دانشجوي حضور قطعا كنند، قاومتم تشنج

و انگرگ اهل كه( موسايي رضا )محمد بنام مذهب و ،بود ما ترمي هم و پزشكي معلو نمونه دانشجوي

اپبر دانشگاه در را جماعت نماز كه زماني در حتي ما رس شتپ كه بود كساني از يكي ايشان داشتيم،

مدتي و روز همان حادثه اتهام به و می كرد، اقامه نماز نيز وي بعد روز هس حدود هفاصل به شايد و بعدشد. يرگدست

شمانچ اطالعات، به ما بردن محض به حال هر به و كن رخت اتاق به شدن منتقل زا سپ و بسته را ما

به زندان مخصوص لباس نوشاندپ و لباس تعويض.يميافت انتقال ينفر تك ايه سلول

تعبير كه چهنآ هر و اهگبازداشت يا زندان فضاي را آن تصور هك بود كخوفنا و تاريك يحد تا می شد

چشم محمدي يقاآ و من بار اولين . برايكرديم نمي حاجي را وي كه ديگر كسي هر يا و رئيس دفتر هب بسته هب و ينيچ مقدمه اب شديم. حاجي هدبر دمی كردن صدا

از اتهام موارد يا و خالف اعمال مورد در تذكر حصطالا را خود مراهيگ طالحاص به اصلي عامل خواست مام.ينماي رفيعم و وگباز

جز عاملي شدن سني اب رابطه در اينكه به توجه با و گفتيم را واقعيت اشت،دن وجود يخداوند مشيت

اساس بر صرفا ما عقيده تغيير كه داشتيم ارهاظ كه ده،وب شخصي ايه برداشت و تحقيقات و عاتلمطا تعبير غيره و كلك و دروغ را ما اظهارات شاناي البته

هم و هستم قاضي هم فعال من هك گفتند و كردند راست رگا را يزچ همه ه" ولال "معاذ شما يخدا

شدم: سنی چرا 81نو انتخابى و دوباره تولدى

هچ هر صورت اين غير در ،می كنم كمكتان يد،يوگبمی كنم. عمل بخواهم

مقاومت با()حاجي مزبور صيتخش ونچ تر، شايسته من زا حق به كه محمدي آقاي ختانهسسر

هاي ـخساپ و شد، رو روبه بود تر شهامت با و تر شجاع با حاجي نهايتا كرد، ينگشمخ سخت را حاجي ضا،رعلي

طور هر:گفت محمدي يقاآ صورت به سيلي زدنمی كشم. بيرون لويتانگ از را حقيقت شده

و يردگب اعتراف ما از نتوانست حاجي چون زيراگن شد، مواجه محمدي يقاآ مقاومت با خصوصا

و توجيه و نصيحت يعني زد، دست ريگدي روش به محمدي آقاي به خطاب حاجي حالي نينچ در كه غيره جواب در محمدي يقاآ كجاست؟ اينجا می داني گفت

حاجي است. سپس شياطين اهگجاي گفتند: اينجا داد: اسخپ هستم. محمدي كي من كه گفت: می داني

دارم. تدوس را شما خيلي من باشيد كه هر شما دوست مرا راچ :گفت ديممح به خطاب حاجي خيلي هاينك گفت: بخاطر يمحمد آقاي داريد؟

قي.ماح تك روانه را ما مفصل ييپذيرا از سپ حال هر به

جهت جدا طور به را ما بعد به آن از ردندك ها سلول داننز در كه هفته يك ظرف و دنمی برد بازجويي

لحاظ به می شنيديم را رگهمدي صداي نكهيا جز بوديم، شب هميشه ياگو و نبود زندان در يروز و شب اينكهنديديم. را رگهمدي بود،

شد ورچط كه دانيم نمي و يافت ناياپ زندان روز ده مچش با و وشاندندپ را ما لباس روز ده از سپ اينكه تا

در شديم متوجه بردند. وقتي بيرون را ما بسته

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه82

كه كردند رها و باز را ما يها شمچ اهشگدان نزديكي اسالمي انجمن دفتر و نشگاهاد در حضور با روز همان

به داشت، حضور نيز درپ و خراساني وحيد آقاي كه و سيلي زدن با مرا نيز درپ ما، مشاهده محض

پدر به يمحمد آقايداد. قرار مالمت دورم كاري كتك الاقل است خورده كتك كافي اندازه به گفت: ايشان

فحش و وييگناسزا با نزنيد. پدر بيشتر را ايشان شما ندارد. به ربطي شما هب تداش اظهار محمدي يقاآ به ترجيح شدن، آزاد و زندان روز هد از پس حال ره

حساب و ونهگ احساس اعمال ونهگهر نجاما از داديم رد عقيده ابراز از شديم زيرگنا و ،كنيم رهيزپ نشده

غيره و يسيوشعارن و جماعت نماز اقامه يا و عام أمل و لعاق ،نقاياآ تعبير يا و قول به نمائيم. كه خودداري

اين ما يشخص تحليل بوديم. البته آمده عقل سر يا مزبور، مشكالت ايجاد و ييرگدر اصلي عامل كه بود

علمي يئته عضو ايشان ،بود حكاكيان دكتر يقاآبود. اطالعات از يعضو شايد و اهگشندا

الله آيت و خراس\\\\\اني وحيد الله آيت با دي\\\\\دار:استادي

به اسالمي انجمن دفتر در خراساني وحيد الله آيت يكديگر با تا بياييد قم به مناسب فرصت گفت: در من

آغاز از كه ماهي چند از پس باشيم. لذا داشته ديداري وحيد آقاي اتفاق به بود، شده سپري يازدهم ترم

قم علميه حوزه در حضور با و عزيمت قم به خراساني طالب و اساتيد، علميه، حوزه محيط با اينكه به توجه با

به ها هنگا كه نمودم احساس اما داشتم، كامل آشنايي بيگانگي احساس كه شده معطوف ما به نحوي

شدم: سنی چرا 83نو انتخابى و دوباره تولدى

را عليمه حوزه در ماندن به چنداني تمايل می كردم. لذانداشتيم.

با الله رفتم. آيت خراساني وحيد آقاي منزل به و دوستانه رابطه آن كه داد را پيام اين خود هاي هنگا

نداشتيم. با را قبلي معمول و شاگردي و استاد خاص و ارادت بود، نيز ما استاد ايشان كه اين به توجه

تعلق همين شايد و داشتيم ايشان به خاصي احترام از و ضمانت را ما خراساني وحيد آقاي كه بود خاطرنمود. آزاد زندان وحيد شد. آقاي گشوده مذاكره باب حال هر به

از كه شما به گفت: احسنت ما به خطاب خراساني حوزه امير اصطالح به و برجسته بسيار هاي طلبه

احساس چون مندم گله شما از بوديد. بسيار علميه و اساتيد تمام كه بوديد شما حوزه امير می كردم

كرديد. آب بر نقش را قم علميه حوزه هاي برنامه هاي ماموريت در شما اعزام و انتخاب افزود سپس

بود جهت اين به اساسا نشين سني مناطق به مختلف علوي، مكتب خصوصا و علميه حوزه به شما كه

نشد، طور اين تنها نه متاسفانه، اما می كرديد افتخار نيز علوي مكتب و حوزه سرافكندگي مايه شما بلكه

شديد. شما حضور كه بود اين بر ما تصور افزود پسس كامال نشين سني مناطق در برجسته و ممتاز هاي طلبه تنها نه هستيم شاهد آنچه متاسفانه اام باشد، ذارگتاثير تاثير تحت نيز خود بلكه ذاشتگن جاي به ثبتم تاثير

علوي كتبم با اساسا كه وهابي سني تعدادي تبليغات تمامي به و يدا رفتهگ قرار دارند، عداوت و عناد

به را خود مذهب و كرده شتپ خود شيعي معتقدات علميه، حوزه اعتبار و بروآ حدي تا و رفتيدگ بازي

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه84

زير را خود خانواده حتي و يعلو مكتب شيعي، مذهب در دانشجويان كه يدا هكرد عتبارا بي و برده سؤال

را نانآ دروني هاي هانگيز و يد،ا هكرد متاثر را دانشگاه انجام جهت دانشجويان كه طوري ،يدا هبرد بين از

حضور مذهبي هاي برنامه و مذهبي هاي مناسبت و شيعي مذهب نقدرآ نمود هفاضا نينمچه يابند. و نمي ضربه آن به و يدا پنداشته سبك را شيعه يفكر خط.تاس نداشته سابقه تاكنون كه يدا هكرد دوار

و باشيد داشته مالي مشكل نانچهچگفت: پايان در مذهب به جهت اين از و مالي نياز و ضعف سبب يا

هچ هر پول يد،ا هشد سني و يدا هكرد شتپ خود شيعي شما به تومان ميليون ده پنج، سطح تا حتي بخواهيدداد. خواهم

و ارادت محمدي عليرضا آقاي و من كه وجودي با خراساني وحيد الله آيت يقاآ به نسبت خاص احترام برخورد يا و حركت خواستيم نمي وجه چهي به و داشتيم

اما ودش ادبي بي بر حمل كه دهيم انجام نامناسبي مراعات ضمن تا كرد حكم ما به عقيده ابراز ضرورت

هاي توصيه به رديگشا و استاد حرمت حريم و احترام وحيد هلال يتآ آقاي ونهگدرپ و ونهگاستاد اصطالح به

وحيد يقاآ صحبت بنده حال اين در كه ئيمگو پاسخ می دانيد خودتان گفتم: شما و كرده عقط را خراساني

احترام و ارادت علي حضرت به نسبت قدرچ ما كه جهت به ما و است عقيده بحث اينجا اما ،هستيم قائل

سني و يافته اتصال ديني باورهاي به تحقيق و مطالعه ام براي رگدي دنيوي مسائل و لپو بحث يم. لذاا هشد

و توجيه صورت اين به و ندارد ارزش ريال يك حتي بدون يما هكرد انتخاب كه را راهي كرديم تاكيد

عذر گفتم: البته هبند پسبود. س خواهد شتگباز

شدم: سنی چرا 85نو انتخابى و دوباره تولدى

را موضوع اين خودم استاد محضر در كه می خواهم به خطاب و است عقيده بحث اينجا می كنم، مطرح

ميليون پنج از بحث شما گفتم خراساني وحيد آقاي به تومان ميليون بيست حاضريم ام اما داريد نتوما احساس باالخره كه شويد سني شما و بدهيم شما

آقاي و ما مشكل تنها نه نوع اين از حثب ادامه كرديم كرديم تصور بلكه كرد، دهنخوا حل را خراساني وحيد

خواهد همراه به را بيشتر كدورت ايجاد يها زمينه كه ايشان زا جلسه ختم با داديم ترجيح داشت. لذا گفتند: آقاي ايشان حين همين در كه كنيم خداحافظي

حضور صورت در است فتهگ من به استادي لهال يتآ اساس بر كه باشند داشته داريدي نيز من نزد شما

هلال يتآ و استادي الله يتآ خدمت به بورمز توصيهرسيديم. شيرازي مكارم

به نيز را قم علميه حوزه رياست استادي، هلال يتآ يك جلسه و ايشان منزل در حضور با كه داشت عهده

وحيد هلال يتآ كه مطالبي همان عينا نيز ايشان ساعته خدا با كرد. سپس راركت را بودند گفته خراساني هر هنموديم. ب مراجعت تهران به ايشان از خافظي

روحاني شخصيت دو هر با حافظي خدا موقع رد حال را نانآ تاسف و نارضايتي عمق و احساسات مذكورنموديم. درك كامال !ما شدن مراهگ به نسبت

:كاشان مسجد در سخنراني و كاشان به سفر هب خودمان خصيش ماشين با محمدي آقاي اتفاق به

كاشان مسافرت از دفه كرديم. البته يمتعز كاشان نحوي به بوديم كرده يزير برنامه خود ذهن در القب را يبرقرار و كاشان در حضور با ذاشتيمگ قرار كه

حوزه مديريت مدني" كه الله يتآ" فرزند با ارتباط

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه86

داشته خنرانيس همانبر داشت، عهده به را علميه در سخنراني و مسافرت نتيجه و آثار از گرچه باشيم،

سخنراني می دانستيم و داشتيم كامل آگاهي شانكا ما براي ينيسنگ ايبه رداختپ خاص، مكاني نينچ در يا برنامه نينچ اجراي تعبيراتي به يا و اشتد راههم به

غيره و بعدي ايه يريگدر و ودكشيخ كامل مصداق به يا و ،ذيرفتيمپ ار كالتمش تمام اما بود، خواهد

و دروني ايه هيزگان كه اين به داريم اعتراف عبارتي عواقب و ثارآ به توجه بدون بود شده سبب دياقاعت

و كرده ريسك طالحاص به ي،ا همبرنا نينچ ساز خطرذيرفتيم.پ را سفر اين تخريبي ثارآ تمامي ورود از پسبوديم. كرده سفر زمع ساسا اين بر

در امدني" ر هلال يتآ" فرزند "مدني" آقاي اشانك به با كه بليق ناييشآ به توجه كرديم. با اقاتلم منزلشان

ايشان اطالع به را يشوخ سفر هامنبر داشتيم ايشان هجلس زاريگبر ترتيب تا استيموخ او از سانيديم.ر

تحوالت از احتماال كه مدني آقايند. هبد را سخنراني و التمشك از يا و بود خبر بي( ما ندش سني) اعتقادي

نداشت، طالعيا دانشگاه در هشد جاداي هاي رفتاريگ مساجد از يكي در و خاص مناسبتي در و ذيرفتپ لذا

شكل اين با كه داد تيبتر را خنرانيس هبرنام كاشان ارائه را يداغ سخنراني كاشان مسجد در توانستيم

ماييم.ن كه ،دانممی ضروري يزن را نكته اين به هاشار هالبت عموالم ،نزبا لكنت داشتن لحاظ به يمحمد آقاي در ذاشت. لذاگمی من عهده به را نرانيسخ مهبرنا يا و فيبا كلي كردم سعي سخنراني و ثحب يابتدا عديلت يده،قع نبيا و شرح در و مراعات را وييگ كلي

كه سازم مطرح يطور را خود يداقاعت نظرات و

شدم: سنی چرا 87نو انتخابى و دوباره تولدى

به و دشن ورط اين اما نباشد، يزگبران ساحسا را شيعي يفكر خط كه رفتم يشپ جايي تا اصطالح

بودم. رسيده قرمز خط هب و بردم، سؤال زير عمر" در "حضرت اهيگجا و شخصيت بحث ونچ را نكته اين چنينهم و ص پيامبر صحابه و خلفاء بين

ويندگمی كه نانچنآ علي وردنآ اسالم كه كردم اضافه علي زيرا نيست مباهات و فخر باعث نويسندمی و

پرورش ص لهال رسول هخان در و نبوده يشب كودكي نيز او در ص هلال رسول عقيده و اخالق و فكارا و هيافت

مهم عمر حضرت وردنآ اسالم سپ وده،ب ارذگ تاثير وضوعم و بوده ايلقب نگابزر از يكي ايشان كه است

در حضار شد، كشيده ميان به نيز "ابولؤلؤ" ملعون و سخنراني نينچ با گاه چهي زمان آن تا شايد هك جلسه

اصطالح به و بودند نشنيده شيعي روحاني چهي زبان از كه شده هچ كه بودند شده متعجب و يجگ و منگ و گنگ به و عمر"، رتض"ح شخصيت از شيعي روحاني يك

ياد احترام با و طور اين بيت اهل دشمن نهاآ قولمی كند.

كه ديدم نامناسب حدي به را وضعيت حال ره به ختم از س پم.هد خاتمه سخنراني به دادم ترجيح خارج مسجد از شد كه شكلي ره به سخنراني هجلسشتيم.گبر نتهرا به و شده

مزبور سخنراني تهران، به شتنمانگبر از بعد مدتي و ذاشتگ جا به دانشگاه فضاي در نامناسبي بازتاب وهابي سني يتعداد كه می شد حمطر طور اين تقريبا

سخنراني كاشان مسجد در شيعي روحاني لباس با.ندا هكرد

بازتابي مزبور خبر می رسيد، نظر به كه آنچه البته كه بود كاشان هعجم ماام بعد، هجمع زرو سخنزاني از

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه88

اجازه دمور در اطالعاتي ينيرو ردكعمل از دتقانا با مسجد در وهابي سني نفر دو به سخنراني دادن

شيعي مذهب دشمنان از انشاي قول به كه كاشانبرد. سؤال زير ار بودند نموده تمجيد يا و تعريف

در نيسخنرا خبر بازتاب نمودن فروكش از سپ كه شديم متوجه دانشگاه، فضاي شدن آرام و كاشان

از سپ ،(يايموس رضا محمد) زنداني دانشجوي هاي شكنجه و اطالعات مامورين توسط يريگدست

ارچد مغز، برقي هاي شوك خصوصا و رواني و روحي تهران رواني اهگسايشآ در و شده رواني اختالالت

به يمحمد آقاي و من می شود. لذا يهدارگنرفتيم. يشانا با قاتمال تهج اهگسايشآ

التالاخت ارچد الكام كه(موسايي رضا )محمد آقاي تا ما ورود از پس و شناخت نمي را ما بود شده رواني می كرد، اهگن ما به ممتد يها هخند با ساعت نيم حدود

و ناراحتي دانشجو، ينا رواني حالت مشاهده با كه از ايشان داد. زيرا دست ما به يشديد اضطراب

می رفتند. به شمار به دانشگاه هايمغزو متفكرترين حالت مينه هب ايشان كه ديمش متوجه بعدا حال هر

اينن«راجعو هليإ ناإ و هلل ناإ»ند. ا هشد شهيد.داد روي دانشگاه مهدوازد ترم طساوا در اتفاق

:زندان و شكنجه دانشگاه، از اخراج شايعات از پس داشتيم، رارق سيزدهم ترم ابتداي در

آن دنبال به و كاشان سخنراني هواقع مورد در زيادي از تا كرديممی موسايي" سعي "محمدرضا شهادت

خصوصا معمولي، غير عمل و تحرك ونهگهر نجاما در كه جماعت نماز اييپ بر و متعارف غير اعمال

هژوي به اه،گدانش مسؤلين رضايت عدم يها زمينه دانشگاه

شدم: سنی چرا 89نو انتخابى و دوباره تولدى

اما نمائيم، زهيزپ داشت، دنبال به را اسالمي انجمن به تا شد عثبارضاموسايي" محمد" ادتهش واقعه

شهيد، دانشجوي اين ياد و خاطره راميداشتگ مناسبتيم.ينما زارگبر داشتيگبزر مجلس كه جماعت نماز اقامه و مجلس يزارگبر از پس

حضور شيعي دانشجوي فرن نود يا تادهش حدود نفر ود ثبح و مساله سخنراني، ايراد ضمن داشتند،

را كاشان مسجد در نانآ سخنراني و وهابي سني نفر دو آن كه نمودم افشا ترتيب اين با كرده، مطرحيم.ا هبود محمدي آقاي و من وهابي سني

يقاآ و من دانشگاه اسالمي انجمن دفتر بعد روز آنجا حكاكيان دكتر يقاآ كردند. باز احضار را محمدي قول به يا و شد داده تذكر ما به اشت،د حضور

محيط در يندهآ در هچنانچ رديدگ حجت اتمام خودشان ما با يرد،گ صورت ردهماييگ و جلسه نينچ دانشگاه

شد. خواهد برخورد شديدا در اجتماعي شد قرار يصخا مناسبت به بعد مدتي مسئوليت كه روحانيون از شود. يكي يلكتش دانشگاه

از پس داشت، عهده به را جلسه اجراي و يريز برنامه كه را اكتيپ زيادي، تمجيدهاي و تعريف و چيني مقدمه

و داد من به بود، ولپ تومان هزار نجاهپ حاوي وياگ ريمك نآقر از يتياآ جلسه، افتتاحيه در افزودند سپس

علي الله )صدق تالوت ايانپ در حتما اما كنيد وتالت را مورد انشاي هك كردم يد. احساسيوالعظيم( بگ

من كه ندا هشد مطلع وياگ دارد، نظر در را خاصي از ها ينس كه داشت را تلقي اين احتماال م،ا هشد ينس

دارند. اكراه نيز تءقرا در "علي" حتي منا تلفظ كدام ود،ب يا ابلهانه و احمقانه كرفت طرز عجب "علي" اكراه امن ذكر از كه است سنت لها مسلمان

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه90

لج فقط كه خواستم ونچ الح ره به باشد؟ داشته خير گفتم نمايم كالفه را انشاي يا و ورمآ در را ايشان

و ويمگ العظيم" نمي العلي هلال دق"ص وجه چيه به من مگو وبگ صورت اين به و ويمالعظيم( می گ الله )صدق

با كه رسيد يحد به رضايي يقاآ جناب و من بين چهي به گفتم دستش، در ولپ محتوي كتپا ذاشتنگ

افتتاحيه برنامه ونچ نيستم. اما تءقرا به حاضر وجه با لذا نداشت، حضور رگدي شخصي احتماال و نزديك دكتر يقاآ خصوصا دانشگاه اساتيد سماجت و اصرار

الله دقص" با و رداختمپ نآقر قرائت " به"هدايتدادم. خاتمه را وتاليم" تظالع

سوم روز يا و دوم روز صبح مزبور، اتفاق از سپ نيم فقط هفاصل با و احضار دانشگاه دفتر به كه بود

تحصيل سال هفت از سپ ار من جاخرا حكم ساعت، اين هب نمودند. و صادر هشتي،ب شهيد دانشگاه در

.شدم اخراج دانشگاه از عمال ترتيب بيشتر كه ماجرا فهميدن از بعد يمحمد يقاآ گرچه

شخصي با خواست رسيد،می نظر هب تناراح من از آن اما نمايد، مشاجره بود داده را من اخراج حكم كه

حكم ابالغ مسئوليت فقط كه گفت شخود خدا بنده اخراج خصوص در ييرگ تصميم و ،بس و دارد را راجخا

هيئت يا و كميسيون تصميمات اساس بر هاگدانش ازاست. رفتهگ صورت رهغي و دانشگاه علمي

عمطل را درمپ تلفني دانشگاه، از اخراج از پس نظر به ينعصبا سخت اينكه ضمن درپ اما كردم

برو شدي؟ راضي حاال دشبا تمبارك گفت می رسيد به مضطرب و ناراحت حال هر كن. به قرباني گاوي والدين، هاي مالمت و زدن سركوفت با و مدمآ خانه

شدم: سنی چرا 91نو انتخابى و دوباره تولدى

شدم. مواجه سايرين و اهبزرگ مادر و ها بزرگ درپ تا وردندآ عمل به زيادي تالش مادر و پدر البته

و دنساز فراهم دانشگاه به مرا شتگبر هاي مينهز به نمودند مشروط و پذيرفتند دانشگاه مسئولين حتي كه بود نحوي به قايانآ شرايط كنم. اما توبه اينكهنبود. ذيرشپ و قبول قابل وجه چهي به من براي

اسالمي انجمن در كه روحانيون از يكي حتي رديمك برخورد هم با روز يك داشت حضور دانشگاه

توبه شما ما هديد خواب من گفتند: كه من به ايشان ايشان وابج در من يد،ا شتهگبر دانشگاه به و يدا هردك

تعبير غيرقابل و پريشان خوابي است گفتم: خيرمی باشد.

بلوچستان سوی به سفری و خـــوردن ســـركوفت و اهشگدان از اخـــراج از سپ

ــدن مالمت ــ ــدين توسط ش ــ ــاين به توجه با و وال ــ هكــرايم تحملي غيرقابل شــرايط ــود، شــده ايجــاد ب به ب

به يمجــدد ســفر تيمفــرگ تصميم محمدي آقاي قاتفاباشيم. داشته ستانچبلو

روحاني یها شخصيت از تعدادي با ستانچبلو در ضيحتو خويش وضعيت مورد در و كرده برقرار اطبارت

تقاضا و ميا هشد سني حاال و شيعه قبال گفتيم و داديم به(ديني )مدارس علمي هاي هحوز در تا ديمونم

به دماتعا اتعمد كه قايانآ اما باشيم مشغول تحصيل جهت و اطالعاتي كه می نمودند تصور و نداشتند ما

كه مطالب هنوگ اين عنوان با يم،ا هآمد خبر كسب تحصيل و ستدري محلي يها لهجه با طالب و مدرسين

دارند، تغذيه و انيكم هاي يتمحدود می نمايند،

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه92

خودداري ما ذيرفتنپ از غيره، و ندارد كافي امكانات اساسا قايانآ كه بود اين ما شخصي تحليل اما نمودند، لئقا هشيع يقرارها و قول به ياعتبار يا و اعتمادشتيم.گ باز نهرات به مجددا ترتيب اين با كه نيستند

تهران به بازگشت و ستان،چبلو روزه ندچ تفرمسا از شتگباز از سپ

عصبي و ناراحت سخت كه رمپد خانواده، در حضور مالحظات و يدرپ عواطف به توجه بدون بود دهش

به بود، زشكپ يك كه خود اجتماعي اهگجاي و شخصيتي و دگل و مشت و سيلي با و شده متوسل خشونت

توانست كه قدر چه هر و افتاد من جان به ،رقب لكاب كتك و نتخشو الماع امگهن كرد. به يكار كتك مرا شديدا مذكور هحنص ديدن از شايد كه مادرم يكار

اما آمد جلو يرگميانجي قصد به بود، شده ناراحت نيز را مادر هك دبو شده خشن و بيصع حدي تا پدرمزد. كتك

هوش از بار چندين بعد روز شايد يا و روز آن در هوش به صورتم و سر به سرد آب ريختن با كه رفتم

پدر كه زماني و كاري كتك مرحله آخرين آمدم. در و بسته مرا پاي و دست برود بيرون منزل از خواست

آويزان را گوسفندان الشه ها قصاب كه نحوي به مادرم پدر، خروج از پس كه نمود آويزان مرا می كنند، محمدي آقاي اطالع به تلفني را آمده پيش وضعيت كه ببرد. زماني بيرون مرا تا خواست او از و رسانيد

محمدي آقاي و نداشتم جاني رسيد محمدي آقاي بيرون منزل از و گرفت دوش به مرا يا هجناز همانند

شدم: سنی چرا 93نو انتخابى و دوباره تولدى

كه بود نگذشته روزي چند اتفاق آن از باالخره كه بردآمد. پيش محمدي آقاي و من دستگيري حادثه

:مجدد دستگيري يادم درست ،بوديم نشسته محمدي آقاي منزل در عالم در كه ايشان ي ساله چهار هچب دختر كه سته و بزرگ ظرف يك با بازي حال در و غرق خود ودكانهك

از پس آمد در صدا به منزل درب ناگهان بود، آب از پر منزل وارد اطالعاتي تعدادي منزل درب شدن باز

در زدند دستبند را محمدي آقاي و من بالفاصله شدند دو با و دويد می بردند بيرون به كشان كشان كه حالي نقدرآ و رفتگ را پدر دستبندهاي خود كوچك دست و ارهپ را هابند دست كه كردمی تالش و می داد فشار

محكم را درپ شلوار نشد. مجددا فقمو اما ،كند ازب يا لحظات آن يدند كه كشيد داد و جيغ چنان آن و گرفت

درد به را يا فهطعا اب ساننا ره لبق عاطفيورد.آمی

آقاي دست دو كه حالي در ،دنبو يا هارچ لحا هر به دور را دخو هاي دست ،بود هشد زده بند دست يمحمد

را او سر فرق و يشانيپ و داختنا دخترش نردگ تالش و ـحنهص آن ندكرد. دي حافظي خدا و بوسيد آتش ار ريگ هنظار هر دل در،پ خداحافظي و كودك

زد.می واحد به ـحمديم آقاي و من دستگيري از سپ

دانيم نمي شديم. البته داده انتقال يكشور اطالعات و شكنجه يا و نامناسب رخوردب اطالعات بود. در جاك مصاحبه صرف بيشتر ما نبود. اوقات كار در بدني زارآ بود. نوع اين از و اترمكر تكرار ي،يبازجو لمه،كام و

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه94

كه اين از مسائلي نمويراپ اساسا ما از سؤاالت البته و يستچ عامل شديد، راهگم كه شد چطور و هنوگچ

بود. ها زمينه اين در خپاس و پرسش عمدتا و كيست طول به روز دوازده يا ده دوداح كه می كنم تصور

در توقيف و يريگدست لياوا همان از انجاميد. البته يدموار در جز هميشه كه وجودي با وريشك اطالعات

سر به بسته چشم حالت در بوديم، خود اتاق در كه يعني من عموي كه:گفت يمحمد يقاآبرديم. می

حضور كه ديده ما زا ييبازجو حين در را(فرشيد) يكي عمويم كه داشت وجود حتمالا است. اين داشته

باشد. بوده اطالعاتي مهم لمعوا از

:اطالعات مخوف گاه شكنجه به انتقال كه ريگدي واحد به را ما بازجويي زرو ده دودح زا سپ

دادند. در انتقال بود، يميظع و مخوف اهگ شكنجه يصدا با فردي بودند، ستهب را ام چشمان هك حالي

كه مورانيأم يا و مورأم آن به خطاب كلفت و جارهننا نهما گفت: اينها بودند، داده انتقال و بدرقه را ما

ستند.ه علي دشمنان و عمر ياران ،نموراأم رفتن و ما تحويل زا پس حال ره هب

به خطاب ناهنجار و فتلك يداص با دمر مانه مجددا افزود: پسس كجاست؟ جاناي می دانيد ياآگفت: ما

نند.كمی انسان و ورندآمی را خرها كه يستيجا اينجا صدا حاجي را وي كه شخص اين صحبت نحوه

قاتا دو در را ما سپس داد، تكان را ما دل ند،دمی ز هب ما دادند. فاصله قرار نفري تك ولسل و هم از جدا

می شنيديم. را رگيكدي يصدا زحمت به كه بود حدي كه بود نامناسب حدي به يدارگهن لمح وضعيت البته كه مدتي از پس حال هر می داد. به فنتع بوي

شدم: سنی چرا 95نو انتخابى و دوباره تولدى

به كتاب و حساب يبرا را ما ذشتگ چقدر دانم نمي بردند، را محمدي آقاي د. اولنبرد اديرانف صورت

من نوبت كه زماني اما كردند كار چه او با دانم نمي و نصيحت با اول مننمود اعتراف نانآ قول به و رسيد كردند. ييپذيرا حسابي من از دگل و ييلس با سپس

اعتراف از را رانگ نجهكش منظور واقعا البته را همه بوديم، گفته يا و كرده چه هر ونچ دانستم، ينم گفته شوريك اطالعات در و تحقيقات مرحله مانه در

به اما نداشتيم، گفتن براي يزيچ عواق در يا و بوديم يا و اعترافاتي نوع چه شياطين محمدي آقاي قول خبر آن از ما روح كه می نمودند مطرح لييمسا

نداشت؟ به اينكه و بود آمده در رازي صورت به اعتراف قعاوا

نظر تا باشيم داشته يفراتاع گونهچ و يزچ هچنشد. اما ايد،من مينأت را نارگ جهكنش

يا و كتاب و حساب جهت دوباره عدب روز دو يكي و قالش زدن با نيز بار شديم. اين ارضاح افراعت اخذ

دنبو رفتن راه نكاام كه يحد تا هااپ كف به كابل سيميرند.گب اعتراف ما از نتوانستند اما دادند، جهنشك را ما

يگبزر اتاق داخل به بعد روز ندچ در و سوم همرحل بردند. را ما است، ايينپ طبقه در ممی كرد احساس كه

صورت به بدني زارآ و شكنجه يشرفتهپ التآ و ابزار و كردند چه ما با اينكه البته بود شده گذاشته اتوماتيك

ترسيم كه بس همين و می داند خدا شد، هچ و ديديم هچنجد.گ نمي صورت چهي به ذهنم در شد كه آنچه تصوير

چهي كه می خواستيم سبحان خداوند از طقف می نموديم. استغفار و نكشاند محل اين به را انساني

و حساب چهارم مرحله سپس ذشت،گ روزي ندچ نوع بدترين از شايد زارآ و نجهكشد. ش وعشر كتاب

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه96

مغز به برقي شوكاهاي كردن وارد با بود. يعني خود بوديم، شده مواجه شكنجه روش اين با بار اولين براي

هر از شوك دننمو وارد محض به می كردم احساس كه می زند بيرون خون وشهايمگ داخل و طرف دو

و اومتمق كوتاهي زمان مدت فقط روش اين در البته اصال زماني تا و هدتافا وشبيه شوك مرحله هر در

حال هر به .ستا آمده هچ ما سر بر كه فهميدم نميشد. اركرت ربا چندين روش اين

كار به را بود ريگدي لكش به هك رگدي روش پسس شيدهك باال يا ميله به اپ ود ره چم بستن با رفتند. كهگ

هداد قرار نيايپ ارس مدتي از سپ و می شديم ،ريزد بيرون بود معده و مكش در كه آنچه تا شديممی

می شد. در جاري و رونيب دهانمان از خون بعضا و برده شكنجه يا و كتاب و حساب جهت كه بار آخرين

وي با دانم بردند. نمي را يـحمدم آقاي تدابشديم. ا هگاجاي رسيد، من به وبتن هك زماني اما كردند رچكا

رنظ به كه ديدم، نوخ در غرق نانچ آن را عليرضا تخت يا و ميز آن از ند. كامالا هكرد شهيدش می رسيد

كيدچمی تازه هاي خون شدمی هگفت كه هچ هر يا و احساس محاكمه ميز ايپ و اهگجاي در من بردن از سپ

مرگ و است من حيات لحظات آخرين كه می كردم كردند كار هچ و شد هچ اينكه است. البته قطعي من

خود لسلو يا و اتاق در و بعدا كه آنچه اما نفهميدم درد احساس بدن تمام از كه بود اين ميشد متوجه

يا هجناز وياگ بودم، شده عفض ارچد كامال و می كردم آخرين احتماال كه شكنجه اين از نبودم. پس شبي

از روز سه دوداح زمان مدت تا بود، اه جهكنش مرحله كه يطور هب نمودند. البته دداريوخ شكنجه لاعما

شدم: سنی چرا 97نو انتخابى و دوباره تولدى

برده اهادگد به قريبا بود قرار چون شديم متوجه بعدا بوده منظور همين به شكنجه توقف علت شايد شويمباشد.

پا سر توان تقريبا كه روز هارچ يا سه حدود از سپ شديم. برده روحانيت هيژو اهگداد به داشتيم، ايستادن

نيز مادرم و درپ كه حالي در اهگداد در ورود از سپ ايشان كردم سعي پدرم ديدن محض به داشتند حضور

را ما كه موريأم سر شتپ را خود لذا نبينند، مرا برخورد تمايل يدد مرا درپ شدم. اما مخفي بود، آورده

پدر حتي نزديكان و شنايانآ از يك هيچ با عليك سالم و شايد يا و ،تمتوانس نمي اينكه يا و داشتمن را مادر و

تشريح نانآ رايب را خود وضعيت كه نداشتم اجازه حضور از وديم. پسنم اختيار را كامل تسكو كنم. لذا

مورد هارچبود. اهگداد قاضي كه سليمي آقاي دفتر درترتيب: به شد، مالاع امهات

.شدن ا- مرتد.خدا با ت- محارب2.رضأال في - مفسد3.اسرائيل و مريكاآ با - رابطه4 كرديم دفاع خود از ونهچگ و طورچ اينكه حال هر به

خداوند از می دانم قطف اما دانم تيم. نميگف چه و حكم اهگداد قاضي سليمي يقاآخواستم. كمك

صادر را(اوين) زندان به انتقال و موقت بازداشت اهگداد حكم كه جوديو با حكم صدور از سپنمود. هاگ نجهكش به مورينأم همان با مجددا بود، شده صادر هم هنوز رانگ شكنجه قايانآ وياگشديم. منتقل قبلي

سير ما دادن شكنجه از وليق به يا و نشده متقاعد

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه98

مغزي برقي شوك از يرگدي لهحبودند. مر نشدهيافتيم. "اوين" انتقال زندان به سپس و جامنا

:اوين زندان به شدن منتقل ريگدي يايند در وياگ" ن"اوي زندان به القتنا از پس شتهب به نمهج از كه معنا اين هب. مبودي هادهن قدم دنيب زارهايآ و اه جهكنش آن از لقحدا نوچيم. ا هآمد تا يبدن لحاظ ديم. بهش حترا ر،گ نجهكش طينشيا

و يتتقو كه مبودي ديده يبآس و نحيف و ضعيف حدي ،انجاميد طول به زماني مدت ها ديدگي آسيب ترميم يا

وجود گروه و قشر هر از متفاوتي افراد نياو نزندا در را كسي با گفتگو و معاشرت حوصله اما داشتند،

مالقاتم به مادرم و درپ زماني مدت از سپاشتيم. ند به اما داشتندن مالقات به ندانيچ تمايل هچرگمدند. آ ناشاي ايه صحبت ضمن در ينوالد القاتم با حال ره نظر به متعادل مقداري پدر كه شدم متوجه ريباقت

يا مالقات هب وجهيت و اعتنا هونگ چيه هچرگ رسد،می نيز محمدي آقاي پدر بعد يندچنداشتم. درپ ايه حثب

داشت اظهار ينيچ مقدمه ضمن آمد من اتقمال به ار يزچ همه اصشخ مودندن احضار اهگداد هب را شما اگر همفرا عليرضا شدن آزاد مينهز تا يريدگب عهده به

از سپ كه ددا مردانه قول خودش قول هب شود. البته كند. مهفرا نيز مرا يآزاد ايه زمينه محمدي، يآزاد

نداشتتم آن مردانه قرارهاي و قول به اعتمادي هچ رگ دترزو هچ ره يمحمد آقاي تا داشتم دوست لباق اما

يريگدست روز خاطره اينكه دليل: اول دو به ودش آزاد هچب دختر فيطعا حاالت آن و محمدي آقاي و من را درشپ داشت سعي كه مديمح آقاي ساله راچه

شدم: سنی چرا 99نو انتخابى و دوباره تولدى

احساس:شد. ثانيا تداعي و مجسم ذهنم رد ند،ك آزاد فرزندش به هم هنوز ديممح آقاي درپ كه می كردم

كه دادم قولي ديممح درپ به اذاست. ل مند هقعال به اصشخ را اه مسئوليت تمامي هدادگا در حضور قتو

آقاي كه كرد مهخوا اعالم و رفتگ مهخوا عهده آقاي اينكه )توضيحا ما هداد فريب من را محمدي اطالع بي كامال پدرش و من يقرارها و لقو از محمدي

.د(بو اهگداد در دوم مرحله حضور از سپ الح هر به

بر كه رفتمگ عهده به را قضايا تمامي مسئوليت سه از سپ حدودا محمدي آقاي اهگداد كمح اساس

.شد آزاد وثيقه رقرا با ي،نزندا ماه "اوين" در زنداني ماه ششمين و پنجمين در تقريبا

به داد، نشان را خود تاثيرات زيغم برقي يشوكها ثارآ يمغز اختالالت ارچد بار ندينچ زندان در كه ينحو

حدي تا مزبور رواني می شدم. حاالت هوش بي و شده "اوين" زندانيان هك می رسيد نظر به رسازطخ

اهگداد به را آن از ناشي خطرهاي و موجود اختالالت و اهگداد در سوم مرحله حضور از سپ كه دادند اطالع

قبلي شنايانآ و دوستان قايانآ از يتعداد هك حالي در نيز يان" ملعوناكحك" دكتر يقاآ نانآ جمع در هك

سبب كه شدم متوجه بعدا البته داشت- كه حضور صدور از بوده- پس من عليه شهادت يادا نانآ حضور

داننز از تومان ونميلي پنج و سي يزانم به وثيقه قرار اختالالت و ها شكنجه آن عوارض حال ره شدم. به زادآ

و می كنند بروز اعصابم و مغز در هم هنوز تا مغزيدارند. ظهور

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه100

:مادر و پدر همراه مشهد سفر از زاديآ و هقوثي قرار صدور زا س پ1377 سال

از ناشي مغزي عوارض زبرو جهت به و زندان ناسبيم جسمي و روحي وضعيت برقي، هاي شوك

تحت بود، شده تر متعادل تقريبا كه نيز پدر . ونداشتم كه نحوي به رفتمگ اررق درپ يمستقم درمان نظر

مانيز عمقط اين رديد. درگ حاصل سبين بوديبه هتج را من اعزام ترتيب تا داشت تصميم درپ خاص

به يكپزش مدارك اخذ و تحصيل هادام دنبال و ييرگپي وجود كه عمده مشكل اما هد،دب كشور از خارج

ردمو همان بود پدر يريگ تصميم راه سد يا و اشتد راهي كه نحوي به ،بود هعقيد و جهت تغيير يعني خاص

به می ديدم تگشباز بدون بودم، كرده انتخاب كه را شايد خود يعيش معتقدات حسب به والدين حال هر دهمش به كه ديدند اين در را مسئله لح راه تنها

(السالم ليه)ع رضا امام زيارت به و كنيم مسافرت و روحي تغييرات تا بخواهند حضرت از و برويم

به مسافرت برنامه ورد. البتهآ بوجود من در عقيدتي نحوي به فوق شرح به و خاص ريزي همبرنا و مشهد

مانم.ب اطالع بي مشهد به سفر ماهيت از نم كه بود هاي يگخست عرف و مشهد به مسافرت عنوان تحت لذا

شد، فراهم سفر مقدمات اينكه از سپ يروان و روحيكرديم. عزيمت مشهد به

زيارت منظور به يروز هد،شم در حضور از سپ حلقه يافتيم. مادرم حضور مرقد در رضا، امام مرقد

و بيندازد ردنمگ به را آن خواست كه داشت زنجيري از ترتيب اين با كه ببندد فوالدي جرهنپ به سپس بستن با می خواهند هك شدم متوجه مادرم تصميم با هك نمايند شفاعت تقاضاي من ردنگ دور زنجير

شدم: سنی چرا 101نو انتخابى و دوباره تولدى

و شدم متاثر نهايت بي مدرما تصميم و صحنه اين ديدن انداختن با كه هستم سگ من رگ م!مادر كه گفتممی بنديد. هنجرپ اين به مرا ردنمگ دور به زنجير

و دكتر مادر! شما هك تمگف هچ هر باالخره مادر اما يست،ن درستي عقيده اين تيد،هس روشنفكر

است. افتخار بودن رضا امام سگ جان هچب هك تگف ونچ اما مكرد مقاومت شد كه بيترتي هر به

شده غالب من بر طوري يرماد اطفوع و احساسات اي گفتم ناراحتي با ديدم،می بيهوده را مقاومت بود

االن همين سپ می كني، معجزه تو رگا رضا امام با شوم. مادر راحت مادرم شر از تا يرگب را فسمن

اد.د موضع تغيير صحنه اين ديدن نفهميدم و شدم جدا مادرم از آن از بعد حال هر به

يا شهگو در نمردند. ك زيارت ونهگچ و كردند چكار كه خالق از كريم نآقر از يهآ ندچ قرائت با و رفتمگ قرار اين ه. بكند هدايت را ما تا دمكر اضاقت رضا امام

مراجعت تهران به و ايانپ مشهد در زيارت ترتيبموديم.ن

وضعيت تقريبا كهناي و نراهت به مراجعت از سپ احساس خانواده كنار در و داشتم تري مناسب روحي

حضور مجددامی نمودم. بهتري آرامش در التذر و ئثخبا اسطوره آن ي" يعنكاكياندكتر"ح جبران قالب در وي انداخته سايه مان هخانواد فضاي با من، و خانواده با ارتباط ايجاد با ذشتهگ تهااشتبا يك نداد انشن خوش يرو و من به نكرد محبت ابراز

ون چ:گفت و داد من به كمري لتك الحس قبضه در تا داد مردانه قول و می خورد تددر به داري دشمن

بعدا بياورد. اما برايم را كلت جواز اسبمن رصتف با داشت نظر در وجدان بي دكتر اين وياگ شدم متوجه

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه102

احيانا يا و كند جنايت مرتكب مرا من، به كلت دادن يزيچ من جرم به حداقل شدم، يرگدست كلت با رگا

باشد. شده اضافه يمحمد عليرضا شهيد عزيزم برادر اينكه توضيحا

هب را وي و رفتگ قرار لولهگ بتاصا مورد كه زماني كه فتگ من به حالت آن رد می دادم انتقال بيمارستان

ظورنم از و من هب دكتر سطتو كلت دادن ضوعوم از داخل كه را كلت مناسب تيصفر در و شده طلعم وي

مخفي امني محل در و برداشته بوده ماشين داشبورد مدتي و تهران به مراجعت و مشهد سفر از سپ كرده

بودم شده كالفه نشيني خانه و يبيكار از تقريبا هك بعد كردستان منطقه به رفتيمگ تصميم عليرضا اتفاق هب

اشيم.ب داشته مسافرتي با فمختل يجا چهار در كردستان در حضور از سپ

رداختيم.پ سخنراني دايرا به شيعي روحاني لباس نظر تتح را ما موارد تمام در اطالعات اينكه از غافل

اطالعات عوامل توسط ما ايه سخنراني و داشت ايه سخنراني برنامه اجراي از سپمی شود. ضبط اطالعات وياگ كه كرديم احساس اينكه و مزبور

رد ستنمی دا ينسرطا ي هغد را ما و داده تشخيص مدند. چونآ بر ام يريگدست صدد در مورد ندچ

انرته به لذا ديديم، ناامن و بسنامنا را وضعيتكرديم. مراجعت

اطالعات ايه ريزي برنامه وياگ هك نيز تهران در تحت مورد ندچ در اطالعاتي يها هاگدست و شده كامل يا و دستگيري صدد در ما تعقيب در دادن قرار نظر كه بوديم دريافته را مساله نيز بودند. ما ما ترور حضور از است. لذا شده قطعي ما ترور و ييرگدست

شدم: سنی چرا 103نو انتخابى و دوباره تولدى

اطرافيان و نشناياآ منازل در بعضا و يزهرپ لمنز در.موديمنمی اقامت

:محمدي عليرضا شهادت در و ظهر از بعد روز يك كردستان، از مراجعت از سپ

محمدي عليرضا اتفاق به شخصي ماشين با كه حالي ميدان حوالي رد داشتيم، را رجك هب عزيمت قصد

اطالعات ماشين هك موديمن احساس تهران عصر ىول از كردن مگ رد و دنز دور از د. پسكنمی تعقيب را ما

رگدي يا حاشيه هاي هرا طريق از تهران، رهش ميادين هاي هاگدست كه يينجاآ يافتيم. از راه كرج جاده به جاده در تكحر حين در بودند، كرده گنهماه عاتيالاط

اهگتسد يك دادن قرار با كه شديم متوجه كرج به الفاصلهب است. لذا شده مسدود جاده اتومبيل،

از سپنموديم. حركت زيادي سرعت با تهران سمت اترولپ اتومبيل دستكاه يك كوتاهي مسافت يمودنپ كردند تيراندازي ما سوي به بود، شده نزديك ما به هك

شتپ ناحيه از لولهگ اصابت مورد محمدي عليرضا كه بغل و حاشيه به را ماشين رفتگ قرار هنسي قفسه و

ها لولهگ می كردند فكر كه ها اطالعاتي كشانيدم، جاده سمت هب سرعت مانه با است، كرده بتاصا ما به

دادند. ادامه خود حركت به تهران ريزي خون ارچد و شده مجروح تسخ رضاليع

انتقال نژاد لبافي بيمارستان به را او بود. و شديد اتاق به كه بود ظهر از بعد سه ساعت حدودا كه دادم، نشد عواق مؤثر كيزشپ اقدامات شد. اما لقتنم عمل

درجه به محمدي عليرضا شب12 ساعت حدود و

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه104

ليهإ ناإ و هلل ناإ» ،آمد نائل شهادت رفيع.«راجعون

شرايط به توجه با يمحمد برادر تدشها از سپ يعيتش مراسم در ورضح نكاام اشتم،د كه خاصي ندانيچ جنازه تشييع )البته تمفنيا تدفين و جنازه

بطور دبع روز دو يكي اينكه تا( رفتگن صورت ها، هگان رفتم محمدي شهيد درپ منزل به مخفيانه

به يدمحم شهيد درپ اظهارات خاصا و برخوردها عليرضا شدن كشته عامل مرا كه بود يا هنوگ

اينكه و داشتم ريگدي عقيده شخصا اما می دانستند، نينچ تقدير يا و يخداوند مشيت اينكه به بودم معتقد

شود. شهيد محمدي آقاي كه بود و دوست يا و برادر يك عنوان به او شهادت از سپ

نداشتم. ريگدي غمخوار و يار يادن اين در همفكر يا

رادمهر ارسطو شهادت تحت شديدا كهناي و يمحمد عليرضا دتشها از سپ

صورت به معموال بودم، ياطالعات هاي هاگدست يبقتع بردم.می سر به ايانآشن و ناطرافيا منازل در مخفي

می كردم. با خودداري خانواده و منزل در حضور از و هدش خشن و عصبي يحد تا والدين هك اين به هجتو

توسط زودتر هچ هر تا می خواستند دشاي كه بودند تراح من شر از قولي به يا و يرگدست اطالعات

يگيردست دنبال هب شديدا يزن العاتطا اينكه و ،شوند زماني مقطع و شرايط چنين بود. در نم ترور يا و

مربراد اتنه بود، من ياور تنها تقريبا كه كسي تنها خاص اظحل به ايشان اينكه وجود با بود. البته()ارسطو

هتج به اما نبود عقيده هم من با عقيدتي و فكري

شدم: سنی چرا 105نو انتخابى و دوباره تولدى

من هواي معروف قول به برادرانه و فطري عواطفافتاد: اتفاق نينچ اين روز يك اينكه تا داشت، را

"نسل عنوان تحت كه يا مجموعه رفتنگ جهت بانقال از عدب لنس جوانان عقيده يرامونپسوخته"

و زندان در را آن از داريقم كه بودم كرده وريآ جمح ودنب فراري و اختفاء زمان در نيز را رگدي خشيب

مراجعه سروش اراتيشانت سهموس به بودم، نوشته هشد مادهآ و پچا مزبور هعمجمو نانچهچ تا نمودميرم.گب را آن است،

كه دبو شده متوجه(رادمهر )ارسطو ايشان وياگ كه م. ايشانا هافتاد امد در يا و اه اطالعاتي ظرن تحت

بود. به عالاط اب سروش انتشارات در من حضور از تصادفي احتماال و البته كههدايت() دكتر آقاي اتفاق

طور به و مدندآ مؤسسه به بود، آمده ايشان همراه به هستند. كه تو دنبال ها عاتيالفت: اطگ سراسيمه رديم.ك حركت و شده ماشين سوار بالفاصله تعقيب را ما بودند، ديده را ما كه ها اطالعاتي

حركت در قم جاده سمت به كه حالي در و كردندمی ماشين باالخره زياد فتيمسا يمودنپ از سپ بوديم،

ما به بود، دار سيم بي و نكابي دو احتماال كه اطالعات حادثه اين كرد. در ازيدتيران ام يسو به و شده نزديك

قرار لولهگ بتاصا مورد ردنگ و سر ناحيه از درمابر داشت، خونريزي شديدا هك برادرم به اهگن رفت. باگ

جا در لوله،گ اصابت از سپ ايشان كه شدم متوجه.راجعون« ليهإ ناإو لله ناإ». ندا هشد شهيد

همان با برادرم، شهادت از سپ ترتيب اين هب در را درپ يفون،آ قطري از و رفتم منزل درب به ماشين به سپس و دادم قرار ارسطو شهادت حادثه جريان حتي كه نحوي به رفته آنجا زا در،پ از ترس خاطر

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه106

برايم تدفين و جنازه عتشيي مراسم در حضور امكاننشد. ممكن

دنيا اين در اينكه و ارسطو برادرم شهادت از پس نداشتم را تهران در ياور و يار عنوان به نفر يك حتي

كيهرت مرز طريق از رفتمگ تصميم شرايطي چنين در مزبور سفر جهاتي به بروم. اما كشور از خارج به

از بروم. پس انشاهمكر به شدم زيرگنا كه نشد محقق زندان به و يرگدست كرمانشاه در مجددا ماهي چند

و ييرگدست و آوارگي حال شرح البته افتادم. كه از كه دارد والنيط ينداستا كرمانشاه رد ندانز

يا و فراتر مجموعه اين در بحث و مجال و حوصله ضيحاوبينم. ت نمي آن بيان و حشر رايب ضرورتي شايد نزما از قبل روز سه برادرم شهادت واقعه اينكه

بود قرار چون ،افتاد اتفاق عقدش مراسم زاريگبر در برادرم اما اشد،ب عقد مراسم مهن و بيست روز

شد. شهيد ششم و بيست

:مجدد زندان و كرمانشاه در دستگيري نتهرا نانچ آن ارسطو برادرم شهادت واقعه از سپ

ييجا نيز ادهوخان در كه ديدممی محدود و تنگ را كردم عزيمت كرمانشاه به مدتي از سپ لذا نداشتم،

البته باشم، داشته سفر تانسكرد به قطري آن از كه بحث كردم، هچ و ونهچگ و طورچ اهشكرمان در اينكه ندارد. لذا شرح و بيان به نياز هك است يا انهگجدا

بسيار وضعيت اينكه به می كنم اشاره مختصرا فقط و می داند خدا كه بود وارگنا حدي تا شرايط و سخت

منزل در و ذشتگ ماهي ندچ حدود حال هر بس. به و شوهر بين من بد سنشا از كه بودم يا هخانواد

شدم: سنی چرا 107نو انتخابى و دوباره تولدى

داشت. وجود اريگناساز و اختالف خانواده همسر شده عوايشد شوهرش با كه خانواده همسر روزي

كه بود داده عاطال و زده زنگ اطالعات به بود كه بود گفته و داده ناهپ يفرار نفر يك به شوهرش

است. مامورين خانه در نكنوا هم مزبور فراري اين هكردند. ب دستگير مرا و ريختند منزل به اطالعات

بدني زارآ و شكنجه و يرفتارگ از يرگدي فصل ترتيبرديد.گ غازآ زندان و

كرمانشاه" بادآ "ديزل زندان و اطالعات رد مدتي منتقلم انرته به يماپواه با سپس شدم يرهداگن و وريشك اطالعات يعني اوليه اهگجاي همان ردند. درك

به قالنتا از يافتم. پس انتقال لعنتي گاه هكنجش آن دوره از بدتر و تر خشن شديدتر، نيز بار اين اهگ شكنجه

شايد هك رفتمگ قرار بدني زارآ و جهنشك تحت قبل راست را انساني هر بدن موي آن شنيدن يا نگفت

قرار شكنجه تحت ماه سه شايد حدودا می كند. مدت شدم معرفي روحانيت ويژه اهگداد به داشتم. سپس

""اوين زندان به مجددا اهگداد حكم موجب به كه تعل به اام ،تهران قصر زندان به سپس و يافتم انتقال

شدم عيدتب اراك كزيرم زندان به زندان در سخنراني"اوين" بردند. ندانز هب مرا ازب آخر در و

يعني ملعون تركد آن ذشت،گ تيدم هكاين زا پس به من، با مالقات ديدار عنوان تحت بار ينا حكاكيان،

اده،نوخا اب طارتبا يقرار بر با پسس ،آمد زندان بار اين ،انداخت سايه خانواده و من يگزند در فضايي

را همسرم زا من جدايي نقشه ملعون كترد ديدار و مالقات در هك حوين به بود، كرده ريزي برنامه

القط تقاضاي اهگداد از همسرت كه تگفمی نم اب رگيد ونچ كه تگفمی همسرم به الابقمت و كرده

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه108

از دناومی ت ندارم. لذا شتگباز و يگزند به اميدي مبادله و ترتيب اين هب كه نمايد طالق تقاضاي اهگداد

هاي مينهز هباالخر جانبه دو و بلمتقا ارتباطات و يامپ اطالعي اينكه بدون و مهفرا را همسرم و من جدايي ثاني يها نسخه قانوني لحاظ هب يا و باشم داشته

در قانوني و فمتعار صورت به القط دادخواست نموده صادر را طالق حكم اهگداد شود، غالاب ندانز

بود. كرف روشن ايه صيتخش از تعدادي با زندان در

من براي وياگ مقطع اين ديم. دروب هشد بند هم زنداني سپ و چگونه و طورچ دانم نمي البته دند،وب رفتهگ وكيل

از وكيل توسط دفاع و اهگداد به احضار مورد ندچ ازم.دبو شده عداما هب محكوم وياگ من، بود شده ابالغ خانواده به وكيل جانب زا اعدام مكح

حكم صدور يا و رسيدگي نتيجه از مانز آن تا من اما احضار اهگداد به روزي نكهاي تا بودم، اطالع بي اعدام ،زندانيان هبدرق مامورين از تعدادي مراهه به و شدم

فضاي در كه نددبو برده يضقا دفتر داخل به ارم و مشاجره رگدي نفر يك و روحاني نفر يك بين اهگداد

زدن با كه من ی بدرقه ينورمأم ،رفتگ صورت منازعه كردن باز اب بوديم، هدسبيچ هم به من دست به دستبند و شد اجد نم از مظن حفظ يا و مداخله تهج بند دست

ترتيب اين هب كه رفت كننده ازدحام جمعيت سمت به يا موقعيت از فادهتاس با لذا ديدم ناسبم را فرصت نم اين شايد كه مدش فرار هب فقمو مزبور امحدزا هژوي

بود. خداوندي مشيت خود و يريگدست ماه نه دوحد از سپ تيبتر اين با

بعدي ارتباط شدم. در فرار هب موفق زندان و جهنكش شده، صادر طالق محك كه بودم شده علمط وادهنخا اب

شدم: سنی چرا 109نو انتخابى و دوباره تولدى

خدا رضاي بخاطر:گفت ايشان اما رفتم همسرم نزد داشتن وجود با لذا نكنم لتادخ يو آرام يگدنز در

همسرم اينكه بخاطر فارص خاص، رايطش آن و فرزند دفتر ميشهه يبرا ،اشدب داشته راحتي يگزند بتواند

بستم. را سرممه و خود مشترك گيزند هزند حال به تا 1378 سال از زندان از فرار از پس

و شده قطع كلي به نوادهاخ با ارتباط البته ستم،ه برقرار والدينم با تلفني طارتبا يواردم در هچنانچ

صحبت به مايلت جهو يچه به درمپ خصوصا نمايم اين در اهتن تنهاي ترتيب اين هب كه ندارد را من با كردن

م.ا هماند فاني يدنيا

پاكستان در ترور و دربدري و آوارگي به قبلي شبخ در كه نحوي به زندان در رهايي از پس نه و داشتم جايي نه رگدي هك اين و شد هاشار آن

نيز ربا اين سخت، بسيار طشراي وجود با و مكاني بلوچستان يا و ايران بلوچستان به دادم ترجيح

به يسفر طي حال هر به نم. كهك عزيمت ستانكاپ به ونهچگ و صورت هچ به كه رفتم. اين اكستانپ.دارد طوالني بحثي و حكايت خود رسيدم، اكستانپ

به ندرسي تا كه يمبگو منمی توا را اين فقطذاشتم.گ سر پشت ار سختي سيارب طيشرا ستانكاپ

يك از شناآ نداشتن و پاكستان به ورود از پس طيشرا نينچهم و اردو زبان با ناييآش عدم و ،طرف

جنگ و انتافغانس طالبان بحث و طالبان حكومتي رد امناسبين يفضا كه القاعده شبكه و اكمريآ

و شد دهفزوا اتملمشك بر بود، كرده ايجاد نپاكستا می خواستم كه ديني ي مدرسه هر در تا گرديد عثبا

در حتي و نمايند خودداري من پذيرش زا كنم، نام ثبت

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه110

استراحت قصد كه مساجد به نم دادن راه از مواردي عدم خصوصا می كردند، عتنمما و ييرگجلو داشتم،

و سخت شرايط بلوچي و اردو زبان هب شناييآبود. كرده تحميل من بر را واريگنا

طول در می افتاد قاتفا اهيگ بعضا و ترتيب اين به در شبها و ،خوردم نمي نان لقمه كي حتي روز بانهش

رد پاكستان و ايران مرز البته مرزي يترددها طول روباه امثال وحشي حيوانات با و تنها ها بيابان و لهاگجنبودم. قرين هم و ينشمنه كرگ، و شغال و

مرزي قطمنا در يمرز ياهتردد امنگه به اطالعات كه داشتم را احساس اين ايران ستانچبلو

از ها اطالعاتي خطر شايد و ،باشد من دنبال نانهمچ بسيار زمان تمد بود، بيشتر نيز وحيوانات هاگرگ

از اينكه تا كردم، يرپس ترتيب اين به را طوالني تهران در خود قديمي دوستان از يكي با اكستانپ

وگباز وي براي را خود وضعيت و برقرار تلفني تماس آندادم. ايشان به اكستانپ در را خود كامل نشاني و

و خوب بيامرزد، ار شدرپ خدا هك قديمي تدوس.درك عمل دوستانه

تحت كه اين جهت به تلفني ارتباط از سپ يو ياگو شده تحريك اطالعات طريق از يا و اطالعات فشار

كه بود داده قول وي به عاتالاط عبارتي به يا و ،بود صاحب من دستگيري يا و نشاني دادن صورت در

در را درسآ و نشاني بالفاصله شد، هدخوا خوبي انعام جهت اطالعاتي پاكي كه ذارد،گمی نانآ ختيارا

می شوند، اعزام اكستانپ به من ترور و ييرگدست وضو مشغول مسجد رد بش يك يزچ مهه از افلغ داشت افغاني شمايل و شكل كه نيبودم. جوا رفتنگ

شدم: سنی چرا 111نو انتخابى و دوباره تولدى

امگفت: ش رمختص عليك سالم با و آمد جدسم درنمودم. معرفي را خود و ؛بله گفتم هستيد؟ ايراني

جسماني وضعيت از اينكه و يپرس احوال از سپ را ايمهدارو اينكه خصوصا داشتم، شكايت و لهگ خود وردم.آ ميان به را دارو بحث بودم، كرده تمام نيز

تهيه امكان كه دارم سراغ را گفت: جايي مزبور صشخ مسجد از ايشان با دارو تهيه جهت لذا.دارد وجود دارو

و كپار مسجد جلو در تاكسي دستگاه م. يكيدش خارج تاريكي خاطر به من بودند، نشسته آن داخل نفر سه دو

را تاكسي همان نيز ما ؛دهم خيصشت را نهاآ نتوانستم نفر يك دايص محدودي، مسافت طي و شديم سوار

از رادمهر آقايگفت: كه كرد جلت خود به را توجهمبيا. ما همراه دمآ چهب مثل ببرم را وت تا ما هآمد تهران رادمهر" "فرشيد صداي كه مزبور صداي شنيدن با م،ا هافتاد دام رد كه شدم متوجه بود، من عموي يعني

تا آمد يشپ انهآ و من بين يريگدر ماشين داخل در لذا كه فرشيد عمويم اما شوم، يادهپ شينما از توانمب

را شا هازنج دماني رگا است گفته درتپمی گفت: هايتن در و من بدن به زدن چاقو به كرد شروع د،ياوريب

ردنگ و دست هناحي از نم،بد بر يداس پاشيدن ره هب. دمش مجروح بدن رگدي هنقط چند و()شاهرگ

ردنگ به دگل زدن با و داده ادامه قاومتم به حال متوقف و شد نحرفم گريدي تمس هب ماشين راننده، ويزگال نهاآ با می شدم يادهپ ماشين از كه حالي شد. در

شدند. جمع مردم از تعدادي می كردم، قاومتم و بودم پاكستاني زبان به كه يلحا در شد جاديا چكيكو ازدحام من كه تمگف رضحا جمعيت به خطاب نداشتم تسلط

ند.كشب مرا می خواهند و ستنده شيعه اينها و ينس را قايانآ من، از حمايت و دخالت با حاضر جمعيت

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه112

من نبرد و ترور به موفق ترتيب اين به كه دادند فراريدند.نش درماني مركز به مرا شخصي ،نقاياآ رراف از سپ

قرار زشكپ ظرن تحت جراحات زدن بخيه با و انتقالشدم. مرخص بوديهب از سپ و رفتمگ

ارچد نافرجام، ترور و مزبور قاتفا زا دبع دچار مكرر بطور كه نحوي به شدم مغزي هاي عارضه

شدت و می شدم بيهوشي و مغزي اختالالت اين مراكز به ساخت زيرگنا مرا كه بود حدي به عوارض تهج به البته كه مايمن مراجعه عالج هتج درماني

م.شدن معالجه مالي شكلم كه دمكر مراجعه درماني مراكز به مورد چندين

اين بر زشكيپ تحقيقات و ايشاتمزآ هنتيج آخرين كه است شده الفع من مغزي" در "تومور كه است البته م،ا هشد يدرمان شيمي نيز مورد يك در حتي و آوارگي دوران و رواني روحي، حاالت يانب و شرح

يتكاح خود ايران و اكستانپ بلوچستان در دري به در به و آن از يا شمه اين كه است يگبزر داستان و

بود. اشاره و خالصه تورص

آخر حرف

: گرامي خواننده وابستگي عدم لحاظ به شد اشاره كه همانطوري

در سياسي احزاب و ها هروگ ها، شخصيت به ارندهنگ و مالحظات شخصي هاي ليلتح نظرات، اتفاقات، ارائه قرار ظلحا مورد وجه چهي به سياسي هاي يريگ جهت

و ،نيست سياسي مزبور مجموعه عبارتي به يا و هرفتگن در ارندهگن اهيآگ طحس بودن دودحم تهج به طرفي از

علمي ايه هفمؤل به دسترسي عدم يا فقه علم باب نظر و عقيده ابراز هنوگ هر از است شده سعي فقهي، سوء يا و يزگان بر سؤال احتماال كه فقهي و علمي

اين و ،شود يزهرپ باشد، داشته دنبال به را ماتيهتفا ههم در كه رفتهگ قرار خاص هوجت مورد نيز مسئله حشر و بيان در داري امانت اصل و احتياط بجان احوال

با كه رددگ مراعات ها تحليل و نظرات ارائه و مطالب و اتفاقات خالصه اساسي، تفكر طرز و بينش ناي

زير ترتيب به سمتق سه در را خود يها تحليل و نظراتمی نمايد: بندي جمع:سالگي 13 سني مقطع تا تولد ز ا(الف

از بنده شد، اشاره قبلي هاي بخش در كه وريط ناهم زشكپ دو هر مادر و درپ و هستم شيعه يا هخانواد

مادرم و اعصاب مغز متخصص و جراح درمپهستند. نيز دو هر و می باشند عروق و قلب متخصص و راحج

هستند. هاگنشاد استاد پدرم حضور عدم اظلح به دارم خاطر به كه ييجا تا

زمان مدت به كشور از خارج به رفتن و خانواده در مادرم تربيت و تعليم تحت كودكي همان از طوالني،

شدم: سنی چرا 115نو انتخابى و دوباره تولدى

شيعي متعصب يا هخانواد مادريم خانواده بودم. وباشند.می حسين سادات از اصطالحا كه هستند رتبه به رسيدن تا حوزوي علوم يدانم و عرصه در

هعلمي زهحو در و شدن مممع و السالم" شدنا جت"ح شديدترين تحت همزمان طور به و قم فيضيه

بر كه ما داشته قرار يزن يعقيدت و تربيتي هاي بمباران و اهيآگ شيعي معتقدات و مالحظات به اساس اين

م.ا داشته نيز خاصي تعهد و ايبنديپ به ويزحو و دانشگاهي از اعم تحصيالت مقاطع در در كه نحوي به يحوزو علوم ييرگفرا در ويژه

هاي طلبه از يكي شد، اشاره نيز يلقب هاي بخش يدانشجو و قم علميه ي هحوز رد شاخص و برجسته

شهادت بودم. به دانشگاه محيط در موفق و ممتاز در اساتيد تاييد مورد همواره ،يحوزو درخشان هكارنام به كه ما هبود نيزمديريت( )مركز ،قم علميه حوزه البط بين در صخا يگبرجست و تمايز وجه داشتن لحاظ

يك عنوان به دانشگاه و حوزه از اعم علمي محيط و و ممتاز دانشجوي عنوان به شاخص و برجسته طلبه

بودم. مطرح موفق و سخنراني ايراد مناظرات، مباحثات، ميدان در فعال حضور نيز مختلف هاي مناسبت در خواني روضهم.ا داشته

:عقيده و بهمذ تغيير(ب انتخاب و شيعي مذهب تغيير و عقيده و جهت انحراف مشخصا يا و اساسي رويكرد بخش در سنت اهل مذهب

اهل مذهب به پيوستن و شيعي مذهب به كردن تشپ آن به كه خاصي تعاريف و توصيف به توجه با سنت

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه116

تحقيقي و علمي هاي يافته وايلا در رچهگ شد اشاره كه باشدمی حد همين تا اما پنداشتم مين مهم چندان كدر تنها من اعتقادي رويكرد اصلي عامل نمك اعالم

و ايققح به رسيدن و بيهمذ و ديني هاي واقعيتر.گدي يزيچ نه بود ها واقعيت

:نهائي يلل تح(ج و پدر موطن،ه ن،مسلما برادر و اهرو خ!عزيز ي هخوانند طرحم را سؤال اين شماها يگهم به خطاب مادرم

رسم:پمی شما از و می كنم كه بوده دفيه هچ و شخصيتي هچ يا و عاملي چه

حجت زماني كه رام مانند صيشخ اينگونه توانسته بودم ها خوان ضهور بهترين از يكي زماني بودم، االسالم

و موفق بسيار مردم كردن رمگسر و گرياندن رد كه هشيع يك كه من مثل شخصي خالصه و... و بودم نامدار

180 چرخش با كه شد سبب يزيچ هچ بودم، سرسخت به كردن شتپ با و دهم عقيده و مذهب تغيير يا درجه

را سنت اهل مذهب انههاآگ بار اين شيعه، مذهبزينم؟گبر

كارشناس و رگ تحليل و سرفم فيلسوف، كدام هچ بداند كه است ياعتقاد غير يا و اعتقادي مسائل تحصيل جوان يك تا می شود باعث يا هيزگان و عامل

شدن زشكپ قدمي يك هفاصل به كه دانشگاهي هكرد احساس تنها نه يگخانواد يگزند لحاظ از و رفتهگ قرار و مرفه بسيار سطح در بلكه نداشته، كمبودي ونهگ هيچ

يلصتح مادري و پدر داشتن با می برده سر به نيز ممتاز داشتن با خالصه دانشگاه، استاد و دكتر كر،نفروش كرده،

هاناي تمامي به مرفه، يگزند يك و اهآگ ي هخانواد يك خاطر به را آوارگي و يستنز هساد راه و كرده پشت

؟ديرگب يشپ جديدش عقيده و رمانآ

شدم: سنی چرا 117نو انتخابى و دوباره تولدى

يگدنز اين به جوان نيا كه هشد سبب ييزچ چه افتخار جديد، باور و اعتقاد اين با اما ادهس و حقيرانه

به خم ظاهري هفار و ذشتهگ يگزند براي تنها نه و نمايد ارفاستغ تاريك و ننگ ي تهذشگ آن از بلكه وردآ نمي ابرو

می كند؟ ها رششپ اين به دادن اسخپ رامي! شايدگ انگدنخوان

،ناگر ليلحت ،نداشمندينا مفسران، فالسفه، يبرا كه يتقادعا غير يا و اعتقادي مسائل ظرانن بحصا

طريق هب يا و استدالل و قمنط هزاوي از می خواهند نظر به مشكل شايد نمايند، ييوگپاسخ تحقيقي و علمي

شيعي سابق االسالم حجت و طلبه من اما ،دسرب شهيد دانشگاه سابق دانشجوي و قم علميه ي هحوز

خيلي فعلي، نشان و نام بي و آواره سني تهران، بهشتيمی دهم: اسخپ ترتيب اين به راحت و ساده

نظر اين كه!است ديوانه شخصي چنين اينكه اول و اساتيد ويژه به شيعي اطرافيان و دوستان والدين، نهاآ می باشد(مديريت )مركز قم علميه حوزه علماي

قايانآ كه اينجاست لكااش اما م،ا ديوانه كه دارند ادقاعت ونهگچ و چرا اينكه و يگديوان بحث استدالل ارائه در

كيست و چيست ما يگديوان عامل يا و ما هشد ديوانهند.ا هماند بالجواب می كنم تصور

قايانآ با شخصا ديوانگي باب و بحث در اينكه ضمن يگديوان به عترافا عبارتي، به يا و دارم نظر اتفاق

در را خود منطق و استدالل مجموعه مزيدا می نمايم، ديوانه چگونه و كيست و چيست يگديوان عامل بخش

می نمايم. تصريح و مطرح طور اين ما هشد عدم و ها واقعيت توانست كه قدرتي و نيرو ؛عامل ها، يمنف و ها مثبت ها، دروغ و ها، صداقت ها، واقعيت

اما ،كردن محبت ابراز ها، نكردن عمل اما ها دادن شعار ،رانگدي رياندنگ ظاهر به ها، نكردن اقتدا و نكردن لمع

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه118

كاذب هاي محبت ابراز ها، نداشتن دل در هريگ درد اما هر در عقيده و دين رفتنگ بازي ها، مقطعي و يتمصلح

هاي مصلحت با عقيده و دين معامله باشد، الزم كه كجا وهايگال واقعي مقتديان و بانحم شمردن دشمن دنيوي،

ها، طلبي جاه ها، يطلب رياست ا،ه مصلحت به بنا ديني ريختن فرو ها،دتردي و تشكيك ،ها تفريط و افراط

شكارآ ها، تاريكي از برداشتن ردهپ جهالت، بلند ديوارهاي ساختن عيان نهايت در و ها، فاصله و ها تفاوت شدن

پسنمايد. مشخص من حرو و لبق در را ها واقعيت و قدرت عامل مشخصا يا و يگديوان عامل تاوس

لك كه خداوندي اليزال ذات جز كرد، ما ديوانه هك نيرويي يزچ اوست، مطلق حاكميت و هقبض در هستي جهان

اعتقادي هاگديد و زاويه اين از نيست. لذا و نبوده يرگدي را خود هستي تمام و دانم نمي ديوانه را خود كه است

،ما هكرد وا يرضا با معامله و معاوضه و او رضاي صرف عامل آن رضاي روگ در را خود يزچ ههم عبارتي به يا و

دست از حطالصا به هك آنچه از و ،می دانم يگديوان بلكه نمك مين پشيماني و ندامت احساس تنها نه ما هددا درويشي "به معروف مقوله قمصدا و شايسته رگا

نينچ به باشم، دارد" بوده خطر سلطاني كه كن قناعت داشته دنبال به را يگديوان عامل يرضا كه درويشي

خداوند كه بود خواهم شاكر بسيار و مفتخر باشد،كرد. متصل درويشي اين به را من سبحان

دارم: را تقاضا دو سبحان، خداوند اهگپيش از برادر سه روح كه می خواهم سبحان خداوند از الف( رضا علي شهيد موسايي، رضا محمد شهيد شهيدم:

خويش مترح قرين را رادمهر ارسطو يدهش و دي،ممحرداند.گ

جهالت، تاريكي دنياي در نوزه هك را ني كسا(ب ترديد و كيكتش فريط،ت افراط، ،موهومات ،خرافات

شدم: سنی چرا 119نو انتخابى و دوباره تولدى

شاهراه به را والدينم هژوي به هستند ور غوطه.دفرماي دايته يدتيقع و ديني هاي واقعيت

صبر اهتن نه ماند، باقي عمر گريدي صباح ندچ هنچناچ اين كه نيماز هكلب فرمايد، عطا استقامت و ثبات و

و غفران ساخت، خواهد يابد ديار مسافر را ديوانه.هلال شاء نإرداند. گ راهش هبدرق را يشخو رحمت ابوعبدالله يغدر بي زحمات از كه دارد جا اينجا درايم.نم تشكر

رادمهر مرتضيقم علميه حوزه سابق االسالم حجتتهران شتيبه شهيد دانشگاه سابق دانشجوي

زامرو امنمگ و آوارهش. هـ 1423 االول ربيع27 -19/3/1380

االسالم حجت شهيد جاويد؛ هميشه ياد بهرادمهر مرتضی

ز عزت با کهـآنان اـوشـخگیتی

میزان در آنانکه وشاـخدانـوج

ردـگ زـهرگ ردیدندــنگلـباط

راه در انکهـآن اــخوشتـعدال

بذر کهـآنان اـــــوشـخآدمیت

بر بارور لــنخ وـچتنگدستان

ردابـگ این مد و ذرـج زهایل

وادی در پا آنانکه اــــخوشحق

این بر آنانکه خوشاخاک عرصه ی

دندـــبرچی خویش بساطرفتند و

و سنجیدند خویش حسابندـرفت

و ندیدندـپس را حقیقتندـــرفت

و یدندـغلت خویش بخونندـرفت

و یدندــپاش ویرانه این درندـرفت

و یدندــبخش و دادند ثمرندـرفت

و دـیدنـــنترس سبکبارانندــرفت

و غزیدندـــنل و ادندــنهدـرفتن

درخشیدند خورشیدی چورفتند و

**** داد اطالع من به پســرم برگشــتم دانشــگاه از همینکه

ــطفی عمو که ــار سه دو مص ــبح از ب ــاال تا ص زده زنگ ح که مصــطفی به و برداشــتم را تلفن گوشی است. فــورا

شدم: سنی چرا 121نو انتخابى و دوباره تولدى

ــنیدن کردم. از تلفن داشت سکونت کراچی جنوب در ش به خاصی شــوق و ذوق شــد. با خوشــحال بســیار صدایم

من مهمــان عزیــزی بسیار دوست دکتر، گفت: آقای منــواهم اســت، ــازه اگر می خ شــما به را ایشــان بدهید اجمی دانید. مناسب را وقتی کنم. چه معرفی

ــران ســنت اهل علمــای جمله از مصطفی که است ای بــرای کوشش و دیــنی فعــالیت بجــرم را مدیدی سالهای کشـور آن زنـدانهای در ایـران سـنت اهل جوانان بیداری

دست از را چشــمانش از یکی شــکنجه اثر در و گذرانــده وجـود با حـاال تا که شکسـته اند هم را پایش ساق و داده،ــورده جــوش بهم اســتخوانش اینکه ــاز خ نمی تواند هم ب

برود. راه درست می گذرد. مــردی مصطفی با آشنائیم از که سالهاست

که دارد نــورانی صفا. چهــره ای با و صمیمی بسیار استــالهای ــدان س ــکنجه و زن ــود با ش ــار وج ــردن ت از یکی ک

بکاهـــد. همیشه زیبـــائیش از نتوانســـته هیچ چشـــمانشــوخی ــویم: خوشا او به بش ــالت، می گ ــارتیت بح کلفت پ

هم خودت رفته، بهشت به تو از پیش چشمت یک است،ــودت شده طوری هر چشم یک همین بهانه به داخل را خ

کن! بیچارگان ما بحال می کنی. دعایی بهشتــرایم می گوید: شــما وبشوخی می زند لبخندی هم او ب

اظهــار من از چشــمم که نشود کن. این استقامت دعایبمانم! بهشت در پشت و کند بیزاری

ــوانی ــیار است ج ــوخ بس ــای با و طبع ش ــال. روزه ح کمر نتوانســته هرگز پاکستان در زندگی و هجرت سخت

ــد: در خم را او ــد. می گوی هجــرت روزهــای ســخترین کنــیار ــاس بس ــبختی احس ــد. و خوش ــدا می کن ــکر را خ ش

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه122

ــذارد. با ــود می گ ــردگی خ ــد: ب ــرت می گوی یوسف حضبود! تاریک و سیاه درچاه زندگی از بهتر برایش

هیچ و بــود صــمیمانه خیلی مصــطفی با من رابطه یــارفی ــ ــتیم. از هم با تع ــ خیلی تلفن پشت در اینکه نداش برای است مناسب وقت چه می پرسید؛ من از محترمانه بــرایش مهمــانش بیــاوریم. فهمیــدم تشــریف دیــدارتان

است. عزیز و محترم خیلی بیاورید تشـــریف عصر نمـــاز از گفتم: بعد ایشـــان به

است. مناسب با مصطفی که دیدم برگشتم بخانه عصر نماز از وقتی خانه در جلــوی می زند مــوج ســیمایش در حیا که جــوانی

کردم. راهنمایی پذیرائی اتاق به را ایستاده اند. آنها دکــتر کــرد: بــرادر معرفی چنین را دوستش مصطفی

ــوزه ی علمای از هستند. ایشان رادمهر مرتضی علمیه حــاظراتی و مطالعــات از پس پیش چنــدی که بودند قم من اهل مــذهب به داشــتند ســربازی عمر محمد موالنا با که

شــرک از خودشــان بقــول گرویدنــد. و جمــاعت و ســنتآورده اند! اسالم یافته نجات

نمی گفت. من هیچ انداخته پـــایین را ســـرش مرتضی خیلی آشــنائیتان گفتم: از انداخته نگــاهی ایشــان بطرف

ــپس ــ ــبختم. س ــ ــرادر، داده ادامه خوش ــ ــرا گفتم: ب ــ چ را خــودت داری اصــرار چــرا و شــده ام؟ سنی نمی گوییبدانی؟ شده مسلمان که مشرکی با شــما شــاید دکــتر، گفت: آقــای کشــیده آهی ایشانــافی آشــنائی شــیعه مــذهب ــد. من ک حــوزه طلبه نداری

خـــود مـــذهب و خـــود از آنچه به توجه با و بـــودم علمیهکرده ام. استنتاج چنین می دانم

شدم: سنی چرا 123نو انتخابى و دوباره تولدى

که می کــردم احســاس خــود درون در که می داند خــداــوانی ــ ــرفش و مخلص است جـ ــ ــتگو. حـ ــ ــدل راسـ ــ بـ

ــت. در ــیمایش می نشس ــداقت جز س ــتی و ص هیچ راســده مار سابق تجربات به توجه با من نمی دیدی. ولی گزی

که بــودم دیــده را شــیعه از بســیاری بودم. جوانــان شده بین "تقیــــه" در ترفند با و می زدند جا ســــنی را خــــود

ــرای کــرده رخنه اســالمی جماعتهــای ــران حکــومت ب ایمی کردند. جاسوسی

لحــنی با و نــدادم اهمیت جــوان این حرفهــای به زیــاد من بــرادر، گفتم: بــبین او به مهــری بی با و خشک بسیار

به می گوییــد. و دروغ دیگر خیلیهــای مثل شــما نمی گویمــویم: نمی خــواهم بدهید اجــازه من ــان بگ هم را حرفهایت

قلب با عزیز مصـــطفای بـــرادر همین کنم. چـــون بـــاور که کــرد معــرفی من به را پزشکی پیش وقت چند پاکش

فالن الله آیت می گفت: پسر و می کرد، ادعاها شما مثلــدتی کمک او به ما و شــده، ســنی و است ــردیم. م در ک از یکی پیش را او خواست ما از ســـــپس مانـــــد، اینجا

ــتیم بود قندهار در که ایران سنت اهل رهبران با تا بفرس بـــرای صـــحرائی بیمارســـتانی بتواند ایشـــان همکـــاری

قنــدهار به اینجا کنــد. از افتتــاح طالبان زخمیهای مداوای از شــنیدیم بعــدها و بود، طالبان بین در هم مدتی و رفتــدتی زده. و غیبش آنجا ــدیم؛ متوجه بعد م ــاتی ش اطالعبازگشته. ایران به و بوده

ــرای او از دیگر نســخه ای هم شما شاید حاال باشــید. ب اطالعــاتی اگر عزیــز، نیســت. بــرادر مهم هیچ هم من

ایمـــان با و راســـتگو و مخلص هم اگر بـــاش. و هســـتیــاش. این هســتی ــنرا ارزش دنیا ب ــدارد ای با انســان که ن

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه124

ــانت ــدگیش روز دو نیرنگ و مکر و خیـ ــدا را زنـ ــد. فـ کنـمی شود. مال بر بودیم آنچه هر قیامت فردای نصیحت یک دوستانه شما به من بدهید اجازه اگر ولی

که بــدان شــده ای، ســنی و می گویی راست می کنم. اگر اضافه ما به عدد یک بخواهید شما تا نیستیم کم سنیها ما

که نــداریم کمی هیچ هم دانشــمند و عالم نظر از کنید. وکنیم. حساب شما روی

و مشـــرک خویشت و قـــوم و می گـــویی راست اگر ایران به دارند. برگرد مبرم نیاز شما به آنها پس بی دینند

اصــلی وظیفه بــده. این نجــات شــرک از را قــومت وتوست!

لحظه یک بــرای و گــرفت، بــاال را صــورتش جــوان چشــمهایش افتــاد. بــرق چشــمانم در چشمانش درست

عرق شد باعث آنها صفای و صدق و کرد، خود اسیر مرا به حرفهــایم با کــردم احساس بلرزاند، را جسمم سردی

کرده ام. ظلم اوشماست. با حق دقیقا برادر، گفت: بله آرام

توقع من از را سردی برخورد چنین هرگز که مصطفی جــوان کند. به صمیمی را مجلس کمی خواست نداشت،

مرتضــی، گفت: برادر ساختگی لبخندی با انداخته نگاهی است پر من از دلش نگــیر. دکــتر بــدل هیچ دکتر آقای ازــودم. البته آورده او پیش قبال را اطالعــاتی جوان آن که ب

ــتم. او غیب که ساده دارد. من هم حق و گفت نمی دانســاور هم من ــاال ب ــردم. ح شــما از را تالفیش می خواهد ک

دریــا. روزی مثل است صــاف صــاف دلش بگــیرد. دکــتر آنطــرف و اینطــرف آسمانش ابرهای کم یک وقتی دیگر

شدم: سنی چرا 125نو انتخابى و دوباره تولدى

ــاره بروند ــ ــ ــواهی و می آئیم، دوب ــ ــ است گلی که دید خخار.. بی و خوشبو

رفع خواســـتند اجـــازه من از مغـــرب اذان صـــدای باــابی همین جــوان رفتن کنند. هنگام زحمت در اآلن که کت )کتاب داد هدیه بمن را است عزیز خواننده ی شما دست

زنــدگی خــاطرات این گفت: بــرادر، شدم؟( و سنی چرا دعــای بــرایم و بخــوان ایــنرا می کنم است. خواهش من

هیچ دعا جز شــــما از کن. من پایــــداری و اســــتقامتــواهم. و ــ ــواهم خداوند از نمی خ ــ در را ما همه که می خ

کند. جمع هم دور پیامبرانش کنار در برین بهشتــدیگر ــتیم. اشــکهای آغــوش در را هم بر مرتضی گرف گفتم: او به و بوسیدم را شد. صورتش جاری گونه هایش

دیدار... امید به گفت: گوشم در گـرفتم. آرام بغل در هم را مصــطفی

مسلمان! تازه با نرمی رفت نداشتم. کجا انتظار شما از گمــان دکــتر، گفت: آقــای و کــرد بلند را صــدایش بعد

که هم گرفــتیم. شــامی بــدل ما را حرفهــایت این نکن غــذا وعــده یک تا باش مطمئن ولی بخیل، نکردی تعارف

بــرادر نمی گــذارم نکشم بــیرون هم بــزور شــما جیب ازبرود. کراچی از مرتضی تعــارف هم شــام به را آنها آمد یــادم تــازه که بود اینجاــودم. با نکــرده اصال گفتم: ببخشــید، خــواهی معــذرت ب مایه می خـــواهم. بســـیار معـــذرت نبـــود. خیلی حواسم

ــعادتم ــام اگر شد خواهد س با درویشی کلبه این در را شباشید. من

و سرداد خنده ای بود شده بیرون خانه از که مصطفیــده ای پشیمانی گفت: حاال ــدارد. یک فای باید دیگه وقت ن

شــما به پیش روز دو کــنی. البته جــبران رســتوران در

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه126

روز دو هم ما و بگــیری، آمــادگی خوب تا می دهیم اطالعــالت از تا می داریم نگه گشنه را خودمان ــایت خج زحمتهبدرآئیم.

امــــام گفت: جالدان و زد مؤدبانه لبخنــــدی مرتضی گرســـنگی از اینکه مثل شـــما اما نکشـــتند مـــرا زمـــان

بکشید.. مرا می خواهید دور من از گذاشــــــــته هم دست در دست دوست دو

شدند... بخــود مــرا خیلی مرتضی اشــکهای و جــدایی لحظه یــرد. از مشــغول ــورد ک ــاه احســاس او با ســردم برخ گنمی کردم.

ندارم. شام به میلی گفتم: من خانمم به مغرب از بعدــزاحم لطفا ــوید. داخل م ــاق نش را در و رفتم مطالعه ات

شــدم( را ســنی )چــرا کــردم. کتابچه قفل خــودم بــرویــدن شــروع و گرفته ــوی آن کلمه ی هر کــردم. از بخوان ب

می کردم. احساس را صداقت و راستی احســاس بخــوابم. خیلی نتوانســتم صبح تا را شب آن ایمان با و مخلص جوان آن زنده ی می کردم. تصویر گناه

می دیدم. کتاب کلمه ی هر پشت در و سطر هر بین را ایشان تا کردم تلفن مصطفی دوستم به بعد روز صبح

ــراه را ــان هم ــام به مهمانش ــوت ش ــفانه دع کنم. متأس مصطفی شدم موفق ظهر از نمی داد. بعد جواب تلفنش

ــابم تلفن روی را ــ ــان داد اطالع من به که بی ــ به مهمانشبرده اند. تشریف کویته مــورد در مصطفی از و می آمد پیش فرصتی گاهی گه

ازدواج کویته در که می پرســـیدم. شـــنیدم دوستشـــانــدها ــد. بع ــنیدم کردن ــان به هم بچه ای خداوند که ش ایش

شدم: سنی چرا 127نو انتخابى و دوباره تولدى

کم کم و گذشت درازی مــــــدت مــــــاجرا آن داده.. ازشد... رنگتر کم و رنگ کم ذهنم در خاطره اش

داشــتم. زاهــدان به ســفری ماجرا آن از بعد سال چند درازی زمان خاطره هاست. مدت شهر من برای زاهدان

فرصت وقت چند کـــرده ام. هر ســـپری شـــهر این در را و خــاطراتم کــردن تــازه برای می کنم سعی می کند یاری این به ســری خویشــان از برخی و دوستان با دیدار برایبزنم. شهر

از خواندم. پس مساجد از یکی در را عصر نماز روزی شــدم متوجه که بـودم نیــایش و دعا و ذکر مشـغول نماز

ــدام الغر جــوانی ــار و ان اســت. زده زل من به حــال بیم او به تــوجهی نشســت. هیچ کنــارم در و آمد جلــوتر کمی

زردش و پریــده رنگ صــورت بر شــیرین نکردم. لبخندیدکتر؟ شناسی گفت: نمی نشست. آرام

دیــدار شــرف قبال بــرادر، گفتم: ببخشید و کردم سالمداشته ام؟ را شما

ــتم و زد لبخنـــدی ــدر گفت: نمی دانسـ خوشـــگل اینقـنمی شناسد! مرا کسی دیگر که شده ام

کنــد. کنــترل کمی را دســتهایش لــرزش می کرد سعی من حـــداقل می خواست خجـــالت بـــود. با ارادی ال ولی

ــرزش متوجه کمــرش پشت را آنها نشــوم، دســتهایش لکرد. گره

ــاال را سرش سپس کرد، مکث کمی گفت: و گــرفت بــما کوچک ــادت رادمهر مرتضی شـ ــتم! یـ در نیست هسـآمدیم... خانه ات به مصطفی برادر با کراچی

شــد. همه تـار چشــمانم جلــوی دنیا شد، چی نمی دانم آن همه گنــــاه، احســــاس آن همه تلخ، خــــاطرات آن

را کالبــدم لحظه یک در مــؤمن جــوان این دیدار آرزوهای

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه128

ــد... هیچ بهم ــدم لرزان ــور که نفهمی ــوش به را او چط آغــرفتم، ــورتش و سر چگونه گ ــیدم. تنها را ص ــتی بوس وق

زار زار دو هر ما و بــــــود بغلم در او که شــــــدم متوجهمی گریستیم. بچه هــایی پسر از بــرخی بودنــد. تنها رفته نمازگزاران

تحصــیل به مشــغول آن اطراف یا و مسجد در ظاهرا کهبودند... زده زل ما به حیرت و تعجب با دور از بودند

بــود. گفتم: مرتضــی، شــده سرازیر چشمانم از اشکــرد ــدا م ــده، تو سر بالیی چه خ ــدا را تو آم مرتضی تو خ

ــاورم بخدا نه.. نه.. نه هستی؟ و شــکل نمی شــود. این بــافه ی ــرا رادمهر مرتضی قیـ ــت. چـ ــدر نیسـ و الغر اینقـ نــاکرده خــدای شــده، زرد رنگت چــرا شــده ای؟ ضــعیف آورده ای، خــودت بسر بالیی چه پسر نیســتی؟ که مریض

؟!... کجا اینجا و کجا توــترل را خــودش گفت: و پرید حــرفم جلــوی و کــرد کن

اینجا که جاسوســم. حــاال کردی فکر کراچی در می دانم، داشت. به نخواهی جاسوسیم در شکی هیچ می بینی مرا

دکتر... می دهم حق شماــت. همه اش خاصی قصد هیچ حرفهایش از البته نداش

ــادگی ــود. گفتم: لطفا اخالص و سـ دیگر حرفها این از بـآمده.. بسرت بالیی چه نزن. بگو

شد متوجه و رسید سر بودم ایشان مهمان که دوستیــت. ما نشسته چهره ام بر عمیقی اندوه و غم آثار که اسکرد.. راهنمایی بود مسجد نزدیکی در که خانه اش به را

ســـرزمین می زد. می گفت: در حـــرف یکریز مرتضی بــوده این فکر در همیشه نداشــته، آرام و خــواب هجرت

ملت همه و عزیــزان و دوســـتان و خــانواده چطـــور که

شدم: سنی چرا 129نو انتخابى و دوباره تولدى

و قبرپرســتی و شــرک از و بازگرداند توحید به را ایــران بیک دست می گیرد تصمیم باألخره دهد. تا رهایی بدعتها برگــردد. ایــران به دعــوت بــرای و بزند خطرنــاک ریسک

کرمــان زنــدان به را می شــود. او دســتگیر مــدتی از پس تعــذیب های و شــکنجه ها از که می کننــد. وقــتی منتقلمی شد. راست بدنم بر مو می گفت زندان داخل

روزی دوپا موجــود این انســان، نمی کردم تصور هرگزــتی از درجه این به ــیگری و پس ــد. ددمنشی و وحش برس

را حرفهـــایش و نمی دیـــدم را مرتضی اگر می داند خـــدا این با زندانها در نمی شد باورم هرگز و هرگز نمی شنیدم

و رذالت و حیایی بی و درندگی و منشی گرگ و حیوانیتمی شود. برخورد انسانها با پستی

بر دلیلی خــود شــکنجه ها زیر رادمهر استقامت و صبرــذت ــراوت و ل ــان عشق و ط ــت. خداوند ایم ــتی اس وق

و آزمــایش مــورد را نیکوکارش و صالح بندگان از بنده ایــزرگی به صــبری می دهد قــرار ابتالء او به ســختیهایش بمی کند. هدیه و شـــکنجه دســـتگاههای زیر در و کرمـــان زنـــدان در

درنــدگی و اتوها کش انســان حــرارت و بــرق شوکه های می کـرد. اسـتقامت که بود ایمان پرست، شهوت جالدان

ــاره آهن و ــوالدین کمر نمی تواند هرگز حیـــوانیت و پـ فـ برنــده ی تنها کفر و ایمــان جنگ شکند. در درهم را ایمان

است.. ایمان معرکه سنت اهل علمای از برخی بودم دیده بارها و بارها من

ــای یا و ــای طلبه ه را روشنفکرانشــان یا و علمیه حوزه ه تزریق مــدت دراز زهــری آنها به و می برند، بزندان مدتی

ــدن زرد با عوارضش آزادی از پس که می کنند ــ ــ رنگ ش

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه130

ضـعیف کم کم و دسـتها لـرزش و جسم و صـورت و سرمی شود. ظاهر آمدن در پا از و بدن تمام شدن

آشــفته ی و پریشــان صــورت و زرد گونه هــای بر اشک که ســوزناکی شــعرهای او و بود جاری آسا سیل علیرضا

آشــنایان و می خواند. همسایه ها را بود سروده زندان در چشــمان از اشک و بودند آمــده گرد اتاق در خانه صاحب

بود. جاری همهــر، گفتم: برادر کرده قطع را حرفش ــدان در رادمه زن

نکرده اند؟ تزریق تو به چیزی داشــت. با خاصی شفقت و رحم من به گفت: خداوند

شکنجه هایشان از می شدم. و بی حال من شکنجه شروعــذت ــذت دست بمن خاصی ل بخــوبی را ایمــان می داد. ل

هیچ و می شــــدم خــــود بی خــــود از می چشــــیدم. وــدم، ــتی نمی فهمی ــاز چشم وق ــردم ب ــودم می ک در را خ

می دیدم.. خون در غرق تاریک سلولی جــواب چون می شد. و تزریق بمن واکسن چند روزانه

ــنها که نمی پرسیدم بود لگد و مشت چند حرفم هر واکسچیست. برای

فکر روز می کــــردم. هر احســــاس را بهشت بــــوی در را شــهادت و است زنــدگیم روز آخــرین این می کردم

گرفت. خواهم آغوشــکنجه از ــرس هیچ ش ــتم. بر واهمه ای و ت عکس نداش بیرحمــانه ی شــکنجه های زیر می بردم. در لذت هم خیلی

ــانم از و می شناختم بهتر را خدایم جالدان و دژخیمان ایم عشق بیشـــتر عقیـــده ام به می بـــردم. و لـــذت بیشـــتر

ــدم. تنها ــود این می داد آزار مــرا که چــیزی می ورزی که بــزودی من می کــردم احســاس و می شــوم بهشت وارد ب

شدم: سنی چرا 131نو انتخابى و دوباره تولدى

دست اســت. می خواســتم گمــراهی و شــرک غرق ملتم بیرون بدعت و شرک منجالب از و بگیرم را ملتم و مردم

کشم... و زرد صـــــورت و سر و گـــــرفتم بغل در را مرتضیــاراحت هیچ گفتم: برادر، او به بوسیدم. و را آشفته اش ن

دعــوتت رســید. و خواهید شهادتت آرزوی به شما نباش، رسید. خواهد خرافات و بدعت در گمراه شیعیان همه به و هـــدایت درپی آنکه خداســـت. هر دست هم هـــدایت و

یافت. خواهد دست آن به شک بدون باشد رستگاری کند. چــون دعا بسیار برایم کردم خواهش او از سپس

ــامال دنیا این از او که می گفت من به عمیقی احســاس ک یقین با دلم می بــرد. و بسر ملکــوتی فضــائی در و بریده بــزودی که است شــهیدی مرتضی می گفت؛ من به کامل

کشید. خواهد پر خدایش بسوی گفتم: دوســـتان کـــردیم. به بدرقه را او اینکه از پس

کنیــد. خداوند دعا رادمهر مرتضی شــهید برادرتان؛ برایکند... رحمتشدکتر؟ آقای چیست گفتند: منظورتان تعجب با همه

روی بـــود شـــده جمع چشـــمهایم در که اشـــکهایی فشــرد. بشــدت را گلــویم شــد. بغض ســرازیر گونه هایم

رســانده اند. به بشهادت را مرتضی گفتم: برادران، آرام از بیشــتر کرده انــد. او تزریق خطرنــاک بســیار زهــری او

نیست! دنیا این مهمان روز چند روز بازگشت. چند کویته به اش خانواده پیش مرتضی

ــدن روشن از ــ ــان کلبه ی ش ــ ــتوی این عشق و ایم ــ پرســاجر ــته مه ــود نگذش ــترک که ب ــازنینش دخ شد متوجه ن حـرکت هیچ ولی شــده، روشــنتر همیشه از پــدر صــورت

به او و بســته نقش لبــانش بر ســاکت نمی کنــد. لبخنــدی

نو انتخابى و دوباره يافتم: تولدى هدايت چگونه132

ولی فـروزان شـده گشـوده.. شـمعی پر معشـوق دیدارحرکت... بی و جامد دخــتر کودکــانه ی عصــمت اعمــاق از که گــریه ای با

ــمان پرده ی بود برآمده رادمهر مرتضی دکتر معصوم آس ابــدی جایگــاه به شــهید روح فهمیدند همه و درید درهم

است... کرده پرواز خویش در او با دیدارم آخرین از پس روز چند رادمهر مرتضی

او بدست کرمان زندان در که شهادتی شیرین جام کویتهــید. و سر را بودند داده ــوی کش ــدایش بس ــتافت خ تا ش

گواهی و پرست، شهوت دژخیمان ظلم بر باشد شاهدی تالش در و شده خدا دعوت راه سد که حکومتی بر باشدکند.. خاموش دهانش باد با را خدا نور استاست. باقی او دعوت ... ولی رفت او

ایــران بیــدار جوانــان در او روح رفت.. ولی مرتضیمی زند.. موج بانگ کاشت. و را رستگاری و هدایت و بیداری نهال او

درآورد.. بصدا میهن آلود شرک فضای در را بالل توحید می یــابی را جوانــانی ایــران شهر و کوچه هر در امروز

ــداری و اســتقامت میثــاق رادمهر مرتضی شهید با که پایبسته اند.. رستگاری راه در

برخواهد توحید بانگ یکصــدا زمین ایران همه ی فردا وشد.. خواهد شاد رادمهر مرتضی روح و آورد

جاوید.. را پیامت می داریم. و گرامی را یادترستگاری... و توحید راه شهید ایزنده... همیشه رادمهر ای

. س ع دکتر

تذكر

خطاب مسلمان برادر و خواهر ،يزعز خوانندهشما: يمگه به

براي مولف طرف از است يا نامه درد مزبور كتاب حقيقت دنبال هك دافر و روزما لنس به ،هموطنانم

نتراشا مذهب خرافاتهاي و يبفر از و نددرگمی را خود زگهر و ،ما هكرد تقديم ندا هشد هتخس بنياد بي

مصاحبه نوع هر انجام براي بنده و كرد واهمخن منامگ.الله ءشا إن .حاضرم لزوم ترصو در مناظره و

:ونچهم زمينه ينا در متعددي وسائل و كتب جهان در آن پيامدهاي و(صيغه) موقت ازدواج

.يعتش.تشيع دنياي در نآقر تحريف

؟دبرابران و برادر هم با سني و شيعه اآي جوان نسل نايما و عقيده پيرامون) سوخته نسل

.(انقالب از پس دست به الله شاء إن كه است چاپ آماده خواهد هستند حقيقت دنبال به كه جوياني حقيقت

الله. شاء نإ .رسيد

يادآوري

حجت ما عزيز برادر كه است ذكر به الزم 1384 سال در.: رادمهر مرتضى اإلسالم

خداوند از رسيد، شهادت به پاكستان در ه\.ش را او قبر و كند رحمت را او نماييممی مسئلت

دهد. قرار بهشت بوستانهاي از بوستانيآمين